پیام زندانیان سیاسی زن در زندان اوین

به مناسبت اعدام سه زندانی سیاسی

 

یارای یافتن واژه ‌ای نیست درخور بیان این حجم از سنگینی اندوه.

فرزندان غیور کشورمان آنچه میراث گذشته ‌اند بردباریست و آزادگی و استقامت.

نامشان بر تارک آزادیخواهان ثبت است و شیوه مقاومت شان الفبایی است برای پویندگان راه آزادی.

آرزومند آرامش هستیم برای بازماندگان زانیار مرادی و لقمان مرادی و رامین حسین پناهی و هم‌بندیان این عزیزان و هم ‌چنین همه دردمندان سرزمینمان.

هم ‌وزنتان اندوه به سینه داریم و در کنارتان ایستاده ‌ایم.

 

نرگس محمدی، نسرین ستوده، گلرخ ابراهیمی ایرایی، مریم اکبری منفرد، آتنادائمی، آزیتا رفیع زاده و نگین قدمیان

بند زنان زندان اوین

 

 

نامه جمعی از زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج

 

واقعه‌ شنبه ۱۷ شهریور بود. از روز چهارشنبه [14 شهریور] بلافاصله بعد از ملاقاتها تمام تلفنهای زندان، کلیه‌ بندها، قطع و تمام ترددها حتی به بهداری به بهانه‌ های مختلف کنسل شده بود. ابتدا زانیار و سپس لقمان را به اسم مدیریت صدا زدند. تا این جا چندان غیرعادی نبود. حتی ممنوعیت هواخوری بندهای مجاور که همیشه سر و صدای شان را می ‌شنیدیم و حال نمی ‌شنیدیم را هم غیر عادی تلقی نمی‌کردیم. تا ساعت سه و چهار بعد از ظهر که زانیار و لقمان هنوز بر نگشته بودند، تاخیر چندان غیرعادی نبود. ولی از ساعت چهار و نیم به بعد نگرانیها شروع شد و همه‌ موارد بالا در کنار هم واقعه‌ شومی را خبر می‌داد.

داستان برخورد کامیون با کابلهای تلفنی زندان، که نگهبانها می‌گفتند، قبلاً هم در زندان با جنایاتی همراه بوده، و این خود نگرانیها را افزایش می‌داد. تنها امیدواریمان این بود که پرونده‌ آنها نقص خورده بود و تازه برای تعیین شعبه به دادستانی سنندج رفته است. یعنی عملا تعیین تکلیف نشده، غافل از این که مار به دوشان حاکم برای بقای شان مغز جوانان دیگری را می‌ خواستند. و دادگاه و قضاییه‌ ضحاکیان که ماده و قانون و آیین دادرسی نمی ‌شناسند…!!!

داستان کشتار و قتل عام زندانیان در مرحله پایانی همه دیکتاتورها همیشه قابل پیش ‌بینی و در تقدیر بوده و هست.

و وای بر مردمی که از کشتار هم‌ نوعان شان بترسند و عقب بکشند. آن‌ جاست که جنایتکاران را بر جنایتهای شان مصمم‌تر کرده ‌اند و آدرس سرکوب و جنایت بیشتر را داده ‌اند و خوشا به حال مردمانی که جوانان و فرزندان شان مثل زانیار، لقمان و رامین، در اوج عشق به زندگی، سرفرازانه «بر سر دار شدن» را می‌پذیرند تا ریشه‌ های این چوبهای دار را که بر فراز آسمان خلقمان برافراشته ‌اند را برکنند…!!!

و ما زندانیان و هم ‌بندیان آنها کمربندها را محکم کرده و آماده موج بعدی و شاید آخرین اعدامها در مرحله‌ پایانی هستیم و چه افتخاری بالابلندتر از این که ما آخرین اعدامیها بوده و پس از ما دیگر هرگز جوانانمان با چوبه ‌های دار مواجه نخواهند بود…!!!

و آیا برای همه دنیا همین یک دلیل، در میان انبوه دلایل، کافی نیست که وقتی پاک ‌ترین جوانان این سرزمین، امثال زانیار و لقمان و رامین و… به ریسمانهای مرگ سپرده می‌ شوند، معنایش این است که این نظام به هیچ ترتیبی قابل اصلاح نیست…!!!

و هم از این رو همه کسانی که دستی در ایجاد این توهم داشته ‌اند و از «وضعی بدتر» می‌ ترسانده ‌اند، باید بگویند منظورشان کدام وضع بدتر است؟؟؟

ما هم‌ بندیان این سه شهید سربه‌ دار و سرافراز ضمن محکوم کردن این جنایت و آرزوی صبر و بردباری برای خانواده‌ و عزیزان شان معتقدیم که خون آنها راهگشای طلوع آزادی و عدالت و برابری برای خلق در زنجیرمان خواهد بود.

 

زندانیان سیاسی گوهردشت کرج

آرش صادقی، ابراهیم فیروزی، پیام شکیبا، پیروز منصوری، سعید شیرزاد، سعید ماسوری، جواد فولادوند، حسن صادقی، مجید اسدی، محمد بنازاده امیرخیزی

چهارشنبه 21 شهریور 1397

 

 

نامه آتنا دائمی در رثای سه زندانی سیاسی اعدام شده

 

عزیزان مان را کشتند و با افتخار می ‌گویند عدالت را اجرا کردند، عدالتی با نمادی از فرشته‌ ای با دو کفه ترازو در دست. ولی در حقیقت مردیست عمامه به سر با جای مهر سوخته بر پیشانی و چشم ‌بندی بر چشم و کوری مفرط، در یک دستش تسبیح و در دست دیگر با طناب دار ترازویی را نگه داشته با کفه‌ هایی چنان نابرابر که یکی در آسمانها سیر می ‌کند و دیگری به قدری با جنازه ‌هایش سنگین است که در اعماق زمین مدفون شده است. از عدالتی دم می ‌زنند که چهل سال است حتی رگه ‌ای از آن ندیده ‌ایم و نشنیده ‌ایم!

در این اوضاع آشفته اقتصادی و فقر و بیکاری تمام معضلات کشور با قتل این سه عزیز ما برطرف شد؟! کشتن سه تن از جوانان کشورمان آیا دردی از دردهای مردم ایران کم کرد؟!

عالیجنابان به کجا چنین شتابان؟ بدون ابلاغ قبلی و با دروغ عزیزان مان را به قتلگاه بردید، اجازه ندادید در اندک زمان باقی مانده از عمرشان در آرامش باشند، تشنه و گرسنه راه نفس شان را بستید ولی حتما تا اعماق وجودتان سوخت که در تمام این سالها حتی لحظه ‌ای آنها را متزلزل ندیدید، حتما به حال شان افسوس خوردید که چه ثابت قدم و استوار و بی آنکه سر خم کنند برای آرمانهای شان جان دادند و چه وقیحانه جان دادنِ عزیزانِ ما را نگرستید!

حتماً آتش گرفتید که آنها را به خاطر فعالیتهای اعضای خانواده ‌شان به اسارت گرفتید و به آنها اتهام تروریست نسبت دادید، اما برای ما چیزی جز نماد دموکراسی نبودند.

 ۹ سال در زندان با انواع و اقسام تفکرات و عقاید رفاقت کردند و محبوب هم بندیان شان بودند، محبوب ما، محبوب ایران!

هر سال قبل از شروع ماه محرم و صفر با چنین اعمال وحشیانه ‌ای خود را برای عزاداری آماده می‌ کنید! عرق می ‌خورید و مست می ‌کنید و با هفت تیری بر کمر نوحه سر می ‌دهید و ضجه می‌ زنید که یزید، حسینِ تشنه را سربرید و… چه تضادی و چه تناقص منفوری! شما یزیدیان ۴۰ سال است که تیرخلاص می ‌زنید و طناب دار را بر گلوهای راسخ محکم می ‌بندید و چهار پایه حیات را از زیر پای جوانان راست قامت و صبور ما می ‌کشید، جنگ شیعه و سنی راه می ‌اندازید و بعد برای حسین با میلیاردها پول در جیب به دروغ ضجه می‌ زنید؟!

حتما می‌ دانید که با این اعمال وحشیانه خود را منفورتر از پیش و در واقع خود را می ‌کشید، امروز هم شما گور خود را عمیق تر کردید، زانیار و لقمان و رامین را نکشتید، بلکه آنها را در دلهای ما عزیزتر و دنیا را عزادار کردید، عزای حقیقی برای حُسِینها و زِینَبهای زمانه!

حیثیت ما را در دنیا برده ‌اید، به خاطر مشتی جاه طلب و قدرت پرست و گرسنگان سیری ناپذیر از جان آدمی، یک ایران را تروریست می ‌دانند، تا به کی و کجا می‌ خواهید چنین بتازید؟! زهی خیال باطل اگر توهم می ‌زنید که شما جنگ را به مردم تحمیل می‌ کنید، آنها باز هم خواهند جنگید! ماشین آدم‌ کشی ‌تان را متوقف کنید، پوتینهای سربی ‌تان را از گلوی مردم ایران و خطه کردستان بردارید!

چنان تاج و تخت پادشاهی و قدرت را محکم چسبیده ‌اید و می ‌تازید که هرگز گمان نمی ‌کنید ممکن است در لجن غلتیدن تان به ثانیه ‌ای بند باشد، در طول تاریخ بسیاری چنین می ‌پنداشتند اما در نهایت در چاه فاضلاب و با لباسهای مبدل آنها را یافتند و به سزای اعمال شان رساندند.

ایران آتش زیر خاکستر است، این آتش را شعله ور نکنید.

خطاب به خانواده ‌های صبور مرادی و حسین پناهی این شهادت را تبریک می ‌گوییم.

آتنا دائمی

بند زنان زندان اوین

۱۷ شهریور ۱۳۹۷″

منبع: نبرد خلق شماره ۴۰۳، یکشنبه اول مهر ۱۳۹۷  ـ  ۲۳ س‍‍پتامبر ۲۰۱۸

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول