جوانان این خاک را به نام تروریست به پای چوبه دار می‌ کشند

مریم اکبری منفرد

 

امروز یک هفته از آن روز می‌گذرد، ۱۷ شهریور ۹۷؛ ماه خون در تاریخ ایران؛ ۱۷ شهریور ۵۷، ۱۷ شهریور ۶۰

همه نگران هستند، قلب بچه‌ ها با بالاترین شدت می‌ تپد. خبرها ضد و نقیض است. یکی می ‌گوید حکم متوقف شده است و به خانواده‌ ها گفته ‌اند حکم اجرا نمی ‌شود. دیگری می‌ گوید دیروز ملاقات آخر بود و خلاصه اخبار ساعت ۲۰؛ لحظه صحبتهای رئیس دولت تدبیر و امید!!! به این فکر می ‌کنم چه واژه قشنگی "امید"! آمده بود با کلید طلایی خود امیدها به جان تزریق کند. نزدیک انتخابات همچون سلف خود روی موج احساسات و عواطف مردم سوار شد و هنوز جوهر انگشتها خشک نشده، رنگ عوض کرد. تف بر او که بالاترین اعدام و سرکوب بعد از دهه ۶۰، در دولت او وجود دارد.

زیر نویس خبر، خبرها را اعلام می‌کند. همه نگاهها روی صفحه تلویزیون دوخته شده و گوشها به صدای تلویزیون تیز شده بود که خبر چطور اعلام می‌شود. نهایت اخبار ۲۰:۳۰ خبر را اعلام کرد. "سه تروریست"…. ! بله ۴۰ سال است جوانان این خاک را به نام تروریست و خرابکار پای چوبه ‌های دار و جوخه آتش می‌ کشند و شکنجه و زندانی می‌ کنند و بعد با وقاحت یک پوشش خبری دروغ برایش درست می ‌کنند. ارابه‌ های سرکوب و شکنجه و زندان حاکمیت اسلامی ۴۰ سال است با سرعت تمام در حال حرکت است.

اینک قصدم بازگو کردن جنایات رژیم نیست. چرا که بر همگان روشن و محرز شده قساوت و رذالت این حاکمیت. خبرهای تسلیت و همدردی بسیار است، شاید اکنون برای نگارش دیر باشد ولی در این مدت هر چه سعی کردم نتوانستم افکارم را منسجم کنم تا چند سطری برای مادران و خواهران این سه عزیز؛ زانیار و لقمان مرادی، رامین حسین پناهی بنویسم.

مادران و خواهرانم! درد دلتان آشناست و جگر سوخته ‌تان که یخهای قطب را یارای خنکای آن نیست برایم ملموس است. نجوای لالاییهای گرمتان که در خطوط پیکرتان، در نعره ‌های دوردست سردرگم گشته را می ‌شناسم. دیری است که می‌ چِشم رنجابِ تلخ ِشقایقها را، پرغرور و شعله ور برگی دیگر از تاریخ آزادی ایران را ورق می ‌زنید. به پاس تعبیر عظیم و انسانی از کلمه مادر، به پاس محبتهای بی دریغتان که فروکش نمی‌کند. نامتان دمی است که بر پیشانی آسمان می‌گذرد. چهره آشنایتان، نگاههای مهربانتان که چون قاصدی زندگی و عشق و ماندن و مقاومت را نوید می‌دهد. وقتی از شعله ظلم گونه ‌هایتان می‌سوزد، با سرمای زخمهای خود آتش سوزان گونه‌ هایتان را فرو می ‌نشانم.

از نگفته‌ ها پُرَم. عقده ‌های اشک ‌های من درد پُری و درد سرشاری از ظلم است ولی کنون زمان گریستن نیست. باید خاکستر فریادمان را بر همه جا بپاشیم. از پس دیوارهای سنگی و سرد زندان بر قلب پر آتشتان تکیه می‌ زنم. دلم مالامال آتش است ولی سرزندگی این آتش را در گلوی خود احساس می ‌کنم. اشکها و سوزهایتان را بر روی دوشم قرار می ‌دهم تا سنگینی بار مسئولیتم را همیشه با خود داشته باشم.

مادران من، خواهرانم! با دردهایتان بیایید تا با هم دردهایمان را برروی قلب زخمی جنبش دادخواهی بتکانیم. خفاش شب از جای خود تکان نمی‌خورد مگر تکانش دهیم. آن هم به کمک و یاری یکدیگر دستهای سردم را در دستان گرمتان بگیرید برای دادخواهی عزیزانمان به جنبش دادخواهی بپیوندیم. تا آمران و عاملان این جنایت هولناک را به دادگاه خلق بکشانیم.

مریم اکبری منفرد

زندان اوین، شهریور ۹۷

 

منبع: نبرد خلق شماره ۴۰۳، یکشنبه اول مهر ۱۳۹۷  ـ  ۲۳ س‍‍پتامبر ۲۰۱۸

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول