پاییز داغ

برگردان: پویش خاوری

 

سخنرانی کارگری در کنفرانس ملی کارگران "کمیته های اصلی در تورین 26 ام و 27 ام جولای 1969".

پاییز داغ، زمان اعتصاب کارگران فیات و کارگران کارخانه های دیگر ایتالیا در همراهی و همدلی با دو کارگر کشته شده در باتیپاگلیا (شورش توده ای کارگران تنباکو در پاسخ به تعلیق کارگران) را شرح داده است. این سخنرانی در آگوست 1969 در La classe، صفحه ی 13-14 منتشر شده است.

 

سخنرانی یک کارگر از واحد فیات میرافیوری پیرامون تلاشهای کارگران برای سازماندهی مبارزات نظامی شان تا رسیدن به پاییز داغ 1969 است.

 

در اظهارات به روزنامه بولونیا رستو دل کارلینو، رهبران دو گروه صنعتی بزرگ ایتالیایی،  زیانی آگنلی از فیات و ژوزف پتریلی از آی آر آی نگرانی خود را از وضعیت صنعت، که به دلیل اعتصابها در حال خرد شدن تا رسیدن به توقف کامل است، ابراز کردند و عجیب آنکه در توصیف شرایط واحد ها گفتند از این اوضاع، آنارشی سر زده است!

آنچه در ادامه خواهد آمد سخنرانی یکی از کارگران و شرح چگونگی تقویت توان مبارزات تا رسیدن به پاییز داغ ایتالیا در کنفراس ملی کمیته های کارگری در تورین، در تاریخ 27 و 27 جولای سال 1969 است. سخنرانی به دوره ی باتیپاگلیا، (شورش عظیم کارگران دخانیات در پاسخ به اخراجها) مربوط است، زمانی که کارگران فیات با دیگر کارخانه های ایتالیا در همدردی با کارگران کشته شده در نبرد کورسو ترایانو اعتصاب کردند. این سخنرانی شرح می دهد که چگونه کارگران در کارخانه سازماندهی شدند، مطالبات خود را برگزیدند و چگونه برای به دست گرفتن دوباره ی کنترل مبارزات در پاییز 1969 برنامه ریزی کردند.

 

رفقا،

کارگری از فیات میرافیوری با شما صحبت می کند. می خواهم برای شما شرح دهم که نبرد ما در آنجا چگونه آغاز شد، چگونه گسترش پیدا کرد و درسهایی که فکر می کنیم تمام کارگران ایتالیایی گرفتند چه بود.

این نبرد نتیجه افسردگی و ناامیدی نبود، نتیجه ی تمام آن چیزی بود که طبقه کارگر در طول مبارزات سالهای 1968 تا 1969 دریافته بود و در میرافیوری بود که تمام این تجربیات با هم جمع شدند و یک گام مهم به سوی رشد و درک سیاسی ما را نمایش دادند.

در آوریل سال 1968 اتحادیه به ما فراخوان یک اعتصاب روتین همیشگی مربوط به ساعات کار، مقاطعه کاری و سرعت کار داد و این جا بود که همه چیز شروع شد. ما به زودی متوجه شدیم که اتحاد و خشم ما بیش از آنچیزی است که انتظارش را  داشتیم. و اگر ما متکی بر اینها عمل کنیم می توانیم چیزی از اعتصاب بسازیم! اما اتحادیه بی درنگ مداخله کرد تا جلوی ما را با فراخوان به رفراندوم، رای گیری مخفیانه و از این قبیل کارها بگیرد. همه درک می کردند که تاریخ انقضای اتحادیه تمام شده است. می دانستیم که دیگر وقت آن است که رهبری مبارزه را در دستان خود بگیریم اما در آن زمان نمی توانستیم این درک را عملی کنیم. می خواستیم به زودی و در موقعیتی مناسب این کار را انجام دهیم.

 

باتیپاگلیا

در اعتصاب برای همدردی با دو کارگر کشته شده در باتیپاگلیا در آوریل سال 1968 بود که ما گام بعدی خود را در این مسیر برداشتیم. ما کارگرانی هستیم که از جنوب می آییم و تمام بار استثماری که سرمایه داری در شمال برای بالابردن سود خود بر دوش ما می اندازد را تحمل می کنیم. عصبانی بودیم و به جای رفتن به خانه به عنوان کاری که در یک اعتصاب عادی انجام می دهند، در کارخانه ماندیم. درست زیر دماغ کارفرماها برای یک میتینگ مردمی در غذاخوری ماشینها را از کار انداختیم و دست از کار کشیدیم. این اولین قدم ما به سوی نبردی جوشان از درون خود ما در کارخانه بود و کارگران در میرافیوری داشتند قدرتشان را کشف می کردند. تجربه ی خوبی بود. بعد از اعتصاب، بسیاری از رفقا فکر کردند که می توانیم سخت تر یورش بریم. اما آن زمان این کار مشکل بود، چون جایی نبود که برای سازماندهی کارگران را حمایت کند. اتحادیه ها از موضوع خارج بودند و دانشجویان هنوز به صحنه نرسیده بودند.

اعتصاب باتیپاگلیا اعتصابی سیاسی بود. کارخانه ای در شمال به شورش وسیع و بزرگ شهری در جنوب واکنش نشان می دهد و آن را متمرکز می کند. شورش علیه توسعه نیافتگی برنامه ریزی شده در جنوب بود که جوانان و مردان قوی و زنان آنجا را وادار می کرد برای کار کردن در فیات و دیگر کارخانه ها به شمال بیایند و به تقلا بیفتند. می توانیم بگوییم مبارزاتی هم که اغلب بلافاصله بعد از باتیپاگلیا شروع شد، سیاسی بود. کارگران از آکسیلری پلنت شروع کردند و اعتصاب مثل رعد و برق به راننده های جرثقیل، تراموا و واحدهای پرس وسعت پیدا کرد. در تمامی درگیریها کارگران با خشونت و سخت کوشی مهاجران جنوب بر اوضاع غالب شدند. کارگران خشم خود را علیه کلیت برنامه سرمایه داری، دولت آن و بازوهای سرکوبش نشان دادند. کارگران از جنوب برای شکار پاکتهای پر از دستمزد که از قبل در موردش زیاد شنیده بودند به تورین آمده بودند اما به جای آن فیات را یک کمپ برده داری یافته بودند و از این رو به طبع شورشی بودند. آنها از کار کردن امتناع کردند. در ابتدا منفعلانه به بهانه ی مریضی مرخصی می گرفتند اما پس از آن با واکنشی فعالانه تر اتحادیه را تحت فشار گذاشتند که برای اعتصاب فراخوان دهد و این وضعیت فلاکتبار را علنی کند.

 

اعتصاب اتحادیه؟

هدف این اعتصابها خیلی فراتر از برنامه ی اتحادیه کارگری در سال 1969 بود. اتحادیه به هیچ وجه نمی خواست اعتصاب وسیعی با شرکت افراد زیاد که در اثر آن تولید بلوکه شود، صورت گیرد. اتحادیه همواره می خواست از اتحاد تعداد کثیر کارگران جلوگیری کند. اما، ما از اتحادیه پیشی گرفتیم و به همه ی کارها سرعت دادیم به طوری که تعداد زیادی از کارگران در اعتصاب شرکت کنند.

وقتی اتحادیه فراخوان دست کشیدن از کار برای دو ساعت را داد، کارگران آن را به 4 ساعت افزایش دادند و پس از آن 8 ساعت دست از کار کشیدند و واحدهای مختلف می خواستند که کار را در دوره های زمانی گوناگون متوقف کنند. بنابراین بیشترین ویرانی در روند تولید به بار آمد، دستگاههای پرس چیزی تولید نمی کردند، رانندگان جرثقیل و تراموا دست از حمل و نقل کشیده بودند و بنابراین خطوط تولید عملا متوقف شده بود.

اتحادیه اوضاع را خطرناک می دید و کنترل بر اوضاع را از دست داده بود و تلاش می کرد جریان مبارزات کارگران را متوقف کند. آنها در ادامه از همان راهکار مدیران و کارفرمایان جانبداری می کردند که به کارفرمایان اجازه می داد به ازای هر یک ساعتی که کارگران خودسرانه و غیر رسمی اعتصاب کنند، آنها را جریمه و بازخواست کنند. اما در نهایت تهدیدهای شان شکست خورد و اعتصاب ادامه پیدا کرد. وقتی که خطوط تولید از کار افتاد، گردهمآییها و بحثها میان کارگران جرقه زد. اول در داخل کارخانه و در گردهماییهای محرمانه و چندی بعد به خارج کارخانه با همراهی گروههایی از دانشجویان کشیده شد که در ورودی کارخانه تجمع کرده بودند. این اعتصابها ریشه ها را نشانه گرفت و به دنبال آن بحثهای سیاسی جریان پیدا کرد. در نتیجه ی بحثها، اعتصاب کنندگان به این نتیجه رسیدند که بخش [دستگاههای] پِرس را حفظ کنند و ادامه دهند و اعتصاب که در اعتراض به رتبه بندی، دستمزدها و سرعت خط تولید شکل گرفته بود را ادامه دهند.

سرعت دادن به کار در کارخانه از بالا تصمیم گیری شده بود و کار را بر اساس شیوه ای که سرمایه داری می خواست سازماندهی می کرد. بنابراین اعتراض محدود آغازین به زودی به تمام جنبه های روابط کار گسترش پیدا کرد.

 

گربه وحشی (wildcat strike)

اعتصابهایی که تحت کنترل اتحادیه ها نیست و خودجوش و مستقل است

در آن زمان این مهم بود که از گفتار به عمل گذر کنیم. هنوز یک خط تولید در کارخانه برقرار بود و ما باید آنرا متوقف می کردیم. حتی اگر ضعیف ترین مکان در کارخانه بود. تا سه روز تولید بالا و پایین می آمد، می خواستیم که همه با هم متحد باشیم و گرداگرد کارخانه راهپیمایی کنیم. هر کسی را که هنوز کار می کرد بیرون کشیدیم و اینگونه 500 خط تولید را از کار انداختیم. ما متحد شدیم و افزایش حقوقی چشم گیر به عنوان نخستین خواست ما مطرح شد. در این نقطه اتحادیه تمام تلاشش را می کرد که جریان مبارزه را به پِت پت بیاندازد. اتحادیه در کلاه شعبده و حقه بازی اش دست برد و به لباس مبدل نمایندگی کارگران درآمد. اتحادیه خودش را نماینده کارگران جا می زد و در عمل جایی که ما می گفتیم "نه" به استثمار، اتحادیه تنها نقش نماینده ی گفتگو با کارفرما ها و مدیران در مقدار استثمار ما را بازی می کرد. اگر واقعا به چیزی مثل نماینده نیاز داریم باید بگوییم که ما همه نمایندگان هستیم! وقتی که آنها برای سرعت دادن به خط تولید تلاش می کنند ما تنها کار را متوقف می کنیم. این راهی بود که ما از درون به سازماندهی خود پرداختیم و اینگونه بود که اتحادیه موفق نشد.

بعد از دو روز جلوگیری رسمی اتحادیه از اعتصاب و چهار روز پس از خاموش کردن اعتراضها برای بگومگو با کارفرماها و مدیران اتحادیه فکر کرد که اوضاع را تحت کنترل خود درآورده است، اما پس از آن که خبر سازش نمایندگان به گوش کارگران رسید اعتصاب شروع شد و یکبار دیگر تمام خطوط تولید متوقف شد. اتحادیه برای 4 روز فراخوان توقف اعتراضها را داد و ما آن 4 روز را صرف آمادگی برای مبارزه، روشن شدن مطالباتمان و تقویت توان سازماندهی از درون کردیم و از آن زمان اتحاد ما با فرم سازماندهی مستقل از درون شروع شد. در آن زمان هزاران هزار از ما گرداگرد کارخانه راهپیمایی می کردند. ما ادامه دادیم تا به موانعی که مدیران و کارفرماها برای ما تراشیده بودند، رسیدیم. ما نمی خواستیم از روبه رو شدن با آنها سرباززنیم؛ ما منتظر آنها بودیم. تصمیم گرفتیم از جایی که آسیب پذیرند به آنها ضربه زنیم. تا آن زمان هیچ وقت به این اندازه پیشروی ما پیوسته و مداوم نبود. دریافتیم که در واحد 54 می توانیم به مدت یک هفته در اعتصاب باشیم. ما با بقیه ی واحد ها که می توانستند به ما کمک کنند به طور مشترک سازماندهی کردیم. در آخر هفته اعتصاب با واحدهای 52 و 53 ادامه پیدا کرد و یکبار دیگر خطوط تولید متوقف شد.

 

سازماندهی

سازماندهی همیشه نیاز بوده و نیاز خواهد بود. ما در دو سطح شروع به سازماندهی کردیم، هم در داخل و هم در خارج کارخانه. در اینجا کارگرانی بودند که بر کار مزدی با هم متفق بودند و با دانشجویان مداخله جویی که در ورودی کارخانه تجمع کرده بودند سازماندهی می شدند. پس از آن هر روز در انباری نزدیکی کارخانه مجمع کارگران- دانشجویان برقرار می شد و ما در آنجا برای مبادله و درمیان گذاشتن خبرها و اطلاعات از واحدهای گوناگون فیات گردهم می آمدیم.

این مجمعها تنها در سطح تشریک مساعی نبود. ما شروع به انتشار جزوه و اعلامیه کردیم. جزوه ها و اعلامیه هایی برای همه کارگران فیات در مورد اینکه چگونه مبارزه ی ما ادامه پیدا کرد، چگونه ابتکار عمل را به دست گرفتیم و مبارزه در چه مسیری می خواهد ادامه پیدا کند. تا آن زمان اینچنین همراهی میان کارگران و دانشجویان که آنها را برای سازماندهی تظاهرات سوم جولای امسال مصمم کند پیش نیامده بود. همان طور که همه می دانند، این تظاهرات با یک نبرد عظیم کارگران شعله کشید.

هم اکنون در این نقطه (جولای 1969) درگیری برای قراردادها در راه است و در پَرتو آن در تمام چند هفته ی پیشین به سطحی بالا از خودمختاری کارگر-دانشجویان مداخله گر که در ورودی کارخانه تجمع می کردند، رسیده ایم، بحث سیاسی در کف کارخانه گسترش پیدا کرده است و ما را در موقعیتی محکم برای اینکه کار سازمان دادن تمام کارگران در تمام نقاط و تمام کارخانه های فیات را آغاز کنیم، قرار داده است و با آغاز اعتصابهای رسمی اتحادیه محکم تر هم خواهد شد.

 

کارگران-دانشجویان

چیزهایی هستند که باید در مورد رابطه ما به عنوان کارگران با داشجویان و رابطه کارخانه به عنوان یک کل نسبت به گروههای سیاسی خارج کارخانه گفته شود. دلیل ما برای کار کردن با دانشجویان سیاسی بود و هست. دانشجویانی که در مبارزه همراه ما هستند کسانی اند که علیه اربابان مشترک تا انتها می رزمند و حاضرند با ما و مثل ما برزمند. اتحادیه ها و احزاب سیاسی تا انتهایی تلخ در کنار ما نخواهند جنگید و در نیمه های راه سازش می کنند و در نهایت کارشان، فقط به کنترل بیشتر کارفرمایان بر ما خواهد انجامید. در حفیقت آنان همیشه کار را خراب می کنند، تلاش می کنند که برای ما و مبارزات ما مانع تراشی کنند و سرعت ما را پایین آورند. روشن است که اگر شما قصد جنگیدن با کارفرمایان را درست تا آخرین سنگر داشته باشید، به سازمان و درک سیاسی روشن از آنچه می خواهید انجام دهید نیاز دارید. این نبردی است که تا دورانی طولانی ادامه دارد و شما نمی توانید فی البداهه و روز به روز بگویید که چه کاری می خواهید انجام دهید. اما نباید قبول کنیم که این سازمان و درک را حاضر و آماده از طرف گروههایی که برای تبلیغ خودشان دور و بر ما می آیند و نه برای اینکه علاقه ای به کمک کردن به ما در مبارزه داشته باشند، تغذیه کنیم. در چند ماه گذشته، خصوصا وقتی که مبارزات سراسری و فراگیر می شد، بسیاری از این گروهها را دیدیم که دور و بر ما می آمدند ولی ما هیچ کاری با آنها نداریم. ضروری است که ما سازمان و درک سیاسی خودمان را بر تجربیات و مبارزاتمان که تداوم داشته اشت و در بین ما بحث و آزمون شده است بسازیم. تماس و برخورد ما با دانشجویان از جنبه های دیگری هم مفید است. ما می توانیم تجربیات مبارزه در دیگر جاها را روی هم بریزیم و شریک شویم، این به عنوان گام اول اتحاد ما با مبارزات تمام مردم کار؛ کارگران کشاورزی، دهقانان، کارگران یقه سفید و تکنسینهاست.

 

کورسو ترایانو

سازمانی که ما ایجاد کرده ایم به شکل ضروری وارد دورانی می شود که در آن تنها با مسائل درون کارخانه مواجه نخواهد بود، بلکه با مسایل زندگی کارگرانی روبروست که با روابطی در این شهر درگیرند. ما دریافته ایم که فیات این شهر را کنترل می کند و از همین بابت جنگیدن تنها در داخل کارخانه کافی نیست. ما باید بیرون از کارخانه هم بجنگیم. نبرد باید با کلیت نظم موجود، اجتماعی و توده ای باشد. این چیزی است که به طور دقیق چند هفته قبل وقتی که مبارزه به بیرون از کارخانه گسترش پیدا کرد و به جنگ خیابانی در کورسو ترایانو رسید، اتفاق افتاد. اکنون همه داستان کورسو ترایانو را می دانند. بعد از نبرد ما با رهبرانمان برای ادامه به کارخانه بازگشتیم. ما نباید شکست می خوردیم. ما شکست نخورده ایم. هر کسی که می گوید نبرد ما از کورسو ترایانو مرده دو واقعیت را فراموش کرده است:

اول اینکه آگنلی (رئیس فیات) نتوانست کنترل بر سرعت خط تولید، اضافه کاریها و بر تمام آنچه برای تولید برنامه ریزی کرده بود را دوباره به دست آورد. دوم اینکه او توانایی انجام این برنامه ها را ندارد، چرا که سازمان ما درون کارخانه قوی و قوی تر می شود.

برای توضیح یک گرایش باید بگوییم: نباید فکر کنیم که آگنلی خود را ناتوان از سرعت دادن به خط تولید می بیند، بلکه قرار است از الان چنین هدفی را هر چه کمتر و کمتر امکان پذیر ببیند. کارگران میرافیوری نمی خواهند بیش ازین لگدمال شوند.

اکنون ما سازمانی داریم و این سازمان از آن دسته سازمانهایی نیست که فقط در قله های نبرد قدرتش را نشان دهد. وقتی آگنلی مجبور شد آنهایی که از واحدهای 53 و 54 اخراج یا منتقل کرده بود، به کار برگرداند، قدرت سازمان به اثبات رسید، اما این کافی نیست. گام بعدی بر سر تمدید قراردادها بود. در سپتامبر، جمع کثیری از کارگران ایتالیایی (کارگران فلزکار، صنایع شیمیایی، ساختمان و ...) برای اعتصاب فراخوانده شدند، همه با هم، از طرف اتحادیه شان.

ما معنی قراردادها را برای اتحادیه ها و کارفرمایان می دانیم. آنها اسنادی هستند که به اتحادیه ها و کارفرمایان اطمینان می دهندکه کارگران تنها هر سه سال یک بار می جنگند و بعد از آن در کناری می نشینند و مثل بچه های خوب رفتار می کنند. قراردادها قفسهایی هستند که کارگران در آن زندانی اند و کلید آن در دست اتحادیه هاست. آنها می گویند مطمئن باشید که قفس بسته می ماند. اما در سال گذشته در هزاران کارخانه در سراسر ایتالیا، روشن شد که کارگران نظم ترتیب داده شده به دست مدیران و اتحادیه ها را نمی پذیرند.

کارفرمایان می خواستند بعد از دوره ی صلح طولانی با جامعه و با طبقه ی کارگری که پراکنده و ضعیف بود، بر تجدید قرارداد ها مسلط شوند. اما کارگران با نبردشان در تمام سالی که گذشت این برنامه را در کارخانه ها یکی پس از دیگری به شکست کشاندند.

اکنون، اولین چیزی که باید گفته شود این است که نباید خودمان را با قراردادها مهار کنیم. کارفرمایان و اتحادیه ها پیش ازین برای اعتصاب بر سر قراردادها برنامه ریزی کرده بودند. اما ما طبق جدول زمانی آنها نجنگیدیم. هر چند ما دریافته ایم که باید برای استفاده از موقعیت تجدید قراردادها برای گسترش نبردمان استفاده کنیم. این توانایی ما را به استفاده از قدرتی که گسترش داده ایم نشان می دهد و کارخانه هایی را که پیشاهنگ نبرد بوده اند با آنهایی که خیلی دور از نبرد مانده اند متحد می کند. کارفرمایان و اتحادیه ها از قراردادها به عنوان ابزاری که ما را پایین نگه می دارد استفاده می کنند، اما ما باید قراردادها را به حربه ای تبدیل کنیم که با آن طبقه کارگر بتواند بجنگد و سازماندهی کند. باید از آنها برای گسترش سازماندهی سیاسی انقلابی کارگران و تمام مردم [نیروی] کار استفاده کنیم. باید این را با همگانی کردن درسهایی که از نبرد سال گذشته فراگرفتیم انجام دهیم. کارگران ضرورتاً اتحادیه را از کارخانه بیرون کرده و شروع به فرموله کردن مطالبات شان کرده و آنها را بسوی جنگی که کاملا به دست خود کارگران رهبری می شد بردند. در طول نبردِ قراردادها باید به تسلط پایدار طبقه ی کارگر در هر کارخانه و واحد تولیدی در ایتالیا می رسیدیم و تمام راههایی که قراردادها و اتحادیه ها برای تضعیف و پراکنده کردن ما طراحی کرده بودند را خراب می کردیم.

در طول نبرد سال گذشته به تکرار مطالبات مسلم ما شکوفا شدند. ما باید آنها را در اختیار گرفت و از آنها به عنوان اولویت برای اتحاد کارگران در سرتاسر ایتالیا استفاده کنیم. این اولویت ها ازین قرارند:

دستمزدهای برابر برای همه، نه اینکه دستمزدها به تولید یا هر استاندارد دیگری مثل زمان، جنب و جوش، انگیزه ها، شرایط پرداخت، اضافه پرداخت و ... که از طرف کارفرمایان تعیین می شود، بستگی داشته باشد،

 کاهش سریع ساعات کار بدون کاهش دستمزد،

لغو اضافه کاری اجباری،

الغای رتبه بندیهای پایین تر به عنوان اولین قدم به سوی لغو تمام تقسیمهای رتبه بندی،

برابری کامل با کارگران یقه سفید.

ما در حال سازماندهی بحث سیاسی روی این نقاط به وسیله ی انتشار یک سند بحث درون کارخانه ها هستیم. اما این برای اینکه بدانیم برای چه داریم می جنگیم کافی نیست ما باید بدانیم که چگونه می خواهیم بجنگیم. دوران انفعال دیگر سر آمده است. دوران کهنه ای که ما منتظر می ماندیم تا اتحادیه از بیرون فراخوانی برای اعتصاب دهد و پس از آن یک روز تعطیلات را در خانه بگذرانیم، گذشته است. این ممکن و در واقعیت باورکردنی است که پیشرویهای فعالیت «گربه وحشی در پاییز» بخواهد در همان راهی که در بقیه کارخانه ها بود شروع شود و هر جا که اتحادیه فراخوانی رسمی دهند، توسط کارگران از آن به عنوان شانسی برای جنبش و اتحاد در نبرد استفاده شود.

 

نبرد ما: قدرت ما

آن اعتصابیهایی که اتحادیه می خواهند برای پاییز فراخوان دهند، آنهایی هستند که در آن هزینه ما بیشترین مقدار و هزینه ی کارفرمایان کمترین مقدار است. از آن اعتصابهایی که در آنجا کارفرما هشدارهای زیادی در مورد اعتصاب می گیرد و می تواند خودش را برای اینکه ضربه ای خیلی سخت نخورد سازماندهی کند و از آن نوع اعتصابهایی که به ما آگاهی و هشیاری می دهد که قدری بیشتر به یکدیگر برای با هم بودن و سازماندهی کردن خود کمک کنیم. ما توانسته ایم در اعتصابهای میرافیوری، سابقاً در پیرلی کارخانه لاستیک در میلان و بعلاوه ی بسیاری دیگر از نبردهای پیشرو اخیر، با راههای تازه ای سازماندهی کنیم. ما دریافته ایم که اگر کارخانه قلب قدرت کارگران است، پس باید مرکز قدرت کارگران هم شود. ما دریافته ایم که سازماندهی کردن و جنگیدن درون کارخانه به ما اجازه می دهد که خیلی بیشتر از وقتی که فقط یک روز را به خانه می رویم، با هم باشیم و بحث و سازماندهی کنیم. و دریافته ایم که اگر ما ازین نوع نظم سازمانی کنار یکدیگر برای رهایی همدیگر در اعتصابهایمان استفاده کنیم، خواهیم توانست به طور موثرتری به کارفرمایان ضربه بزنیم و هزینه کمتری در اعتصابها بپردازیم. این نوع سازمان مستقل و خودمختار تقریبا در تمام واحدهای فیات به وجود آمده است. و در طول اعتصاب در این پاییز برای قراردادها می خواهیم که آنرا به دیگر واحدها و دیگر کارخانه هایی که هنوز به این نقطه نرسیده اند گسترش دهیم. رمز ما نبرد درون کارخانه است چرا که تنها با نبرد در کارخانه است که برای مدتی طولانی تر برخورد با مدیران و دولت ادامه پیدا می کند. ما باید آنها را در ضعیف ترین موقعیت قرار دهیم، جایی که بیشترین و سنگین ترین بها را آنها دهند و ما ندهیم.

 

پاییز

سرسختانه باید بگویم که معنی تمام این حرفها این نیست که نبردمان را به کف واحدهای تولیدی منحصر کنیم. بلکه باید از کارخانه برای ساختن قدرتی که می توانیم آنرا بیرون از کارخانه در راهی که سازماندهی شده است و در همان زمانی که خودمان می خواهیم ببریم.  یعنی اینکه وقتی کارفرمایان حمله ای سخت را در داخل کارخانه آغاز می کنند، مثل تعطیل کردن یا مصالحه، ما باید در موقعیتی باشیم که بتوانیم با تشدید نبرد در کارخانه متقابلا به آن پاسخ دهیم حتی در این نقطه اگر لازم شد بتوانیم عملا کارخانه را تصرف کنیم. حالا، مبارزات در پاییز می رود که سخت تر شود. هیچ کس نمی گوید که می خواهیم آخرین برخورد نهایی جبهه ی پرولتاریا با نیروهای تجهیز شده سرمایه داری برای غلبه بر قدرت دولت را ببینیم. بلکه در سال گذشته، بر کارگران ایتالیایی آگاهی انقلابی مسلمی آشکار شده است که مشکلات آنها مشکلات طبقاتی هستند و تنها راه حل آنها حمله قاطعانه به سیستمی است که آنها را با نابود کردن کاپیتالیسم و الغای تمام طبقات جاودانه می کند. مساله ی کنونی ما باید استفاده از مبارزه بر سر قراردادها در این پاییز برای معنی کردن این آگاهی کلی در سازمان باشد. سازمان پیشرو و مستقل کارگران ایتالیا!

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول