سرمقاله نبرد خلق شماره ۴۰۰ اول تیر ۱۳۹۷

 

از غرب رانده، از شرق مانده؛ "نظام" در بُن بست

منصور امان

 

مردُم ایران هنوز با پیامدهای سنگین و کمرشکن بُحران هسته ای دست به گریبان هستند که حُکومت آنها را به درون گودال یک بُحران وخیم تر سوق داده است. جامعه نه تنها از برچیدن شدن تحریمهای نفتی و بانکی سودی نبرده، بلکه خسارت کلان تازه ای به حساب آن نوشته می شود، زیرا حاکمان کشور از فُرصت توافُق هسته ای وین برای شکل دادن و پرورش یک درگیری جدید سود جسته اند. رژیم جمهوری اسلامی همچنان که در دوران بُحران هسته ای و کشمکش در پهنه بین المللی نشان داد، این بار نیز نه راه حلی برای چالشهای ایجاد شده دارد، نه قادر به مُدیریت آنهاست و نه کاهش آثار این بُحران بر کار و زندگی جامعه در دستور کار آن قرار دارد. راهکار "نظام" در رویارویی با بُحران کنونی همچون سالهای بُحران هسته ای مجموعه ای از گزافه گویی، یاوه سرایی و تبلیغات ریشخند آمیزی است که بیش از دو محور ندارد: قدر قُدرتی "نظام" و ناچیز بودن "دُشمنان". در کنار آن، حاکمان کشور به جای برخورد با چالش و حل و فصل آن، به کشف حیله هایی برای "دور زدن" آن می پردازند و دلخوش به مُتحدان خیالی، روزمرگی می کنند.

 

اُروپا؛ یک توهُم تضمینی

روشن ترین نشانه از توان و گُنجایش واقعی حُکومت در مُدیریت بُحران ناشی از به شکست کشاندن "برجام" را می توان در تحرُکات خارجی اخیر آن مُشاهده کرد که به منظور دست و پا کردن شُرکای تجاری و دور زدن آمریکا صورت می گیرد.

زمان کوتاهی پس از اعلام کنار کشیدن آمریکا از "برجام"، رژیم مُلاها سراسیمه به دامن اُروپا پناه برد و از قُدرتهای این قاره ورود جانبدارانه اقتصادی و سیاسی به کشمکش خود با ایالات مُتحده را خواستار شد. این درخواست نه چندان کوچک در حالی به برلین، لندن و پاریس تقدیم می شد که "نظام" تنها مُدت کوتاهی پیش از این ابتکار دو وزیر خارجه انگلیس و فرانسه را که برای راضی کردن مُلاها به چند انعطاف جُزیی به تهران سفر کرده بودند، ناکام گذاشته بود. حاکمان جمهوری اسلامی خام اندیشانه حساب ویژه ای روی منافع اقتصادی و تجاری اتحادیه اُروپا در "حفظ برجام" باز کرده بودند که بر اساس آن گویا باد از واشنگتن از هر طرف که بوزد، چتر اروپا روی سر آنها باقی می ماند.

روی موج همین توهُم، نمایندگان جمهوری اسلامی که بعد از تصمیم کاخ سفید در مورد توافُق هسته ای شتابان به اُروپا گُسیل شدند، هیچ تقاضایی کمتر از دریافت "تضمین" برای پُشتیبانی نفتی، بانکی و تجاری نداشتند. آقای ظریف و همراهان کلید گنج منافعی که در ایران به انتظار اُروپاییها نشسته را تکان می دادند و تصور می کردند با ارایه این سرمایه می توانند طلبکار "تضمین" شوند و به عُنوان یک اثر جانبی مُعامله، بین آمریکا و اُروپا نیز شکاف ایجاد کنند.

شنوندگان اُروپایی این ابتکار سرگرم کننده، به هیچ وجه قصد بر هم زدن رویاهای شیرین مُلاها را ندارند. آنها "نظام" را در اُتاق انتظار نشانده و همزمان تدابیر لازم برای گرفتن فاصله مُکفی از آن را پیش می برند. سران و پایوران اتحادیه اُروپا به حاکمان ایران اطمینان می دهند که مایل به حفظ "برجام" بدون آمریکا هستند و در همان حال گام به گام شرکتها و موسسات طرف مُعامله با رژیم مُلاها را از تیررس مُجازاتهای احتمالی واشنگتن خارج می کنند. زیمنس، توتال، ایرباس، دانیلی، انی، آلیانز، لویدز، دی زد فقط شُماری از ده ها شرکت نفتی، بانکی، بیمه گذار و حمل ونقل دیگر از سرتاسر اُروپا هستند که به رابطه خود با مُلاها خاتمه داده اند و این هنوز به معنای پایان کوچ دسته جمعی آنها نیست.

 

شلاق و شیرینی

یک نشانه روشن از سیاست دو ریلی مزبور را می توان در سرنوشت پُرسروصدا ترین اقدام اُروپا برای حفظ مُناسبات تجاری با جمهوری اسلامی، یعنی بازگرداندن "قانون مسدود کننده" که از منافع شرکتهای اُروپایی در برابر مُجازاتهای آمریکا مُحافظت می کند، مُشاهده کرد. بوروکراتهای بروکسل از این امر به عُنوان یک "اقدام کلیدی" ستایش می کنند و در اندرونی ولایت فقیه، آن را باطل السحر تحریمها و "پیام قاطع" اُروپا به آمریکا می خوانند. در همین حال بانک سرمایهگذاری اروپا که نقشی محوری در عملی شدن این قانون در صحنه عمل دارد، اعلام کرده که در طرح اتحادیه اُروپا برای حفظ مُراوده تجاری با جمهوری اسلامی مُشارکت نخواهد کرد. "پیام قاطع" این تصمیم آن است که قانون مزبور بادکُنکی رنگی است که با هوا پُر شده و با آن چیزی یا کسی را نمی توان "دور زد".

عقب نشینی اُروپا از بازار جمهوری اسلامی جای سووتفاهُم پیرامون رویکرد آن به جا نمی گذارد. جُز گردانندگان چرخ تدبیر رژیم ولایت فقیه، هیچکس این پندار را به سر راه نمی دهد که شُرکای اُروپایی آمریکا از قطار لوکس مناسبات بین قاره ای به روی گاری شکسته مُلاها می جهند. آنها "نظام" را با تکه شیرینیهایی پُشت در نگه می دارند تا شلاق را برای نواختن شان خیس کنند، زیرا اگر تا دیروز چالشهای موشکی و منطقه ای مُلاها در صدر اولویتهای آنها قرار نداشت، امروز تحریمهای آمریکا و تهدیدات آن به مُجازات نقض کنندگانش، پرداخت به موضوعات مزبور را به مساله ای اجتناب ناپذیر در تنظیم مناسبات با رژیم جمهوری اسلامی بدل ساخته است. علامتی که اُروپا بدین وسیله به "نظام" نشان می دهد دربرگیرنده این واقعیت است که در شرایط جدیدی که با خارج شدن آمریکا از "برجام" شکل گرفته، بدون عقب نشینی حاکمان ایران از در پهنه های مورد اختلاف، حفظ رابطه پیشین مُمکن نیست.

مضمون صریح این سیاست در بیانیه پایانی نشست جی7 بازتاب یافته است. قُدرتهای غربی خواستار دستیابی به تضمینهای پایدار در باره دست نیافتن جمهوری اسلامی به جنگ افزار هسته ای، پایان یافتن حمایت مُلاها از گروههای تروریستی، دست کشیدن از تحریکات موشکی و نیز ایفای نقش سازنده در منطقه شده اند. آمریکا که کمی بعد به دلیل مُشاجره با کانادا امضای خود را پس گرفت، در حقیقت دیکته کننده رویکرد مزبور است و سیاست جاری آن در برابر رژیم مُلاها بر اساس این محورها تنظیم شده است.

اسفند ماه سال گذشته که آقای لودریان، وزیر امور خارجه فرانسه، برای میانجیگری به تهران آمده بود، خواسته هایی در سطح کاهش تبلیغات جنگی و خودداری از رجز خوانی پیرامون برنامه موشکی را مطرح می کرد. شش ماه بعد هزینه کاهش تنش برای حاکمان ایران به گونه هنگُفتی افزایش یافته است و در صورت ادامه سیاست فعلی می تواند باز هم سنگین تر شود. بنابراین چنین می نماید که راه تدبیر اُمور به شیوه رژیم نابخرد جمهوری اسلامی از این طریق بسته باشد و در پی آن وعده هایی که رهبران و پایوران رنگارنگ حُکومت در این زمینه برای ماله کشی بر نگرانیهای به حق جامعه ارایه می کنند، از پُشتوانه چندانی برخوردار نباشد.

 

فرار از درب شرقی

از همین روست که در هفته های اخیر نازُک اندیشان رژیم ولایت فقیه ایده ناکام "نگاه به شرق" را غُبار روبی کرده و نااُمید از بروکسل، به مُعجزه در مُسکو و پکن دخیل بسته اند. نمایندگان حُکومت با سینیهایی از مُعاملات اشتها برانگیز در نقش مهمانداران میز روسیه و چین در رفت و آمد هستند و در باره اتحادهای خیالی، پیمانهای کاغذی و وعده های لفظی برای مردُم ایران سُخن پراکنی می کنند. این در حالی است که در بهترین حالت "نظام" فقط می تواند در مُناسبات با شرق پُشتیبانی سیاسی بخرد و آنهم به بهایی گزاف و با کیفیتی نامرغوب!

تجربه تحریمهای گذشته نشان داده که روسیه و چین نه می توانند و نه می خواهند به خاطر رژیم مُلاها با وارد جنگ اقتصادی با آمریکا و اُروپا شوند. تمام فعالیت آنها در دوران تحریمهای دوره قبل، سوواستفاده بی شرمانه مالی و تجاری از تنگناهای جمهوری اسلامی به بهانه تحریمها بود که اگرچه اضافات آن برای مخارج حُکومت و تامین لفت ولیس رهبران و پایورانش کافی بود، اما گرهی از مُشکلات کمرشکن جامعه در آن شرایط سخت نمی گشود.

در برابر برقراری این رابطه یکجانبه، رژیم مُلاها در عمل حتی پُشتیبانی سیاسی هم دریافت نکرده است. حمایت مُسکو از مُلاها تا زمانی بود که ادامه بُحران هسته ای در چارچوب منافعش قرار داشت، اما به فراز یافت و روسیه ادامه مُناسبات اقتصادی با مُلاها را به زیان محض آن که کشمکش هسته ای به مدار تحریمهای فلج کننده خود یافت، خود را در صف امضا کنندگان قطعنامه های شورای امنیت سازمان ملل علیه رژیم جمهوری اسلامی جا داد. فراتر از این، بانکها و بخشهای اُلیگارشیک (خُصوصی) و دولتی این کشور، همچنین مُنضبط و با شتاب از تحریمهای یکجانبه پیروی کرده و به عمل بدان مُتعهد شدند.

در برخورد به تازه ترین بُحران رژیم مُلاها، رویکرد چین و روسیه برای حاکمان کشور نااُمید کننده تر از گذشته است و برای آنها جز سُرخ کردن گونه خود با سیلی چیزی به جا نمی گذارد. حتی پیش از آنکه تحریمهای اعلام شده آمریکا به مورد اجرا گذاشته شود، در پکن و مسکو تدارُکات برای سازگار سازی با آن با شدت و قُوت در حال انجام است. بُزُرگترین شرکت نفتی روسیه (لوک اویل) از بازار پر منفعت مُلاها خارج شده و چین به اعمال محدودیتهای بانکی گُسترده ای علیه تجارت خارجی جمهوری اسلامی دست زده است. ناگفته پیداست که این روند در ادامه سرانجام به مُعامله تهاتُری کالا در برابر نفت مُنتهی خواهد شد؛ همانجایی که در دوران تحریمهای فلج کننده قرار داشت.

 

سالی که نکوست ...

با توجُه به چشم انداز تیره ای که در برابر کشور قرار گرفته، پُرسش این است که آیا حاکمان جمهوری اسلامی به جُز دخیل بستن به آستان شُرکای پیشین و مُشتریان نامُطمئن تدبیری برای مُدیریت اقتصادی و اجتماعی بُحرانی که مردُم ایران را به درونش رانده اند، دارند؟

نشانه هایی که بیانگر منفی بودن پاسُخ به این سووال و کردار غیرمسوولانه حاکمیت می باشد، از تعداد انگُشتان دست هم بیشتر است. از جُمله آنها می توان به جهش چند برابری بهای دُلار، سُقوط قُدرت خرید مردُم به یک سوُم و بیشتر، فرار سرمایه های نقدی به سمت مسکن و طلا، افزایش بهای پیوسته کالاهای اساسی و آغاز احتکار کالا به ویژه از جانب شرکتهای دولتی و شبه خُصوصی اشاره کرد.

همزمان، وابستگان حُکومت، رانت خواران سُفره آن و اشرافیت مُهر پیشانی که از محل غارت جامعه جیب و جامدان خود را پُر کرده اند، در حال خارج کردن غنیمتهای خود به نُقاط امن هستند. صندوق بین المللی پول از خُروج ۲۷ میلیارد دُلار سرمایه فقط در سال گذشته گزارش داده است و یک نماینده مجلس مُلاها این رقم را تصحیح کرده و آن را به ۳۰ میلیارد دُلار افزایش می دهد.

 

برآمد

تردیدی نیست که شرایط سختی برای جامعه ایران در پیش است و تحریمهای بین المللی، فلاکت تحمیل شده از سوی رژیم ولایت فقیه را دوچندان ساخته و سیاستهای ضد مُردمی آن علیه نان و کار و آزادی را تشدید خواهد کرد. رژیم جمهوری اسلامی در تک تک برنامه های خود، چه خارجی و چه داخلی شکست خورده و هر بار تاوان آن را از مردُم ایران و سعادت آنها ستانده است. این بار اما "نظام" با خیزشهای توده ای روبروست. آنهایی که حُکومت از جیب و سُفره شان خرج می کند، اینک به جان آمده اند، صدای اعتراض خود را باز یافته اند و آن را بر سر حاکمیت فریاد می کشند. دستگاه ستمکار بین چکُش و سندان داخل و خارج به طور پیوسته ضربات مُحکم تری دریافت می کند و امروز از هر هنگام دیگر ضعیف تر است. برای پس زدن سرنوشتی که حُکومت قصد تحمیل آن را بر جامعه دارد، باید مُبارزه ای که آغاز شده را با تمام نیرو جلو برد و چند برابر بیش از پیش بر استبداد مذهبی شورید.

 

 

منبع: نبرد خلق شماره ۴۰۰، آدینه اول تیر ۱۳۹۷ - ۲۲ ژوین ۲۰۱۸

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول