نامه زندانی سیاسی گلرخ ایرایی از زندان اوین:

به نام قلم، با یاد فرزاد کمانگر رفیق کوه و کتاب

 

زندانی سیاسی گلرخ ایرایی پس از بازگشت به زندان اوین به مناسبت سالگرد شهادت فرزاد کمانگر نامه ای از درون زندان نوشت.

 

متن کامل نامه

به نام قلم، با یاد فرزاد کمانگر رفیق کوه و کتاب، او که دیریست سر به دار شد و آموزه ‌هایش هنوز زمزمه ‌ای است بر لبان کودکان کردستان و با دلتنگیهای مادرانه ‌ای که داغ ‌اش را در سینه و نام‌ اش را بر لب دارد آواز می ‌کند.

۱۹ اردیبهشت، در حالی که نیزارهای جاده‌ ی ورامین را پشت سر گذاشته بودیم با چشمی دوخته به کوههای توچال یاد فرزاد عزیز را گرامی داشتیم. چرخ فلک گشت و پرگار روزگار هستی ‌مان را ترسیم نمود در این تیره روزگار کوبه‌ های پاشنه ‌ی سخت پوتین ارتجاع بر پیکر خونین اما ایستاده ‌ی مقاومت؛ در سرزمینی که قرنی است طلوع خورشید را به انتظار نشسته است و زاده است امیدوارانی از جنس آهن و فولاد را که درخشش کورسوی امید را به انگشت اشاره نشانه می‌روند تا خسته گان نومید را نوید روشنایی دهند.

روزگار پر آشوبی است، هر حنجره‌ ای را که فریاد می‌ شود به سرب داغ آغشته می‌کنند.

در خود فریاد می ‌شویم و دستهامان هر چه فردایی که بیش از یک قرن است برایش سر به دار و تن به گلوله داریم، می ‌جویند به چنگ ‌اش نمی ‌آورند.

در خود ناله مي كنيم

چرا که پای در رکابان قلیل ‌اند و از واهمه‌ ی بر تن نماندنِ سرِسبز، زبان سرخ را به کام میخکوب کرده ‌اند.

پس ما را چه جا بایسته‌ تر از همین خاکستریِ امروز، اگر این اسب زین شده را تا سر منزل مقصود به تاخت نرانیم.

سپاسگزارم از تک تکتان اگر چه قدردانی ‌ام در واژه نمی ‌گنجد.

از حضورتان توان گرفتم و تاب آوردم سختی روزهایی را که بر من گذشت.

تاب و توانم شدید و اگر نبودید یقیناً نمی توانستم قدم از قدم بر دارم.

امیدوارم لایق باشم تا دستانم را به دستانتان گره زنم و هم پایتان این جاده ‌ی پر فراز و نشیب منتهی به فردای آزادی را بجویم.

تا آزادی زینب، تا رهایی رامین … تا رسیدن به جامعه ‌ای که در آن نه بیداد فقر باشد و نه واهمه ‌ی شکستن قلم، قطره ‌ای از دریای حضورتان خواهم بود.

در کنار قدردانی ‌ام از همه‌ ی رفقا و عزیزانی که در کنارم بودند، سپاسگزارم از تمام زندانیان زندان قرچک ورامین که در کنار من و آتنا بودند و کوله باری شدند از تجربه برایمان.

عزیزانی که خود قربانیان فقر و قربانیان تبعیض، قربانیان فاصله مشمئز کننده ‌ی طبقاتی، قربانیان نبود آگاهی و قربانیان وجود قوانین عبوس و بی ‌منطق ارتجاعی هستند.

عزیزانی که هر یک فصلی از کتاب دردهای این جامعه ‌ی تب ‌دار خواهند بود، آنگاه که به قلم در آید.

با لمس دردهای شان مصمم ترم برای ایجاد آن تغییر بزرگ که دیروز زمزمه ‌ای بود و امروز نعره‌ ای شد و آسمان شهرم را به لرزه درآورد.

گلرخ ابراهيمى ایرائی

۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۷

زندان اوین

منبع: وب سایت جوانه ها

 

منبع: نبردخلق شماره ۳۹۹، سه شنبه اول خرداد ۱۳۹۷ - ۲۲ مه ۲۰۱۸

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول