سرمقاله .....

جُنبش نُوین اعتراضی و مساله سازماندهی

منصور امان

 

استبداد فاسد حاکم بر کشور به تله اعتراضهای فزاینده اجتماعی افتاده است و راه برون رفتی از آن در دست ندارد. در همان حال که موج برآمده نارضایتیها اعتلا نوینی را تجربه می کند، دستگاه حاکم با ابزارهای کُهنه به میدان رویارویی با آن شتافته و با چشمانی هراس آلود گام به گام فرسایش اقتدارش را شاهد گردیده است.

 

اعلام خطر

صدای آژیرهای خطری که امروز از اغلب تریبونهای رسمی به گوش می رسد، بازتابی از درماندگی حُکومت در برابر این شرایط جدید است. حُکومتی که کوتاه مُدتی پیش از این ادعا می کرد بُرج ثبات در منطقه است و جامعه را چونان خمیری نرم در دست می غلطاند، اینک برای اشاره موکد به قعر پرتگاه سرنگونی و از دست دادن قُدرت، انگُشت کم می آورد. امروز مُخالفان حُکومت نیستند که شرایط وخیم آن را یادآور می شوند، بلکه این خود طبقه مُمتاز است که از فشار سهمگین توده های مُعترض به فغان آمده و دلشوره هایش را سر هر برزن فریاد می زند.

رهبر رژیم ولایت فقیه، آیت الله خامنه ای، کابوسهایی که او را روز به روز تعقیب می کند را در یک سُخنرانی برای اراذل مداح به زبان آورد. او از شُمارش معکوس آغاز شده برای اسقاط "نظام" نالید و گفت: "زمان معین کردند، دی ماه، بهمن ماه، اسفند ماه که در دی ماه این کار را می کنیم، در بهمن این کار را می کنیم، در اسفند هم این کار را می کنیم، تا آخر سال هم بساط جمهوری اسلامی را جمع می کنیم."  

آقای خامنه ای گریبان درید که "دُشمنان" (نام مُستعار وی برای مردُم ایران) مشغول "برنامه ریزی برای جمهوری اسلامی هستند" و از اینکه رژیم اش در اسفند ماه سرنگون نشده، ابراز شادمانی کرد.

از سوی دیگر، آقای اسحاق جهانگیری، مُعاون اول رییس جمهور رژیم مُلاها و یک پایور ارشد باند "کارگُزاران"، نسبت به ژرفش جُنبشهای اعتراضی هُشدار داد و می گوید: "آنچه ما را باید نگران کند، نفرت، خشم و کینه مردم نسبت به مسوولان و نظام است، بنابراین نباید اجازه دهیم اعتراض مردم به نفرت و خشم تبدیل شود."

در همین حال تلاش دستگاههای امنیتی و اطلاعاتی حُکومت برای جمع بندی خیزشهای دی ماه آنها را به نتایج هراسناک و نااُمید کننده ای رهنمون شده است. در این رابطه مُعاون امنیتی وزارت کشور، آقای حُسین ذوالفقاری، تاکید دارد: "ما در گذشته چنین پدیده ای نداشتیم. ما با وضعیت متفاوت تری از گُذشته مُواجهیم. این اعتراضات بسیار سریع و عموما در شهرهای کوچک گُسترش یافت و خُشونت در این اعتراضات بیش از همیشه بود. این اعتراضات عبور از همه جریانهای سیاسی کشور بود و هیچ حزب یا گروه سیاسی یا مذهبی آن را رهبری نمی کرد."

نتایجی که حُکومت از خیزشهای دی ماه برای آینده خود و چشم اندازی که گشوده شده می گیرد، بسا از جمع بندی رویدادهای گذشته و آنچه که در پُشت سر دارد، تیره و توفانی تر است. آقای عبدُالرضا رحمانی فضلی، وزیر کشور، چشم به افق دوخته و می گوید: "در بررسیهای عمیق تر به عوامل دیگر که بستر اصلی حوادث بودند می رسیم و مُتاسفانه هنوز هم در معرض آن حوادث هستیم."

اندکی صریح تر از او هُشدار یکی از کارگُزاران سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی، آقای مسعود نیلی، است. وی می گوید: "تظاهُرات مردُم در دی ماه هُشداری است که مُمکن است اعتراضات بیشتر و بُزُرگتر شود و ابعاد وسیع تری به خود بگیرد ... اگر همینطور ادامه دهیم و در همین روند پیش برویم، در معرض خطر خواهیم بود." 

 

علت نگرانی

سرچشمه نگرانی دستگاه حاکم و دلشوره آن در باره آینده خود، بیداری سیاسی جامعه است. کشور در حال جوشش است و فرودستانی که در حاشیه حیات قُدرت حاکم و زیر سرکوب مُستقیم و غیر مُستقیم آن به سکون و خاموشی محکوم شده بودند، اینک پا به میدان سیاست گذاشته اند. سرخوردگی توده از وعده های دروغین حُکومت و شرایط سخت و نااُمید کننده خود، به برآشُفتگی و اعتراض فرا روییده است. خشم و انزجار انباشته شده به انرژی اعتراضی تبدیل گردیده و همچون یک سیلی سنگین به صورت حُکومت می نشیند.

برنامه های "نظام"، چه خُرد و چه کلان، در تمام پهنه های زندگی و سامان اجتماعی شکست خورده و حُکومت به مُحاصره امواج نفرت همگانی درآمده است. احساسات به جوشش درآمده از ادباری که حُکومت نازل داشته، به سُرعت کانالها و بسترهای خُروج خود را می یابد. کلنجارهای آزار دهنده ذهنی در حال تبدیل شدن به عمل است و با چنان نیرو و گُستره ای تبدیل می شود و دارای چنان توان و گُستره ای است که همچون بهمنی توفنده سراسر کشور را تنها در چند روز می تواند درنوردد.

اما این فقط دامنه خیزش و گُنجایش هولناک آن نیست که دستگاه را وحشت زده کرده است. توده هایی که در دی ماه به خیابان آمدند، تصویر روشنی از آنچه که آنان را به عُصیان کشیده، داشتند. آنها توسُط نیروی خودآگاهی برانگیخته شده و هدایت می شدند و چنان با صراحت "نظام" با تمام دسته بندیهای درونی آن و به ویژه نماد اهریمنی اش، آقای خامنه ای را هدف گرفتند که هر تردید یا خوشبینی حُکومت و وابستگان آن را نسبت به سمتگیری جُنبش و انتهای آن از میان بردند.

توده به جان آمده مسیری که دُشواریهای معیشتی، بی حُقوقی و تحقیر علیه آن به حرکت درآمده اند را ردیابی کرده و به علت اصلی رسیده است. شُعارهای تُند و تیز علیه جمهوری اسلامی و نمایندگان آن دیگر موجب وحشت مُعترضان نمی شود، بلکه چونان شُعله گردان شهر به شهر در گردش است و ورد زبان همگان گردیده. در خانه زمزمه می شود، در خیابان فریاد زده می شود و بر دیوارها نقش می بندد. بسیاری از آنان که شُعارهای شان بُنیان نظم حاکم را به لرزه درآورد، جوانانی بودند که نخُستین گامهای سیاسی خود را برمی داشتند. این یک شُروع توفانی در مسیر قیام است که سیر رویدادها نیروی آن را دوچندان رادیکال تر به مصاف "نظام" می فرستد.   

این آگاهی را سرکوب با هر شدتی که اعمال شود، از میان نمی برد. حُکومت با خیل مُزدوران اش شاید بتواند در این یا آن حرکت اعتراضی اخلال کند، اما روندی که آغاز گردیده و بر بسترش در هر گوشه چشمه ای از فشار و اعتراض را می رویاند، توقُف ناپذیر است. نارضایتی انباشته و نیروی تغییر روز به روز و هر بار از نو کانالهای خُروج خود را می باید و اتوریته مُتکی به خُشونت حاکمیت را نادیده می گیرد. ابتکارهای حُکومت برای قُدرت نمایی همچون نمایش خیابانی 22 بهمن به سُخره گرفته می شود و تهدیدهایش فقط به برانگیختن نفرت بیشتر جامعه راه می برد.

 

پیشروی جامعه

آشکارترین نمود تغییر در روانشناسی توده و شکل گیری یک توازُن جدید بین دو قُطب حُکومت و مردُم را پیشروی جُنبش اعتراضی بخشهای گوناگون جامعه پس از خیزشهای دی ماه به نمایش می گذارد. مُقاومت درویشان در برابر اقدامات سرکوبگرانه حُکومت یک از بارزترین نمونه ها است.

در آخرین روز بهمن ماه، حُکومت در وحشت از کانون مُقاومتی که در اطراف محل اقامت رهبر این طیف دگراندیش دینی برای جلوگیری از بازداشت وی شکل گرفته بود، هُجوم مُسلحانه به آن را آغاز کرد. مُحاسبه دستگاه سرکوب آشکارا روی پراکنده شدن سریع درویشان و درهم شکستن بی دردسر ایستادگی آنها چیده شده بود. بر همین اساس نیز ابتدا نیروهای لباس شخصی و اوباش چاقوکش بسیجی زیر حمایت نیروی انتظامی به مصاف درویشان گُسیل شدند که با مُقاومت سخت آنها روبرو گردیدند. در نخُستین ساعات بامداد دوشنبه 1 اسفند، آمران تهاجُم دریافتند که حسابهای شان با واقعیت صحنه همخوانی ندارد و هر آنچه که ریسیده بودند، پنبه شده است. آنها شاهد شکل گیری شرایط تازه ای گردیدند که در آن ابزارهای روتین سرکوب و نیروهای معمول پیاده ناکارا شده و به سطحی نابرابر با مُعترضان سُقوط کرده بودند.

از این مقطع به بعد، سرکوبگران که طرح خود را در سطل زُباله درویشها می دیدند، دست به تجمُع نیروهای رسمی سرکوب از سراسر تهران و اطراف زدند و آنها را روانه منطقه درگیری کردند. این یک لشکرکشی تمام عیار علیه شُماری غیرنظامی بود که به طبع توازُن را به سود حُکومت تغییر داد. با این حال رویداد مزبور به روشنی نشان داد که ظرفیت ماشین سرکوب بی انتها نیست و رویارویی با آن در یک سطح وسیع تر یا شکل گیری همزمان چندین کانون مُقاومت به خوبی می تواند آن را فلج کرده و از کار بیاندازد.

دُوُمین شاهد پیشروی تغییر در روحیه مُبارزاتی جامعه را شکل گیری حرکت اعتراضی زنان علیه حجاب اجباری مُعرفی می کند. حرکت اعتراضی و خودانگیخته یک زن شُجاع در خیابان انقلاب، چونان گلوله برفی به جُنبش درآمد و به بهمنی عظیم تبدیل شد. "ناپدید شدن" دُختر خیابان انقلاب در زندانهای مخوف حُکومت نه تنها نتوانست تاثیر بازدارنده ای داشته و از دیگر زنان مُعترض زهرچشم بگیرد، بلکه حرکت او را به اُلگویی برای بیان اعتراض در سراسر کشور بدل ساخت. هر زن دیگری که پس از او بر بُلندایی رفت تا روسری اش را به دار اعتراض بیاویزد و دستگیر شد، زن دیگری جای او را پُر کرد. در هر گوشه ایران، زنانی که بر ترس و ترور حُکومتی غلبه کرده اند، ابزارهای اقتدار و انقیاد حاکمیت را زیر پا درهم می شکنند.           

 

برآمد

جامعه در حال پیشروی است و همه نیروی حُکومت روی عقب نشینی نکردن در برابر آن و بازگرداندن شرایط به پیش از دی ماه مُتمرکز شده است. مُشکل دستگاه حاکم اما این است که نه راهکاری برای جلوگیری از عقب نشینی دارد و نه راه حلی برای برگرداندن توازن پیشین! هیچ نشانه ای بهتر از تحرُکات مُضحک آقای احمدی نژاد برای مطرح ساختن فراکسیون نظامی - امنیتی خود به عُنوان "نیروی سوم" و آلترناتیو، سردرگمی و بُن بست در "بالا" را مُستند نمی سازد.

در مُقابل، جامعه اما نقشه راه خود برای تغییر شرایط اش را در دست دارد که در مرکز آن برانداختن نظم حاکم قرار گرفته. حجم چشمگیری از انرژی و اراده در این مسیر به حرکت درآمده و انبوه عظیم تری در هر گوشه ای که حیات اجتماعی جریان دارد، انباشته شده است. بالفعل ساختن این نیروی در حاشیه و کارایی هر چه بیشتر نیروی درگیر، مشروط به تمرکُز بخشیدن به اعتراضها و نمودهای عینی نارضایتی و احساسات است. برای این منظور اقشار گوناگونی که مُبارزه جُداگانه آنها هر روز در شهر یا روستایی از کشور سر بر می کشد، باید دریابند که تنها نیستند و خود را بخشی از یک حرکت سراسری و توده ای ببینند. آنها باید به این آگاهی برسند که برای دست یافتن به مُطالبات شان و تغییر واقعی شرایط خود نیاز دارند که مُتحد شوند و تمامی وزن اجتماعی و عددی خود را در کفه توازن با حُکومت بیاندازند.

مُوثرترین گامی که بی واسطه به این هدف راه می برد، دادن زبان واحد، شُعار واحد و آماجهای واحد به جُنبشهای اعتراضی است. توده ها باید سازمان یابند، اما این موضوعی فقط در پهنه تشکیلات نیست، بلکه سامان یابی ذهنی و ترویج آگاهی سیاسی و طبقاتی نیز را در خود دارد. این وظیفه را شبکه های ارتباطی و اجتماعی که در دوردست ترین کانونهای حیات جامعه نُفوذ کرده اند و حُضوری حذف نشدنی در روند زندگی یافته اند، هدفی مُمکن و دست یافتنی ساخته اند.

برای این چالش باید آماده شد و ساز و برگ فراهم ساخت.

 

 

منبع: نبرد خلق شماره ۳۹۶، چهارشنبه اول فروردین  ۱۳۹۷ - ۲۱ مارس ۲۰۱۸

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول