بامدادان بی زره

م . وحیدی( م . صبح)

 

 

موریانه های سیاه آبستن

بر گلبرگ دریچه اتاقم

لانه كرده اند

دره های ژرف نمی دانند

دشت های ابری

در مصاف تندبادها

با عزم جنگ جویان بی سپر

از خط الرس ماهی و ماه می گذرند

 

آن كه می گوید پروازمكن

ساز شكسته رهگذری ست

نشسته بر بالای مغرب سرد

و نمی داند

كه در معبر قاره ها

توفانهای چكیده ازسنگلاخ ها

سیلاب های بهاری را

اردو زده اند

 

ازغبار خاك بلبل

پیراهنی دوخته ام

میان باد

تا تنهایی مرا

به آن سوی آبها برد

 

مرا عادت بده

به دیدن رویاهای بنفشه ها

و هراسانی گل كردن سنگها

 

صدای ماه تاریك است

شبگیر

تكرار نام توست

 

ای مسافران بامدادان بی زره!

اوراق كهنه جادوگران سخنور را

در اندیشه دریا بشویید!

مژگان پارو زن چشمان شبانه تان

بلدرچینهای كوهی را

در طلوع ناگزیر

                                  پرواز می دهد

 

 

 

منبع: نبرد خلق شماره ۳۹۴، بهمن ۱۳۹۶ -  فوریه ۲۰۱۸

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول