نامه شعله پاكروان به حوری گلستانی، مادر زنده باد بهنود رمضانی

 

 

حوری نازنین و مهربان!

می خواهم 28 شهریور، بیست و پنجمین سالگرد مادر شدنت را تبریک گویم. زمانی که تو بسیار جوانتر بودی و تمام امید و آرزوهایت را در وجود بهنود متبلور میدیدی، مثل همه مادران جوان در رویاهای دور و درازت فکر می کردی که بهنود عصای پیری ات خواهد بود.

ولی اکنون که 25 سال از آن رویاها گذشته دیگر بهنودی نیست که به او تکیه کنی. زیرا هفت سال است نوجوان 18 ساله ات را کشته اند. قاتلان اش را هم آزاد کرده اند. تو هم مثل من در هزارتوی بیدادگاههای حکومت، بی عدالتی را لمس کرده ای. چند بسیجی، انقدر بهنود را کتک می زنند تا جان ببازد. و قوه قضاییه با ناقاضیهای مزدورش همچون حسن تردست، حکم می کند که قتل غیرعمد بوده و قاتلان آزاد می شوند. همانطور که قاتل ستار آزاد است. و قاتلان دیگری كه نه تنها آزادند بلكه وكیل و وزیر هم شده اند.

مردم می دانند که قوه قضاییه فقط و فقط برای محکوم کردن مردم ایران بنا شده است. معنای عدالت در کشور ما این است: اگر مزدور حکومت خواست به دخترکی تجاوز کند، نباید مقاومت کند. وگرنه مثل ریحانه بعد از تحمل سالها شکنجه و زندان، اعدام خواهد شد. عدالتخانه ناعادل می گوید اگر مامور حکومت بهنودتان را کُشت، شکایت نکنید . وگرنه شما به زندان محکوم خواهید شد در حالیکه قاتلان پسرتان به شما می خندند و آزادند. اگر شکنجه گر حکومت، ستارتان را کشت، قاتل آزاد خواهد بود. اگر برادرتان را اعدام کردند و نوزادش را در بدو تولد بردند و هرگز پس ندادند، اعتراض نکنید وگرنه مثل راحله راهمی زندانی خواهید شد. اگر با شلیک گلوله ی مزدور حکومت، جمجمه مصطفایت را سوراخ کردند، به دنبال عدالت نباش. وگرنه مثل شهناز اکملی باید کنج 209 اوین بنشینی و تنها فرزندت به آتش زدن خانه ات تهدید شود. گمانم این تنها حكومتی است كه پسر را می كشد، مادر را به جرم پیگیری سرنوشت فرزند زندانی می كنند، همسر را به علت جویا شدن از احوالات شوهر تحت تعقیب قرار می دهد، نوزاد را می دزدد، و قاتلان و دزدان را رها می كند تا این دور باطل را ادامه دهند.

 

حوری عزیزم!

در صدها و هزاران نمونه دیگر می توان معنای بی عدالتی را با همه وجود درک کرد. البته وقتی رئیس عدالتخانه دستش را تا آرنج در کیسه ملت کرده و میلیاردها به جیب زده باشد، اما احدی از مردم نتواند او را وادار به پاسخگویی کند، وقتی ناقاضیان خودفروش، دست به سینه در محضر شکنجه گران می ایستند تا بازجویان حکم متهمان را پیش از محاکمه دیکته کنند و آنان جان جوانانمان را در زندانها به لب آورند و در قبالش صاحب ثروت و مکنت شوند، وقتی کارگر و مزدبگیر به جان آمده از فقر و بی پناهی با اعتراض می گوید حقوق عقب افتاده ام را بپردازید اما ناقاضی خودفروش او را به شلاق محکوم می کند، وقتی دیو کهریزک با وجود قتل زیباترین جوانانمان به پرداخت دویست هزارتومان (در حد جریمه عبور از چراغ قرمز !!) آن هم به خاطر اختلافات جناحی درون سیستمی و نه برای احقاق حقوق از دست رفته مردم، محکوم می شود، وقتی با کمال وقاحت از هزاران اعدام از بدو تاسیس حکومت، دفاع می شود، وقتی قاتلان بهترین جوانان مردم، مقدرات كشور را به دست می گیرند، وقتی گورهای دسته جمعی با حکم قوه ناعادل اسفالت می شود، وقتی در کوی و برزن بساط دار می چینند و مرگ، ارزانترین متاع بازار می شود، وقتی فساد در همه ارکان حکومتی ریشه دارد، بهنودها می میرند و حوری ها داغداران جاودانه خواهند بود.

حوری جان ، ای آتش گرفته ی هم دردم!

از دوستی شنیدم که به تازگی در خانواده ات پسری متولد شده و بهنود نام گرفته است. می بینی؟ تو هم بهنودت را همچون هزاران مادر دیگر در زمین کاشتی. دانه ای پر بار و بر، که هزاران چون خود می زاید. بهنودها تکثیر می شوند. دختران و پسران همچون شیران، در سراسر ایران پراکنده اند. دیر نیست روزی که شیر بچگان ما، غرش هماهنگ خود را آغاز کنند و عدالت گم شده در راهروهای بیدادگاهها را بیابند. همراه و دست در دست مردم ایران و نه با کمک بیگانه، بساط مرگ و مرگ آفرینان را از سرزمینمان به زباله دان تاریخ بیندازند.

آن روز مادران سینه سوخته اشک شوق خواهند ریخت و بر بهنودهای شان آفرین خواهند گفت.

خواهرم! بیست و پنجمین سالگرد مادر شدنت مبارک

 

منبع: صفحه فیس بوک خانم شعله پاکروان

منبع: نبردخلق شماره ۳۸۹، شنبه اول مهر ۱۳۹۶ - ۲۳ سپتامبر ۲۰۱۷

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول