من یک بلشویک خدا پرست هستم

 

مرز باریک است، اما امید واقعی است. جامعه مدنی، این حلقه برادری اسرارآمیز که از جنبشهای گوناگون ترکیب شده، از کلیساها، اتحادیه ها، سازمانهای غیردولتی که در جبهه های به کلی متفاوتی علیه نظم آدمخوار جهانی و علیه سیاستهای دولتی دست به مقاومت می زنند. این جامعه مدنی یک پدیده جدید جهانی است. 

 

اکسپرس

برگردان: بابک

 

ژان سیگلر گزارشگر ویژه سازمان ملل پیرامون حق دسترسی به غذا بود و از سال ۲۰۱۳ در سمت معاون کمیسیون مشورتی شورای حقوق بشر این سازمان فعالیت می کند. او در نشست جی ۲۰ در هامبورگ هم شرکت خواهد داشت، البته در سمتی که آب پاشها هم هستند؛ همان سمتی که هیچ کمبودی ندارد. کتاب سیگلر به نام "مرز باریک امید" سال گذشته به بازار آمد. در این باره و اینکه امید کجاست، چه کسی امیدوار است و چه انتظاری از آن می رود، "اکسپرس" با او به گفتگو نشسته است.

 

آقای سیگلر، اسم کتاب شما "مرز باریک امید – نبردهای بُرده و باخته من و آنهایی که به طور مشترک بُرده خواهند شد" است. به راستی این امید کجاست؟ بحران گرسنگی در شرق آفریقا و همزمان تدارکات برای برگزاری اجلاس سران ۲۰ کشور در هامبورگ. شما چه انتظاری از این نشست دارید؟

اگر به نشستهایی که تاکنون برگزار شده نگاهی انداخته شود، می توان نتیجه گرفت که هر بار وعده کمک میلیاردی به آفریقا داده شده، اما در عمل پولی پرداخت نشده. من می خواهم مساله را کمی عمیق تر بشکافم. زمانی که از کشتار حقیقی، یعنی کشتار گرسنگی صحبت می شود، می بایست بین دو نوع گرسنگی تفاوت قایل شد: نخست گرسنگی ناشی از ساختارها و دیگری گرسنگی ناشی از اقتصاد. 

گرسنگی ساختاری، کشتار روزانه است، نظم اقتصادی جهان سوم و کشورهای به اصطلاح رشد نیافته، به این امر مبتلا هستند. آفریقا آسیب دیده ترین قاره است. 35.2 درصد از حدود یک میلیارد آفریقایی به گونه دایمی دچار سووتغذیه شدید هستند. بیشترین آمار قربانیان را در آسیا می توانیم بیابیم، آنجا ۶۵۰ میلیون نفر به طور مستمر با سووتغذیه روبرو هستند. از زاویه درصدی اگر بخواهیم بگوییم، با این حال گرسنگی در آفریقا از همه جا گسترده تر است. 

براساس گزارش تازه فائو (سازمان خواربار و کشاورزی ملل متحد - FAO) هر پنج ثانیه یک کودک زیر ده سال به دلیل گرسنگی جان می سپارد. در مجموع یک میلیارد نفر از 7.3 میلیارد جمعیت این کره خاکی با سووتغذیه دایمی دست و پنجه نرم می کنند. آنها به همین دلیل زندگی جنسی، زندگی کاری، هیچ ندارند. این انسانها پریشان هستند، آنها از روز بعدشان هراس دارند. اما همین گزارش که تعداد قربانیان را اعلام می کند، می گوید که کشاورزی در موقعیتی که در حال حاضر بسر می برد، بدون هیچ مشکلی می تواند ۱۲ میلیارد نفر را تغذیه کند، یعنی نزدیک به دو برابر جمعیت کنونی جهان! کودکی که در همین لحظه می میرد، در حقیقت به قتل می رسد. امروزه در دنیا کمبود عینی مواد غذایی وجود ندارد. مشکل نبود تولید نیست، بلکه دسترسی نداشتن به آن و نبود قدرت خرید است. این معادله، علت گرسنگی ساختاری را توضیح می دهد.

مساله بعدی، گرسنگی اقتصادی است. این امر اغلب در ناتوان ترین کشورهای جهان ظهور پیدا می کند. مساله اینجا درهم فروپاشی ناگهانی یک اقتصاد است: کشاورزان نه می توانند بکارند و نه برداشت کنند، راههای حمل و نقل غیر قابل استفاده شده اند، آفت ملخ بروز می کند و غیره. 

بحران گرسنگی کنونی در شرق آفریقا به ویژه در سودان جنوبی، سومالی و شمال کنیا وخیم است. افزون بر اینها، یمن هم به این درد مبتلا است. به گفته برنامه جهانی غذا، در روزهای اخیر ۲۳ میلیون نفر بی واسطه در معرض تهدید گرسنگی هستند. آنها فقط از گرسنگی رنج نمی برند، بلکه اغلب به آب پاکیزه هم دسترسی ندارند. بر اینها اضافه می شود که جنوب سومالی و جنوب سودان با یک اپیدمی وحشتناک مالاریا روبرو هستند. این عوامل، وخامت بحران گرسنگی را تشدید می کنند.

علت شکل گرفتن شرایط موجود چیست؟ اول، درگیریهای نظامی: ما شاهد هجوم جنگی عربستان به یمن هستیم، همچنین در جدیدترین عضو سازمان ملل، سودان جنوبی، جنگ دو گروه نژادی "نور" (Nuer) و "دینکا" (Dinka) جریان دارد. دوم، فلج شدن عملی برنامه جهانی غذا. 

من هشت سال تمام گزارشگر ویژه حق دسترسی به غذا بودم. به همین دلیل بالا و پایین همایشهای اعلام تعهد را از حفظ هستم. این همایشها یا در رم، مقر فائو، یا در ژنو برگزار می شوند. در این همایشها مسوولان برنامه جهانی غذا وضعیت را توضیح می دهند و اعلام می کنند که به چه کمکهایی از چه کشورهایی نیاز وجود دارد. کشورهای صنعتی به این فراخوان جواب می دهند و اعلام می کنند که چقدر کمک خواهند کرد.

نتیجه همایش ۲۳ مارس این بود: برنامه جهانی غذا چهار میلیارد برای شش ماه آینده، یعنی تا سپتامبر ۲۰۱۷ در خواست کرده و دلیل آورده بود که این مبلغ حداقل میزانی است که برای پرتاب مواد غذایی با چتر و نیز ارسال آن با کامیون مورد نیاز است. اما فقط با بخش ناچیزی از این مبلغ، به طور دقیق ۲۵۲ میلیون دلار، موافقت شده. آنچه که به طور واقعی و در عمل پرداخت خواهد شد، مساله دیگری است. اغلب مبالغ وعده داده شده دوباره کمتر می شود. این بسیار ناکافی است و بنابراین می توان گفت حکم مرگ میلیونها نفر در ۲۳ مارس اعلام شده است. 

چرا برنامه جهانی غذا فلج شده؟ یک دلیل آن این است که دولتهای کمک کننده مدعی هستند مشکلاتی دارند و دیگر نمی توانند یا نمی خواهند کمک کنند. دومین دلیل این است که بهای جهانی مواد غذایی پایه مانند ذرت، برنج و غلات که در مجموع ۷۵ درصد مصرف جهانی غذا را تامین می کنند، در ماههای اخیر جهش انفجاری داشته است. یک دلیل این امر سفته بازی با مواد غذایی است.

من با چندین پرونده قضایی مواجه هستم، چون این مسایل را به طور مکرر محکوم کرده ام. با این حال یکبار دیگر هم اینجا می گویم: صندوقهای سرمایه گذاری و بانکهای بزرگ با سفته بازی با مواد غذایی سودهای افسانه ای می برند. این سفته بازی در یک چارچوب کاملا قانونی انجام می شود، اما وقتی نرخ کالاها بالا باشد، برنامه جهانی غذا نمی تواند به اندازه لازم و کافی خرید کند. این اما به شدت مورد نیاز است، چون سازمان ملل که چیزی تولید نمی کند، بلکه فقط مواد خریداری شده را برای قربانیان ارسال می کند. 

بر تمام این نابسامانیها این هم اضافه می شود که قدرتهای دارای حق وتو در سازمان ملل، در مناطق جنگی مختلف دایره عمل سازمان ملل را به کلی مسدود می کنند. برای مثال یک نیروی چند ملیتی یا کلاه آبی با یک ماموریت قوی در سودان جنوبی وجود ندارد. افزون بر این تلاش برای ایجاد یک کریدور بشردوستانه پرواز ممنوع بر فراز مناطق مسکونی به شکست انجامیده. دلیل آن وتوی چین بود. 

توضیح وتوی مزبور را می توان در این حقیقت یافت که ۱۱درصد واردات نفت چین از سودان است. در یمن تهدید به وتوی آمریکا مانع ایجاد منطقه پرواز ممنوع است. به دلیل وتوی آمریکا، حضور سازمان ملل در یمن در عمل غیرممکن شده است. وحشتناک این است که این تراژدی با آگاهی همه دیپلماتهایی به وقوع می پیوندد که در همایشهای اعلام تعهد شرکت می کنند.

 

آیا جامعه مدنی وظیفه دارد که در تظاهرات و اعتراضهای خود در هامبورگ کشورهای ثروتمند را متقاعد کند که به تعهدات بشردوستانه خود در همایشهای اعلام تعهد جامه عمل بپوشانند؟

اسم کتاب من "مرز باریک امید" است. مرز باریک است، اما امید واقعی است. جامعه مدنی، این حلقه برادری اسرارآمیز که از جنبشهای گوناگون ترکیب شده، از کلیساها، اتحادیه ها، سازمانهای غیردولتی که در جبهه های به کلی متفاوتی علیه نظم آدمخوار جهانی و علیه سیاستهای دولتی دست به مقاومت می زنند. این جامعه مدنی یک پدیده جدید جهانی است. 

جامعه مدنی امیدوار است. برنامه حزبی، خط حزبی و کمیته مرکزی ندارد. او فقط بر اساس وظیفه قطعی به حرکت در می آید. افراد از همه قشرهای اجتماعی، دینی و گروههای سِنی در اینجا گردهم جمع می شوند. امانوئل کانت می گفت: "رفتار غیر انسانی که با یکنفر انجام می شود، انسانیت را در من نابود می کند." مساله به سادگی به حس هویت برمی گردد: من دیگری هستم و دیگری من. این اصل، موتور خیزش مدنی است. 

چه گوارا می گوید: "مستحکم ترین دیوارها با شکاف ریزش می کنند." نظم آدمخوار جهانی سرنگون خواهد شد، اما نه به این دلیل که سران کشورها از خواب بیدار می شوند. رووسای جی ۲۰، ترامپ، مرکل و غیره با دستورات، استراتژی و اراده الیگارشهای سرمایه مالی جهانی کوک می شوند. این الیگارشها یک دیکتاتوری جهانی به پا کرده اند. بنا به آمار بانک جهانی، ۵۰۰ کنسرن بزرگ و خصوصی فراملیتی از همه بخشها، یعنی بخش صنعت، بخش مالی و غیره، ۵۲.۸ درصد تولیدات جهانی، یعنی بیش از نیمی از ثروت تولید شده در جهان در طول یکسال را کنترل می کنند. این کنسرنها از هر گونه پایش اجتماعی، اتحادیه ای یا پارلمانتاری فرار می کنند. 

آنها البته تواناییهای زیادی دارند، برای مثال بر پیشرفت علمی و تکنولوژیک مسلط هستند، با این حال اما فقط یک پرنسیب عمل و یک استراتژی دارند و آن کسب حداکثر سود در کوتاهترین مدت زمان است. این کنسرنها امروز از قدرتی برخورداند که پیش از این هرگز هیچ قیصر و پادشاهی روی کره زمین نداشته. آنها از همه دولتها روی هم قوی تر هستند. آنها یک بخش کوچک الیگارش با قدرتی باورنکردنی هستند. سران دولتهای جی ۲۰ فقط سرویس دهنده، دستیار و مجری علایق کنسرنها هستند. رووسای جمهور همدستان موسسات خصوصی هستند و نه دولتمردان مستقل اندیش. اما در برابر آنها امروز یک پدیده تاریخی قرار گرفته و آن جامعه مدنی جهانی است. جامعه مدنی در هامبورگ حاضر خواهد بود. من هم خواهم آمد و صحبت خواهم کرد. هامبورگ نقطه ای است که از آنجا مقاومت شکل می گیرد.

 

آقای سیگلر، نزدیک به یک ربع قرن پیش، در سال ۱۹۴۸ در وین دومین کنفرانس حقوق بشر که توسط پطرس غالی سازماندهی شده بود، برگزار شد. کنفرانس با صدور "منشور وین" پایان یافت. چه انتظاراتی از این منشور می رفت و آیا اهداف تعیین شده در آن زمان تحقق یافتند؟ 

این واقعا سووال خوبی است. زمانی که کنوانسیون حقوق بشر در ۱۰ دسامبر ۱۹۴۸ در پاریس از سوی مجمع عمومی به تصویب رسید، حقوق سیاسی و اجتماعی تعریف شدند. آن زمان بحث شدیدی بین کمونیستها و دنیای غرب درگرفته بود. کمونیستها می گفتند، مساله نان در درجه اول اهمیت قرار دارد، همانگونه که برشت گفت: "یک برگه رای، گرسنگان را سیر نمی کند، برای بیسوادها، آزادی مطبوعات بی ارزش است." 

بلوک کمونیستی استدلال می کرد که در مرتبه نخست باید حقوق اجتماعی و اقتصادی بشر تحقق یابد و بعد در پی آن حقوق سیاسی و مدنی می تواند در دستور کار قرار گیرد. قدرتهای غربی موضوع را برعکس می دیدند و می گفتند: شما ریاکار هستید، شما فقط به این دلیل از حقوق اجتماعی و اقتصادی دفاع می کنید، چون نمی خواهید دموکراسی برقرار کنید. بلوک کمونیستی در مقابل، غرب را متهم می کرد شبه دموکراسی ایجاد کرده و علاقه ای به عدالت اجتماعی و تامین مادی ندارد. در آن دوره قدرتهای غربی نظر خود را پیش بردند. به همین دلیل منشور حقوق بشر ۱۹۴۸ در عمل فقط اهداف سیاسی و مدنی را در بر گرفته است. 

زمانی که نظم جهاتی دوقطبی در اگوست ۱۹۹۱ فرو ریخت، دبیرکل وقت سازمان ملل فرصتی که ایجاد شده بود را دریافت و بی درنگ یک کنفرانس حقوق بشر در وین برگزار کرد که در آن باید برای اولین بار، جهان شمولیت حقوق اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی و نیز مدنی و سیاسی به رسمیت شناخته می شد. دستاورد کنفرانس وین این بود که همه اجزای حقوق بشر، جهان شمول، تجزیه ناپذیر و خودنهاد به رسمیت شناخته شدند. آمریکاییها به گونه تراژیکی از رای دادن به بیانیه نهایی خودداری کردند. با این وجود کنفرانس وین یک تحول مهم تاریخی است. حال مساله این است که حقوق بشر در عمل هم تحقق یابد، برای مثال در مبارزه علیه گرسنگی.  

ما می توانیم ممنوعیت سفته بازی روی کالاهای ضروری غذایی را هدف قرار دهیم. این را واقعا همین فردا صبح می توانیم انجام دهیم، چرا که در دموکراسی استیصال وجود ندارد و چرا که هیچ بورسی وجود ندارد که در فضای تهی از قانون فعالیت کند. میلیونها نفر در پی این اقدام در زمان کوتاهی نجات خواهند یافت. ما می توانیم این کار را بکنیم. برای مثال زمانی که وزیر دارایی اتریش برای شرکت در مجمع عمومی صندوق بین المللی پول در ژوین به واشنگتن سفر می کند، می توانیم او را مجبور کنیم که نه طرف طلبکاران در فرانکفورت، وین، لندن و غیره، بلکه در طرف کودکان در حال مرگ، یعنی لغو کامل دیون ۵۰ کشور فقیر دنیا قرار گیرد. 

از این طریق کشورهای یاد شده سرانجام امکان سرمایه گذاری در ساخت مدرسه، بیمارستان، تاسیسات آبی و کشاورزی را پیدا خواهند کرد. ما می توانیم به این هدف دست یابیم. وزیر دارایی آلمان که از آسمان نازل نشده، او بر پایه رای مردم آلمان در این پست قرار گرفته. آنگاه که الیگارشی سرمایه داری درنده می خواهد به ما بقبولاند که از نظر اخلاقی شاید حق داشته باشیم، اما کاری از دستمان برنمی آید، آنوقت باید خلاف این را به آنها ثابت کنیم و این فاصله را از بین برداریم. چرا که این نیروهای بازار نیستند که بر به اصطلاح قوانین طبیعی مسلط هستند، بلکه کماکان انسانها هستند که قوانین را می نویسند.

 

شما در کتاب خود می نویسید که عمیقا باور دارید تاریخ یک معنا و جهت دارد. شما می گویید شما به انسان شدن بشر باور دارید. چه تفاوتهایی جهان نگری شما با مدل مرحله ای ماتریالیسم تاریخی دارد؟

من بلشویکی هستم که به خدا اعتقاد دارد. من هم مثل ویکتور هوگو معتقدم: "من از همه کلیساها نفرت دارم. من به انسانها عشق می ورزم، من به خدا اعتقاد دارم." مهری که من در زندگیم تجربه کرده ام، عشقی که در جنبشهای آزادیبخش در سطح جهان دیده ام، نشان می دهد که انسان توان انجام چه کارهای بزرگی را دارد.

 

منبع: نبردخلق شماره ۳۸۶، پنج شنبه اول تیر ۱۳۹۶ - ۲۲ ژوئن ۲۰۱۷

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول