در شهادت سعید سلطانپور

برفراز تمثیلها

م. وحیدی ( م. صبح)

 

خانه ا م

دریاچه كوچكی است

كه صدای موج موج آبی پرندگانش

ستاره ساز طاقها و رواقهاست

از زخم هایت

آفتابی روشن كن!

در عصر دلتنگی با بونه ها

و قناریهایت را بگو

تا از اصالت آب و نسیم و ستاره

پنجره ایی بگشایند

ای ساعتهای پنج!

تلخی خشكیده صدایتان را

با عطر آبی سپیدارها تازه كنید

این اقیانوس دستها

صدای قلب تو را

تا دور دستها می برد

 

در شوق سبك روزهایت

تاب می خورم

ای سفر كرده

در غمناكی پاییز و باد وخاطره!

بر زلالی جعد آشفته موهایت

ـ كه خون پیروزمند سالهای ما

بر آن نگارینه شده است ـ

بوسه می زنم

پرتو كلامت

صداقت آینه را ویران می كند

افسانه ها

در پیچ و خم راه

عزلت گرفته اند

وقتی كه در دهلیز اسطوره ها

گام می زنی

با تو می سرایم

با تو

"تا رنگی دیگر

براین زمانه زنم"

 

 

منبع: نبردخلق شماره ۳۸۵، دوشنبه اول خرداد ۱۳۹۶ - ۲۲ مه ۲۰۱۷

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول