دامی و صیادی

فتح الله کیاییها

 

دامی بود

دانه ای بود

پرنده گانی بودند

و صیادانی.

سفره ای پهن شد

اینجا.....آنجا....

خون مطبخ پنهان ماند همچنان

سور بود و میهمانی

در راسته ی کلیه فروشان.

مست شدند از نوشیدن

 

آنسو تر

حنجره ای پاره

بیهوده فریاد می کشید

نه

نه

نه

نمی خواهم.

شلیک را فرمان

به هیس بود.

جشن بود و شادمانی

و افتخار سرداری پوسیده

بر اجساد مرده ی سربازانش.

خون مسلخ

همچنان پنهان ماند.

 

منبع: نبردخلق شماره ۳۸۲، سه شنبه  ۱ فروردین  ۱۳۹۶ - ۲۱ فوریه ۲۰۱۷

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول