سرمقاله .....

ترامپ؛ "نظام" زهر خورده با وضعیت تازه ای روبروست!

منصور امان

 

پیروزی غیرمُنتظره آقای ترامپ در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، در برابر ادامه سیاست کنونی این کشور در مورد رژیم جمهوری اسلامی علامت سووال گذاشته است. این امر بیش از همه به رویکردهایی برمی گردد که تاجر میلیاردر در جریان کارزار انتخاباتی اش پیرامون توافُق هسته ای با رژیم مُلاها داشته است. او این توافُق را "فاجعه" خوانده و تهدید کرده است که آن را "پاره" خواهد کرد.

اگرچه هیچ ادعای تبلیغاتی را نمی توان سکه نقد شمُرده و کمتر از همه، سُخن پراکنی یک پوپولیست عوامفریب دارای چنین ضرب مُعتبری است، با این حال فاکتهای مُحاسبه پذیرتری وجود دارند که تغییر کورس دولت آینده آمریکا را به مثابه یک احتمال جدی روی میز گذاشته اند.

 

کُنگره

مُهمترین نشانه را کُنگره آمریکا ارایه می کند که در تمام طول پروسه شکل گیری و سپس اجرای توافُق هسته ای، جمهوریخواهان که در آن اکثریت را تشکیل می دادند، سیاست ثابتی در مُخالفت با این توافُق داشته اند. رویکرد مزبور یک مولفه اصلی در ترسیم مرزبندی جناح راست طبقه حاکم آمریکا با جناح چپ آن بوده است و با این ویژگی، در کنار بیمه همگانی و محدودیت حمل سلاح، یک از کانالهای اصلی مُخالفت فعال علیه دولت آقای اوباما را تشکیل می داده است.

یکدست شدن ترکیب قُدرت پس از تصرُف همزمان کاخ سفید و کُنگره، مسیر تغییر ریل مُخالفت از موضع اپوزیسیون به قُدرت اجرایی را هموار کرده است. این امر به طور ناگُزیر به معنای "پاره کردن" برجام نیست، اما می توان انتظار داشت که برگه آن را از پوشه فعلی بیرون کشیده و در قالب دیگری جای دهد.

کسب اکثریت در هر دو مجلس نمایندگان و سنا توسط حزب جمهوریخواه، وزنه مُتقابلی را در برابر رویکردهای ناهمگون و جنجالی نامزد تحمیلی آن که در جریان تورهای تبلیغاتی اش به نمایش گذاشته، ایجاد کرده است که خود عاملی برای شکل گیری یک سیاست مُتمرکز در رابطه با رژیم مُلاها خواهد بود.

جمهوریخواهان سرشناسی که در جریان انتخابات به طور مستقیم یا غیر مستقیم به مخالفت با آقای ترامپ برخاستند، اینک چنین می نماید که قصد دارند از این امکان برای بُردن نُقطه تمرکُز روی جمهوری اسلامی استفاده کنند. آنها اعلام داشته اند که آماده اند با دستگاه بوروکراسی ترامپ گرد رشته ای از مسایل امنیتی مورد توافُق در پهنه داخلی و سیاست خارجی همکاری کنند. در صدر دستور کار آنها افزایش توجه پذیر تحریمها علیه رژیم مُلاها قرار گرفته.

نشانه های این گرایش زمان کوتاهی پس از اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری در حال پدیدار شدن است. تنها در یک فاصله زمانی کوتاه، کُنگره آمریکا دو لایحه محدود کننده علیه رژیم مُلاها را به تصویب رسانده است. نهاد مزبور ابتدا قانون تحریمهای هسته ای و موشکی ایالات مُتحده علیه جمهوری اسلامی را برای ده سال دیگر تمدید کرد و کمی بعدتر فروش هواپیما به آن را ممنوع ساخت و همزمان، وزارت خزانه داری آمریکا را موظف کرد به شرکتهای آمریکایی اجازه نقل و انتقال مالی را به منظور صادرات یا صادرات دوباره هواپیما به ایران ندهد.

 

لغو توافُق

بنابراین و برپایه داده های پیشین و نوظُهور از آرایش آتی ایالات مُتحده در برابر جمهوری اسلامی، سناریوهای تازه ای شکل گرفته است که لغو توافُق هسته ای بعید ترین آنهاست. بازگشت به نُقطه صفر، برخلاف آنچه که رهبران و پایوران رژیم مُلاها یا طرف اُروپایی آنها استدلال می کنند، یک احتمال بعید به دلیل تشریفات و موانع بوروکراتیک بر سر راه آن نیست. هر یک از طرفهای شش گانه توافُق وین می تواند پس از گذراندن پروسه پیش بینی شده، وضعیت را به پیش از آن برگرداند. مکانیزم این اقدام، سیاه بر سفید در قطعنامه ۲۲۳۱ شورای امنیت که توافُق وین را به یک سند حُقوقی بین المللی تبدیل کرده، آمده است.

مُشکل در اجرای عملی چنین اقدامی نهُفته است. با توجه به این واقعیت که اُروپا یک فاکتور تعیین کننده در "فلج کننده" شدن تحریمهای بین المللی بود و هست، بنابراین بدون مُشارکت آن و بدون شکل دادن به ائتلاف تازه ای گرد پروژه لغو توافُق، تصمیم در این باره روی کاغذ باقی خواهد ماند. تامین این شرط را چشم انداز انزواگرایانه ای که آقای ترامپ و حامیانش از سیاست خارجی ایالات مُتحده و برخورد آتی این کشور با اتحادها و پیمانهای بلوک غرب ترسیم می کنند، بسا دُشوار تر کرده است.

با این حال مُشکل کلیدی در چنین اقدامی بسا فراتر از موانع بوروکراتیک یا اجرایی است. پُرسش اساسی که آقای ترامپ پیش از طرح جدی ابتکارش باید پاسخ دهد این است که چه گُزینه ای برای کنار گذاشتن توافُق وین دارد و بسا مُهم تر از آن، چه تضمینی برای عملی ساختن و موفقیت آن می تواند ارایه کند.

چنین نمی نماید که رییس جمهور بعدی آمریکا و تیم او برای این سووالها پاسُخی داشته باشند و این ابهام، سرچشمه تردید و نگرانی ای است که در سطح بین المللی پیرامون از کف رفتن دستاوردهای توافُق وین و مهار ناپذیر شدن بُحران هسته ای رژیم مُلاها وجود دارد و ابراز می شود.

حتی مُنتقدان سرسخت این توافُق مانند عربستان و اسراییل نیز مایل به چپه کردن "جام زهر" هسته ای نیستند؛ مُخالفتی که آقایان ترکی فیصل و نتانیاهو به صراحت به دستگاه جدید دولتی در واشنگتُن مُنتقل کرده اند.

امکان واقعی که به منظور مُداخله فعال در روند توافُق هسته ای برای آقای ترامپ وجود دارد، ایجاد فشار بر جمهوری اسلامی برای اجرای تعهُدات خود و استفاده و گُسترش ظرفیتهای بازدارنده توافُق وین است. این رویکرد می تواند از جُمله کُنترُل بیشتر اجرای قرارداد (برای مثال مورد مصرف پولهای آزاد شده)، راستی آزمایی مُتمرکز تر (برای مثال رفع موانع دسترسی بازرسان به تاسیسات هسته ای - نظامی)، برخورد جدی با تخلُفات هسته ای مُلاها (برای مثال تجاوز از میزان مُجاز ذخیره اب سنگین) و استفاده از اهرُم تحریمها در پاسُخ بدان را در بر گیرد.   

 

توافق به مثابه دروازه

دگرگونی اساسی در برخورد دولت آقای ترامپ به توافُق هسته ای، نوع نگاه و ارزیابی از آن خواهد بود. دولت آقای اوباما در این توافُق ابزاری برای تغییر رفتار تدریجی رژیم مُلاها و جلب همکاریهای بیشتر آن در پهنه های مورد اختلاف می دید. این در حالی است که گرایش نیرومندی در دستگاه سیاسی آمریکا که آقای ترامپ نیز یکی از سُخنگویان آن است، توافُق مزبور را سکوی پرشی برای تمرکُز روی حل و فصل نُقاط دیگر تضاد با حاکمان ایران می داند.

سیاستهای مُخرب و توسعه طلبانه جمهوری اسلامی در منطقه، در ابتدای لیست دستور کار اینان قرار دارد.

گرایش یاد شده که ترکیبی از هر دو جناح طبقه حاکم آمریکا را در برمی گیرد، استراتژی آقای اوباما را با دادن چراغ سبز به مُلاها برای بی ثبات سازی خاورمیانه و صُدور بُنیادگرایی برابر می شمارد. واقعیت جاری در صحنه، این ادعا را تایید می کند.

دولت آقای اوباما از یکطرف با هدف دستیابی به توافُق هسته ای با حاکمان ایران، سیاست خارجی تهاجُمی آنها را نادیده گرفته و از طرف دیگر، به استفاده پراگماتیستی از این سیاست در سوریه، عراق و در ابعاد محدودتر در افغانستان روی آورده است. کاخ سفید در این چارچوب نه موشک پرانی و نه قایق سُرانی رژیم ولایت فقیه را تهدید ارزیابی نمی کند و حداکثر آن را مُزاحمت و کارشکنی "تُندروها" می انگارد.

تقسیم دستگاه قُدرت در ایران به دو جناح "تُندرو" و "میانه رو"، یک پایه اصلی سیاستی را تشکیل می دهد که تمام تُخم مُرغهای "تغییر رفتار" را در سبد قُدرت حاکم بر ایران گذاشته و به گونه مُشخص تر، مشروط به دست بالا یافتن "مُدره ها" ساخته است.

اگرچه وجود اختلاف در ساختار قُدرت جمهوری اسلامی و تجزیه آن به بخشهای مُختلف یک برآورد واقعی است، اما به همان اندازه نیز ناتوانی "مُدره ها" به تغییر کیفی در رفتار رژیم و وابستگی موجودیت آنها به مولفه های سیاسی و نظامی - امنیتی قُدرت نیز یک واقعیت انکار ناپذیر است. 

شواهد ارایه شده در جریان کمپین انتخاباتی آقای ترامپ و نیز ترکیب اولیه کابینه و دستیاران او، بیانگر آن است که دولت آینده آمریکا از زاویه به کُلی مُتفاوتی به توافُق هسته ای و طرف مُعامله خود در تهران خواهد نگریست. این به مفهوم قرار گرفتن سایر محورهای تضاد و چالش رژیم جمهوری اسلامی و غرب روی میز است. پرونده های سوریه، یمن، عراق، لُبنان، حوزه خلیج فارس به همان گونه در این مجموعه جای می گیرند که دوسیه های حزب الله لُبنان، سپاه پاسداران، جهاد اسلامی، سپاه قُدس و لشکر بدر.

 

هژمونی و انزوا

با این حال سووال این است که نُقطه عزیمت سیاست ایالات مُتحده در این باره چیست و به عبارت روشن تر، آقای ترامپ از رویارویی با مساله توافُق هسته ای کُدام هدف کُلی تر را پی گرفته است. در این زمینه ناهمگونی شدیدی در اُردوی رییس جمهور آینده آمریکا به چشم می خورد؛ وضعیتی که می تواند با استقرار و جا اُفتادن دولت تغییر کند.

در گرایش سیاسی که آقای ترامپ به سُخنگوی آن بدل گردیده، تمایُل نیرومندی به استفاده از چگونگی رویکرد به توافُق هسته ای و رژیم مُلاها به مثابه نُقطه ثقل پروژه بازپس گیری هژمونی سیاسی ایالات مُتحده در منطقه وجود دارد. گفته می شود که سیاست کنونی آمریکا در برابر چالشهای عراق، افغانستان، سوریه، لیبی، سومالی، سودان و تنظیم رابطه با مُتحدانی همچون عربستان، قطر، تُرکیه و مصر موجب از کف رفتن هژمونی و اعتبار سیاسی و نظامی آن گردیده است. از این رو دستور کار سیاست در این حوزه، ترمیم این موقعیت ضربه خورده است و مسیر آن از چاره جویی برای یکی از فاکتورهای اصلی بُحران، رژیم جمهوری اسلامی، گذر می کند.

همزمان، خُطوط دیگری نیز در این انگاشت مُعرفی و تبلیغ شده اند که سازگاری زیادی با سیاست خارجی هژمونیال ندارد. از آن جُمله می توان به تمایُل به بازنگری در رابطه با ناتو و کاستن از نقش آمریکا در آن، ابراز مُخالفت با پیمانهای بین المللی اقتصادی دو یا چند جانبه و اعلام در پیش گرفتن سیاستهای حمایتی تجاری و گُمرُگی اشاره کرد.

در این طبقه بندی همچنین ارسال پیامهایی مبنی بر همکاری با روسیه و حُکومت سوریه برای مُبارزه با داعش قرار می گیرد؛ رویکردی که نتیجه عملی آن تثبیت آقای بشار اسد در قُدرت و از این راه تقویت موضع رژیم جمهوری اسلامی در سوریه و تقدیم رایگان یک امتیاز مُهم به آن در حلقه کلیدی "هلال شیعی" است. چنین نمی نماید که به جریان افکندن تحولی با این شناسه ها، کُمک زیادی به "بازگرداندن دوباره عظمت به آمریکا" بکند.

 

برآمد

دگرگونی در رویکرد آمریکا به آنچه که تاجر میلیاردر "مُعامله هسته ای" می نامد، یکباره و شتابان نخواهد بود و سیاست خارجی دستگاه دولتی تازه این کشور برای کُنج و کناره گرفتن هنوز راه درازی در پیش دارد. جوهر مساله اما در هر حالتی روشن است، "نظام" زهر خورده با وضعیت جدیدی روبروست! 

 

منبع: نبردخلق شماره 377، دوشنبه اول آذر ۱۳۹۵ – 21 نوامبر ۲۰۱۶

 

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول