بورکینی اوج بی اعتنایی است

 

فیلسوف فرانسوی، بادانتر، "بورکینی" را یک اقدام تحریک آمیز می داند و می گوید باید پیه نامیده شدن به صفت "اسلام ستیز" را به تن مالید. در نبرد علیه اسلام گرایی او یک گروه معین را به اقدام فرا می خواند.

 

 

دی ولت

برگردان: بابک

"الیزابت بادانتر"(Élisabeth Badinter)، فیلسوف و نویسنده، به عنوان وارث معنوی سیمون دبوار شناخته می شود. او که در دانشگاه ممتاز "پلی تکنیک" پاریس تدریس می کند، یک فمینیست پر حرارت و مدافع سرسخت لاییسیته است. بادانتر از حقوق بشر جهانشمول در برابر مذهب گرایان و تفکیک سازان دفاع می کند.

کتابهای او بیشتر به رابطه جنسیتها و هویت جنسیتی و به بیان دیگر، ساختار "زنانگی" و "مردانگی" می پردازد. (1)

 

تصویر یک زن باحجاب در ساحل "نیس" که در حال درآوردن روپوش خود است، سراسر جهان را درنوردید و موجب برافروختگی بسیاری شد. مادام بادانتر آیا شما هم شوکه شدید؟ (2)

 

تا حدودی آری. من مدافع آزادی هستم. هر کس باید آنچه مایل است بر تن کند. از این زاویه بورکینی برای من فرقی نمی کند، با وجود آنکه یک مفهوم افراطی مذهبی و از این طریق مفهوم سیاسی دارد. زیرا این زنها بورکینی را به این دلیل نمی پوشند که نامرئی هستند، بلکه می خواهند به چشم بیایند. اما این یک میدان نبرد حاشیه ای است.

در فرانسه آزادی مذهبی افراد به دقت متمایز شده. ممنوعیت پوششهای معین فقط ادارات، مدارس و دانشگاهها را در بر می گیرد. جز آن، مقرر شده که در فضای عمومی، لخت نباید ظاهر شد و نقاب نباید زد.

یک چنین موج ممنوعیتی فقط موجب شکافی ناگوار می شود. این تصویر مرا شوکه می کند. با این حال از این بیشتر شوکه می شوم که فردی در ساحل نیس، جایی که چند متر آن طرف تر 86 نفر به قتل رسیده اند، با چنین لباسی ظاهر می شود.

 

آیا شما این عمل را اقدامی تحریک آمیز می دانید؟

 

این اوج بی ادبی و بی اعتنایی است. بورکینی یک لباس فرم اسلامی است که دیده شدن روز افزون آن اینجا در فرانسه تصادفی نیست. تا کنون هیچ کشوری در اروپا به آنچه که ما تجربه می کنیم، یعنی سووقصدهای پی در پی و وحشت ناب دچار نشده است.

فرانسویها حالا، پس از یکسال و نیم، به گونه بدی دارند واکنش نشان می دهند. ممنوعیت بورکینی احمقانه است، اما این امر نشان می دهد که ما به پایان خط رسیده ایم: ما بیش از این نمی توانیم تحمل کنیم.

 

اولین قربانی سووقصد نیس، یک زن با پوشش اسلامی بود. آیا شما هم با تحریک آمیز خواندن حضور زن باحجاب در ساحل نیس سهمی در ایجاد شکاف در جامعه ایفا نمی کنید؟

 

چه کسی می خواهد بین ما شکاف ایجاد کند؟ اسلام گراها، نه من. مسلمانان فرانسوی مرتکب یک خطای بزرگ روانی و سیاسی می شوند. آنها بعد از سووقصد "شارلی ابدو" می گفتند کار ما نیست، به ما ربطی ندارد، به جای اینکه اعلام کنند به طور مشترک علیه ترور مبارزه می کنند. این نخستین شکست مسلمانان فرانسوی در این آزمون بود.

آنها در 13 نوامبر، در برابر سووقصد به دیسکوتک "باتاکلان" و کافه ها که در بین قربانیان مسلمانان هم بودند، نخستین واکنش خود را نشان دادند که تردیدآمیز بود. این واکنش بعد از نیس قوی تر بود و به گونه واقعی تنها زمانی دیده شد که گلوی یک کشیش فرانسوی بریده شد.

 

آیا این نقطه عطف بود؟

 

کاملا. یک خیزش جمهوری خواهی فرانسویهای مسلمان شکل گرفت. آنها دیگر فشار اسلام گرایان و جماعت اسلامی را نمی توانند تحمل کنند. من شاهد آن هستم که زنان مسلمان به گونه روزافزونی در اینترنت لب به سخن باز می کنند، کتاب می نویسند، برمی خیزند و می گویند: طاقت ما تمام شده! این راهی تنگ و طولانی است، اما تنها راه ممکن است. تحول باید درونی باشد. هر چه که از بیرون می آید، جماعت گرایی را بیشتر تقویت می کند.

 

با این حال رسانه های جهانی در برخورد به رسوایی بورکینی ابتدا به خشم آمدند و سپس فرانسه را به ریشخند گرفتند. آیا فرانسویها احساس می کنند بد فهمیده شده اند؟

 

فرانسه در حال حاضر در یک سوگ جمعی به سر می برد. از بیرون این مساله را نمی توان درک کرد. انگاشت لاییسیته ما هم با عدم تفاهم روبرو می شود، چون تاریخ ما را نمی شناسند. و یک دلیل دیگر هم برای منحصر به فرد بودن شرایط ما وجود دارد: در فرانسه بیش از 5 میلیون مسلمان زندگی می کنند، این رقم 10 درصد جمعیت را در برمی گیرد. برای سه دهه این مساله مشکل به حساب نمی آمد. مسلمانان آزاد بودند، می توانستند ماه رمضان روزه بگیرند یا نگیرند، دخترها دامن بر تن کنند یا خود را بپوشانند. از دو دهه پیش این وضعیت به  پایان رسیده است.

 

شما یک مدافع دوآتشه لاییسیته هستید. امتیاز آن چیست؟ قدرت اجتماعی اش؟

 

لاییسیته موجب زیستن با یکدیگر و نه در اجتماعهای جدا در کنار یکدیگر می شود. پیش شرط این امر خویشتن داری معینی است؛ این اصل که مذهب نباید به گونه خودنمایانه به تماشا گذاشته شود. در فرانسه هر کس می تواند به آیینهای مذهب خود عمل کند، تا هنگامی که بر سر راه تقسیم ارزشها، سنتها و قوانین مشترک قرار نگرفته باشد.

 

شما می گوید باید شهامت شنیدن ناسزای اسلام ستیز را داشت. منظورتان از این حرف چیست؟

 

این که با این سووقصدها بی تفاوت نباید برخورد کرد. هنگامی که من از ارزشهای جمهوری دفاع می کنم، مساله ای نیست که اسلام ستیز خوانده شوم، به من برخورد نمی کند. ناسزای اسلام ستیز و اسلام هراس قوی ترین سلاحی است که اسلامگراها علیه دگراندیشان به کار می برند. این ناسزایی آزاردهنده و خلع سلاح کننده است و دهان هر کس را می بندد.

 

شما به گونه خستگی ناپذیر علیه خطر اسلام هشدار می دهید. آیا اسلام ستیز هستید؟

 

من علیه اسلام گرایی هشدار می دهم و از اسلام دفاع می کنم. این یک تفاوت بزرگ است. اما واژه ها همیشه دوپهلو هستند. من اسلام هراس نیستم و به اسلام مانند هر دین دیگری که آزادی وجدان را بپذیرد، احترام می گذارم.

 

سوییسیها خواهان یک همه پرسی در باره ممنوعیت برقع هستند، در آلمان هم بحث داغی پیرامون این مساله در جریان است. آیا برقع مثل بورکینی یک موضوع حاشیه ای نیست؟

 

آیا برای شما عادی است که یک زن چهره اش را پنهان کند؟ شما این را عادی می دانید که زنان اینجا در اروپا به سطحی تنزل داده شوند که در افغانستان در آن بسر می برند؟

 

شش سال قانون ضد برقع در فرانسه نشان داد که ممنوعیت نتایج واژگونی در بر دارد و می تواند موجب آن شود که پوششهای ممنوع شده به ابزار حافظ هویت بدل شوند. چرا نباید آرام تر بود و گفت: این نیز بگذرد؟

 

تجربه ما نشان داده که هر بار در برابر یک مطالبه گستاخانه عقب نشینی می شود، شش ماه بعد خواسته دیگری مطرح می گردد. تاکتیک سلفیستها این است. اما بی تردید در مورد بسیاری و بیش از همه جوانان، این برخورد ماهیتی عصیانگرانه دارد. این همچون رد چیزی است که در پیرامون شان می گذرد. از این رو برقع هم می تواند نشانه ای از عصیان باشد، همچون کسانی که موهایشان را رنگ قرمز می کنند یا نشانه های دیگری که به ذهنشان می رسد.

 

مسلمانان فرانسه چگونه با شرایط فعلی که با آنها ستیزه جویانه برخورد می شود و تحت سووظن همگانی قرار دارند، کنار می آیند؟

 

آنها رنج می کشند، اما شرایط کنونی را پشت سر خواهند گذاشت، زیرا در حال برخاستن هستند و دیگر حاضر نیستند ابزار دست افراطیها قرار بگیرند. من به زنانی که خواهان اسلام دیگری هستند که با قوانین جمهوری سازگاری داشته باشد، باور دارم.

 

گفته می شود زنان مسلمان، "اسلام فرانسوی" که سیاستمداران سالهاست وعده اش را می دهند، محقق خواهند کرد.

 

دقیقا، این به همین معناست. اما نه فقط آنها. در سالهای اخیر دهها کتاب خوب توسط زنانی نوشته شده که پیش از این هرگز زبان به سخن نگشوده بودند. آنها خطرات بزرگی را به جان می خرند، اما به این وسیله تصویر دیگری از اسلام در فرانسه ارایه می کنند و فرانسویها در انتظار یک چنین چیزی بودند.

 

چرا اینقدر طول کشید؟

 

خطای بزرگ سیاسی، واقعیت گریزی بود، هم از سوی چپها و هم محافظه کاران! در دستگاه بوروکراسی یک قانون نانوشته فرمان می راند مبنی بر اینکه: جنجال به پا نکنید، همه چیز را تمیز و مرتب زیر فرش جارو کنید. من هرچه بگویم که "جبهه ملی"(3) را واقعیت گریزی تا مرز ترکیدن پروار کرد، باز هم کم گفته ام.

 

چگونه؟

 

اگر به کسی دایم گفته شود تو اشباح می بینی، تو اسلام هراس هستی، در انتها دیگر قابل تحمل نیست. انسان یا از فرط خشم دیوانه می شود یا به نومیدی در می افتد. بسیاری از خشمگینها به سوی "جبهه ملی" تغییر جهت دادند. واقعیت گریزی مرگبار بود. این واقعیت که اکنون زنان و مردان جوان جوامع مسلمان می گویند نمی خواهیم اینگونه زندگی کنیم، فشار را کاهش می دهد.

 

در فرانسه مبارزات پیش انتخاباتی شروع می شود. فضا را چگونه می بینید؟

 

روشن بگویم: بر بسیاری از فرانسویها ناامیدی فرمان می راند، زیرا ما در دوره سختی بسر می بریم و در چشم انداز، سیاستمداری با استعداد، دارای شخصیت و آینده نگر دیده نمی شود. این بسیار مایوس کننده است. سیاستمداران ما آدمهای متوسطی هستند و در این میان حتی گاهی خطرناک!

 

چرا در همه این هویت خواهیها و جنگ فرهنگها مساله مرکزی همیشه زنان و بدن آنها است؟ حتی "والس"(4) هم "ماریان"(5) سینه برهنه را به جنگ بورکینی می فرستد...

 

این سووال را باید از نویسنده الجزایری، "کمال داوود"، بپرسیم. او پس از حوادث سال نو در شهر "کلن" (6)، به صراحت گفت سرکوب غرایز و تنگنای جنسی یک مشکل جهان اسلام است و به خاطر این سخن مورد حملات بسیاری قرار گرفت. من کار و تجربیات او را جدی می گیرم.  باید خود را جای این مردان جوان گذاشت که همچون دیگر همسن و سالهای خود دارای غرایز جنسی قوی هستند، اما این تمایلات از جانب نهاد مذهب کثیف و گناه شمرده می شود، مانند دیدگاه کلیسای کاتولیک در گذشته. این مشکل آفرین است.

 

آیا جنسیت میدان جنگ نبردهای اجتماعی باقی می ماند؟

 

ما با یک وسواس روبرو هستیم که برای ما در جوامع غربی به کلی بی معنی به نظر می رسد. این واقعیت که دختران در برخی از شهرهای حاشیه دیگر نمی توانند دامن بپوشند، موی خود را پنهان می کنند و به برادران خود باید حساب پس دهند، برای کسانی که رویای جامعه ای دیگر و تساوی حقوق جنسیتها را داشته اند، غیرقابل تحمل است. در کنار جماعتهای اسلامی، یهودی ستیزی به شکل هراس آوری رشد می کند، اما این هم تابویی است که هیچکس در باره اش حرف نمی رند.

 

یهودی ستیزی، اسلام هراسی، آیا فرانسه – آنگونه که برخی می گویند – در آستانه یک جنگ داخلی است؟

 

آنچه که می بینم و می شنوم، مرا نگران می کند. دریچه های تنفر باز شده اند. خشم گسترش می یابد. من گمان می کنم آرامش امروز، فردا بر قرار نخواهد بود. اما اگر خشونت بیشتری رخ ندهد، سووقصدهای بیشتری صورت نگیرد، ما از این مرحله عبور خواهیم کرد.

 

 

پانویسها:

(1) از بادانتر کتاب "زن و مرد XY – XX" به فارسی منتشر شده است

(2) پلیس نیس در این باره توضیح داد که زن مزبور روپوش خود را بیرون آورد تا به ماموران نشان دهد که بورکینی بر تن ندارد

(3) Front National، حزب راست افراطی فرانسه با جهت گیری بیگانه ستیزی و نژادپرستی

(4) مانوئل والس، نخست وزیر فرانسه

(5) تجسم ملی فرانسه، زنی با سینه عریان

(6) صدها جوان عرب مراکشی، الجزایری و تونسی در جشن خیابانی سال نو (2016) در شهر کلن - آلمان به زنان و دختران حمله ور شده، آنها را مورد آزار جنسی قرار دادند، اموال آنها را به سرقت بردند و در چند مورد دست به تجاوز زدند.

منبع: نبردخلق شماره  375، پنجشنبه اول مهر ۱۳۹۵ - 22 سپتامبر ۲۰۱۶

 بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول