ما اسباب بازی شما نیستیم

 

طیف لیبرال چپ به سختی با مسلمانان منتقد کنار می آید. این طیف خود را مدافع مسلمانان محافظه کار معرفی می کند و به این وسیله قربانی سیاستش می شود.

 

احمد منصور(1)

منبع: تاتس

برگردان: بابک

 

خانمی که به تازگی برایم نامه نوشت، می خواست ناشناس بماند. او در یکی از مراکز اداره جوانان آلمان کار می کند و درمانده بود. می گفت در اداره اش پرونده هایی از خانواده های مهاجر وجود دارد که اعمال خشونت برایشان "تربیت سنتی" به حساب می آید. دختران و پسران خردسال آنها لکه های کبود بر بدن دارند، با تهدید وادار به سکوت و اطاعت می شوند. اما کارمندان اداره باید با "حساسیت فرهنگی" با والدین و فرزندان آنها برخورد کنند و حتی زمانی که از نظر قانونی ضروری است، مداخله نکنند. به طور خلاصه او در نامه اش نوشت: "این درست نیست، نه؟" گویی او از من برای چیزی تایید می خواست که انسانی و از نظر قانونی به خوبی روشن است، یعنی: البته که باید مداخله کرد، گذشته از آنکه فرد از کجا می آید. 

آنچه که این کارمند نوشت، موضوعی غیرعادی نیست. صدها نامه از این نوع را فقط من دریافت می کنم. آموزگاران و مددکاران اجتماعی شرح می دهند که در بن بست به سر می برند. آیا باید ملاحظه سنت را بکنند؟ به پدران اقتدارگرا احترام بگذارند؟ ناموس دختران و خانواده های آنان را که نمی خواهند در کلاس شنا شرکت کنند، در نظر بگیرند؟

مسلمانان و افراد با پس زمینه مهاجرت نزد چپها و نیروهای مترقی در آلمان از سمپاتی و همبستگی ویژه ای برخوردارند. آنها می خواهد به این وسیله علامتی علیه نژادپرستی و پیش داوری ارسال کنند. من خودم عرب هستم، از اسراییل می آیم و از سال 2004 در آلمان زندگی می کنم. در سالهای اولیه حضورم در اینجا با انسانهای مهربان بسیاری از طیف لیبرال چپ برخورد داشته ام. اما از هنگامی که از مضمونهای دینی که با آنها بزرگ شده ام انتقاد می کنم، آنها دیگر چندان با من مهربان نیستند. البته واکنش آنها قابل مقایسه با برخورد مخالفان "خودی" که از آنها پیام نفرت می گیرم نیست. اما برخی به عربی همچون من دیگر علاقه ای ندارند.

 

نامتوازن با قالبها

من با این قالب فکری که انتظار دارد به طور انحصاری از پیش داوریهای نژادپرستانه شکوه کنم – کاری که البته می کنم – جور در نمی آیم، چون دموکراسی که در آن زندگی می کنم را تحسین می کنم و آشکارا و روشن زبان به انتقاد از تنگناهای فرقه ای جمعیت مسلمان اینجا می گشایم. من از کنفدراسیونهای مسلمانان مانند "دیتیب" (Ditib – بنیاد ترکی – اسلامی مذهب) یا "شورای مرکزی مسلمانان" که مدعی هستند از طرف دین من و همه مسلمانان در آلمان حرف می زنند (چیزی که از نظر آماری درست نیست) انتقاد می کنم.

من مدافع اصلاحات درونی دین و جامعه هستم و به طور آشکار از امور نادرستی که در خانواده، مدرسه، جامعه، برخورد با بنیادگرایی مذهبی و اسلام افراطی در جریان است، حرف می زنم.

شبکه ای متشکل از لیبرالهای چپ و سبزها، از اکثریت مسلمانان در آلمان در برابر اقلیت مسلمانان منتقد "محافظت" می کند. از خودم می پرسم چه چیزی در این رویکرد چپ و مترقی است؟ آیا عقلتان هنوز سرجایش است؟ یا اینکه فکر می کنید ما اسباب بازی شما هستیم.

نقد انسانگرایانه جامعه و روشنگری، سنتی جا افتاده در محدوده کشورهای آلمانی زبان دارد. روشنگری همیشه – مطلقا همیشه – با نقد قدرت سروکار دارد و قدرت نیز تقریبا همیشه با قدرتمندان و به عبارتی با مردان با پدرسالاران مرتبط است. دینهای تک خدایی دنیا، یک پرودگار پدرسالار و مجازاتگر را ستایش می کنند؛ یک فاکتور قدرت نیرومند در خدمت یک جهانبینی هیرارشیک و ضد دموکراتیک.

 

"افیون توده"

مارکس دین را "افیون توده" نامید. هگل، کانت و وبر منتقد مذهب بودند. فروید سرچشمه اختراع مذهب را رابطه سختگیرانه پدر - فرزندی و همچنین نیاز قیم خواهانه به واگذاشتن مسوولیت به فرد مقتدر و سپردن کودکانه خود به وی تحلیل می کرد. انقلاب فرانسه مذهب را به عنوان ابزار قدرت و سرکوب نقد می کرد. در خیزش دانشجویی 1968 هم به نقد روحانیون، جایگاه زنان در کلیسا، ممنوعیتهای مذهبی اندیشه، مساله اتوریته یا روشهای بیرحمانه در مراکز دولتی و کلیسایی نگهداری کودکان و نوجوانان پرداخته شد. در دوره کنونی هم جامعه دموکراتیک به سختی از سوواستفاده جنسی انبوه از کودکان در نهادهای کاتولیک و دیگر مراکز که از سال 2010 فاش گردید، برآشفت. نقد مذهبیها و غیرمذهبیها از دین به عنوان ابزار قدرت، یک محور کلاسیک چپ است. این نقد، در بنیاد آن جایگاهی مرکزی دارد. از این نظر بسیار عجیب به نظر می رسد که سبزها، چپها و حتی سوسیال دموکراتها، مسلمانان منتقد به دین خود را به دیده سووظن بنگرند. چرا نقد ما به همین گونه محق نیست؟

بلوک چپ – سبز در شکل متفاوت همان کاری را می کند که سلفیستها، وهابیها و بقیه اسلامگراهای بنیادگرایی که ما به آنها انتقاد می کنیم. آنها می خواهند دهان مسلمانان منتقد را ببندند. بنیادگراها از مسلمانها زیر نام یک خدای پدرسالار خلع ید می کنند و اینها چون فکر می کنند نقد یک دین موجب رنجش ما می شود و ما مسلمانها بضاعت انتقادی اندیشیدن و کنده شدن از سنت فسیل شده را نداریم. اما چرا نباید آنچه به واسطه نقد و رفرم از درون و بیرون ادیان دیگر، کاتولیسم، پروتستانتیسم، یهود، ممکن گردیده، در باره اسلام ممکن باشد؟ و چرا ما در این هدف با همبستگی نیروهای مترقی روبرو نمی شویم؟

 

مشکلات حاد

در آلمان از دو سو از بحث و گفتگوی مسلمانان منتقد جلوگیری می شود: نخست انجمنهای اسلامی و سپس بیشتر چپها و محافل سبز. این شگفت آور است و باید به آن اندیشید. از جانب هر دو اردوگاه از به زبان آوردن و برخورد با مشکلات حاد جامعه اسلامی خودداری می شود.

برخی از این مشکلات از این قرارند: رشد خطرناک بنیادگرایی که هر روز جوانان بیشتری را جذب حکومت ترور داعش می کند، به حاشیه راندن زنان زیر عنوان انسان درجه دو، تربیت کودکان به وسیله هراس افکنی، سکس ستیزی که خود همزمان در درجه بالا سکس زده و تابو زده است، یک ایمان کتابی که قران را در چارچوب تاریخی و محلی خود درک نمی کند، بلکه به آن به عنوان متنی دیکته شده از جانب الله می نگرد.

تا هنگامی که انجمنهای اسلامی و به همین گونه چپها و سبزها، منکر آن می شوند که یک درک پدرسالارانه سنتی از اسلام، به مسلمانان بنیادگرا خدمت می کند، "آ اف د" (2) (AfD – آلترناتیو برای آلمان) و "پگیدا" (3) (Pegida) در این زمینه حرف اصلی را می زنند. راست جدید نامگذاری مشکل را به تیول خود درمی آورد و این کار را در واقع هم می کند: پرخاشگرانه و نژادپرستانه به جای روشنگر به لحاظ سیاسی، شفاف از نظر اجتماعی و تحلیلی در برخورد به دین.

 

رد همبستگی از جانب آ اف د

سیاست هوشمند و پیشگیرانه باید خواهان بحث در جامعه باشد و آن را دامن بزند. درک سنتی از اسلام تابوهای جنسی و خشونت جنسی را ترویج می کند. ابن امر تاثیر عظیمی بر رفتار جنسیتها با یکدیگر دارد. آنچه که در شب سال نو در کلن (Köln) رخ داد، الگوهایش را از میدان تحریر و نقاط دیگر می گیرد. جوانانی که از جانب "سنتهای مذهبی" به پرهیزکاری جنسی وادار شده اند، در محیطهای عمومی به زنان حمله ور می شوند. این نژادپرستی نیست، بلکه واقعیت است. ما مسلمانان یک مشکل داریم، منتقدان مسلمان این مشکل را به زبان می آورند و به همبستگی دموکراتها نیاز دارند. ما این را از آ اف د و پگیدا نمی خواهیم، چون آنچه آنها می دهند، همبستگی نیست. یک بحث باز و بدون تابو به حل مشکل، به اندیشیدن و پیشگیری بهتر یاری می رساند و موجب تضعیف راست افراطی و اسلامگراها می شود. برای این کار باید برای همه روشن شود که مسلمانها نمی خواهند در نقش قربانی به خدمت گرفته شوند، بلکه می خواهند به آنها به عنوان شهروندانی با حقوق و وظایف برابر نگریسته شود.

شمار ما مسلمانان منتقد زیاد است. بیشتر از آنچه که شما فکر می کنید. من در آوریل 2015 "فوروم اسلامی آلمان" را در برلین به همراه یارانی دیگر بنیان گذاشتم. ما برای اسلام انسانی، برای بحث در درون جامعه مسلمانان مبارزه می کنیم. ما روزنامه نگار، محقق اسلامی، جامعه شناس، روانشناس و دانشجو هستیم. و ما بخشی از این جامعه هستیم. شهامت گوش فرا دادن به ما را داشته باشید، با ما به گفتگو بنشینید.

 

پانویسها

(1) احمد منصور در سال 1976 به دنیا آمد. او یک روانشناس و نویسنده عرب – اسراییلی است. او مدیر برنامه "بنیاد اروپایی دموکراسی" و سخنگوی "فورم اسلامی آلمان" است. در انتهای سال گذشته کتاب احمد منصور به نام "نسل الله، چرا باید در نبرد با افراط گری مذهبی باز اندیشی کنیم" منتشر شد.

(2) یک حزب تازه تاسیس در آلمان یا جهتگیری ضد خارجی، نژاد پرستی و اسلام ستیزی

(3) انجمن سازمان دهنده تظاهرات نژادپرستانه و ضدخارجی در شرق آلمان

 

منبع: نبردخلق شماره  372، سه شنبه اول تیر 1395 – 21 ژوئن 2016

 

بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول