نیرنگ و بلاهت مخالفان تحریم

رویا نوری - البرز نوری

 

شرکت در انتخابات این دوره ی مجلس خبرگان و مجلس شورای اسلامی رژیم از طرف بسیاری از فرصت طلبان چپ نما مورد حمایت قرار گرفت. ابلهانی که خطایی را بدون تعقل و تحلیل، مکرر تکرار می کنند. وظیفه ی هر انسان خردمندی است که از تجارب گذشته به تجزیه و تحلیل صحیح و نتیجه گیری منظم برسد. اما این تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری جایی که عقل و تمیز جایش را به واکنشهای خودیخودی تن و روان و احساسات کور دهد، به بیشعوری و بی درایتی کشیده خواهد شد.

در جریان تبلیغات انتخابات آنچه بسیار زهرآگین بود، نتیجه گیریهایی سطحی و مبتذل از آثار کلاسیک و ارجاع نابجا به مبارزات اصیل ترین جریانهای چپ نوین بود. این نتیجه گیریها یا از روی فریب و نیرنگ و یا از روی بلاهت و بیشعوری، تحریم انتخابات را بی برنامگی، جدا افتادگی از توده ی مردم، افراطی گری و... دانستند. تا به امروز «بیماری کودکی چپ گرایی در کمونیسم» اثر لنین از مهمترین منابع فریب و نیرنگ اپورتونیسم چپ در دوران شرکت در انتخابات بوده است. آنچه اغلب به عنوان یکی از تاکتیکهای مبارزه ی بالشویکی مطرح است، پارلمانتاریسم در دوران استبداد تزاری است. این تنها شکلی از مبارزه و نه تاکتیک اصلی، مورد توجه احزاب طراز نوین کارگری بوده است.

باید در ابتدا به یاد داشته باشیم که پارلمانتاریسم از لحاظ واقعی منسوخ ولی از لحاظ سیاسی آنطور که لنین عنوان می کند هنوز یکی از اشکال مبارزه است. درست است که افراد پیشرو باید در میان طبقه باشند و قطع ارتباط پیشرو طبقه ی کارگر با طبقه و سپس توده مهلک است، اما نقطه ی شروع نظر لنین نه توده که رهبران، حزب، طبقه و توده بود. در اینجا آنچه ما را از کژروی و انحراف در تجزیه و تحلیل اثر لنین و نتیجه گیری از آن محافظت می کند؛ درک معنای واقعی حزب است که لنین نقطه ی آغاز حرکت در نظر می گرفت. مبارزه ی حزبی در جامعه ی طبقاتی شکل محتوم مبارزاتی است. با آغاز دوران سرمایه داری شکل گیری احزاب کارگری از دوران کهن تا به امروز جریان داشته است. شکل این مبارزه در احزاب کهن کارگری محدود به مبارزه ی پارلمانی است. اما با رشد طبقه ی کارگر و برآمدن اشکال نوین مبارزه، مبارزه ی پارلمانی در کنار این اشکال تا حدودی خود را حفظ نموده است. باید بارها و بارها متوجه بود پارلمانتاریسم نه یک فعالیت انقلابی بلکه شکلی منسوخ و کهنه در مبارزات کارگری است و استفاده از این تاکتیک ملزم به درک شرایط عینی است. باید در نظر داشت؛ از آنجا که تضاد بین دو اردوی کار و سرمایه تضادی ذاتی در جامعه ی سرمایه داری است، خفقان و سرکوب نمی تواند چاره ی آن باشد بلکه تنها سرپوشی برای آن است. خفقان و سرکوب و زور که به دلیل تضادهای طبقاتی و بهره کشی حتما موجود در جامعه ی سرمایه داری است مسیر مبارزات را به سوی مبارزات غیرعلنی می کشاند و سرانجام به یک مبارزه ی نظامی تبدیل می شود که نیازمند استراتژی، تاکتیک و انضباط است. نیازمند وحدت جهانبینی و هماهنگی است. این وحدت، بر مبارزات پارلمانی به عنوان تنها شکل مبارزه دست رد می زند، زیرا این شکل از مبارزه ذاتا از نوع مبارزات رفرمیستی است. در اینجا مبارزات به طور علنی و غیر علتی جریان می یابد. احزاب انترناسیونال دوم و احزاب سوسیال دموکرات اینگونه بودند که تنها عرصه ی تنگ مبارزه ی پارلمانی را پی می گرفتند. آنجایی که وحدت جهانبینی و به تبع آن وحدت اراده نیز به علت وجود تمایلات لیبرالی محلی از اعراب نداشت. این احزاب تنها به این دلخوش بودند که به نماینده ای سوسیالیست رای دهند. حال احزاب طراز نوین کارگری که به فن عالی مبارزه پی بردند، دسته ای پیشرو، متشکل، دارای پرستیژ تئوری و عمل، دارای استراتژی و تاکتیک، تئوری راهنما، جدی،  پیگیر در انتقاد از خود، دارای روح انقلابی و از همه مهمتر منعکس کننده ی مطالبات توده ی مردم هستند. این احزاب از افرادی دارای شعور و دارای منافع مشترک با کارگران تشکیل می شود. این افراد دارای آمادگی برای مبارزه هستند، به تئوری مسلح هستند، از همه مهمتر دموکراسی متمرکز حزبی برقرار است. این احزاب برنامه های مشخص دارند. استراتژی و تاکتیک مشخصی را در میدانهای کوچک و بزرگ مبارزه به کار می بندد. این احزاب، احزاب طراز نوین کارگری مورد نظر لنین هستند.

حال شرکت در انتخابات و مبارزه ی پارلمانی که تنها یکی از انواع اشکال مبارزه است در چه شرایطی کژروی نبوده و مجاز است؟

رهبران که رهبران حزب طراز نوین کارگری هستند، حزب هم که حزب طبقه ی کارگر است و طبقه ی کارگر هم که با توده پیوندی دارد. حال پیوند حزب و رهبران آن با طبقه و توده از طریق نمایندگان اتحادیه ها برقرار می شود. مبارزه این اتحادیه ها از دوران سرمایه داری به جا میمانند و تا دوران محتوم کمونیسم به آنجا می رسند که با محو تقسیم کار، محو شوند. لنین این مصالح را در اختیار داشته است؛ یعنی سندیکا ها را که همه آنها انسانهای پیشرو نبوده و ممکن است کارگرانی خرافاتی را هم در بر گیرد. یک کمونیست در این اتحادیه ها روشنگر است. تبلیغ و ترویج می کند، با نمایندگان و رهبران آنها مشورت می کند و آماده ی مبارزه است. او در میان آنهاست و بین خود و آنها مرزبندی نمی کند. او فرمانبردار طبقه نیست، پیشرو است، اما نه آنچنان برود که طبقه به او نرسد. به تربیت مبارزان و جلب توده ها می پردازد و از پشتیبانی آنها بهره مند می شود. وقتی وارد اتحادیه ها می شود متوجه اپورتونیستها است و با آنها مبارزه ی جدی می کند. با عمال بورژوازی و امپریالیسم مبارزه ی جدی می کند. بر این اساس شاید او در شکل مبارزه ی پارلمانی شرکت کند اما باید بداند مبارزه محدود پارلمانی نمی تواند رهایی بخش باشد و تنها در چارچوب نظام منسوخ و کهنه شده است. به قول لنین "پارلمانتاریسم در گذرگاه تاریخ جهانی از نظر تاریخی، کهنه و منسوخ شده است. یعنی عصر پارلمانتاریسم بورژوایی سپری شده و عصر دیکتاتوری پرولتاریا آغاز شده است." (بیماری کودکی چپ گرایی در کمونیسم) اما لنین در جایی که حزب طبقه ی کارگر را در کنار طبقه ی کارگر با تمام خرافات و عقب ماندگیهای آن می بیند، پارلمانتاریسم را از نظر سیاسی کهنه و منسوخ نمی یابد. در جایی که کمونیستها به پارلمان می روند و پارلمان را به تریبونی برای روشنگری و تربیت لایه های عقب مانده تبدیل می کند.

لنین در عین حال شرایطی که برای تحریم سودمند است را در نظر گرفته که این هم بستگی به منافع طبقه ی کارگر دارد. ورود به پارلمان ارتجاع و اتحادیه های ارتجاع به همت قطع ایادی استبداد و امپریالیسم و عمال بورژوازی و قلع و قمع دلالان بورژوازی مجاز است. وارد شدگان با ذیحق دانستن حزب در تصمیمات با استراتژی و تاکتیک مشخص به پارلمان وارد می شوند. عزم آنها نفوذ در دستگاههای مسلط سرمایه داری است. نمایندگان سوسیالیست با برنامه مشخص از سوی حزب به پارلمان وارد می شوند و این شیوه ی پارلمانی مبارزه است.

حالا باید از عالیجنابان  مدعی چپ پرسید که شما در کجا ایستاده اید؟ رهبر یا نماینده ی کدام حزب و طبقه هستید؟ از دل کدام طبقه غریو می کشید و تحریم کنندگان را به بی برنامگی، افراطی گری و جدا افتادگی از توده ی مردم متهم می کنید؟ آیا نمایندگان تکنوکرات، دلالان و عمال بورژوازی نمایندگان زحمتکشان و ستمدیدگان هستند؟ کدام حزب رشد یافته و قوی در شرایط استبدادی و خفقان زده ی کنونی از سوی طبقه و مشترک المنافع با طبقه، عزم به فرستادن نماینده به مجلس کرده است که دلالی انتخابش را به عهده گرفته اید؟ در این دوران که قطع ید بانک جهانی از اجرای برنامه های نولیبرالیستی مهم ترین هدف مبارزه ی زحمتکشان و نمایندگان برخاسته از دل آنهاست، اپورتونیستهای چپ نما تئوریهای کلاسیک لیبرالیستی اقتصادی را از گندآبه ی کله ی خود متصاعد می کنند. و جالب تر اینکه افکاری بس گندیده تر و پوسیده تر از کائوتسکیست ها و نگهبانان بورژوازی در انترناسیول دوم را عرضه می کنند. در حسرت روزهای اصلاحات آه می کشند و آنچنان اسیر نوستالژی می شوند که واکنشهایی بیخردانه را بر می انگیزد. باید مراقب تشبیهات بود. باید کلیت را نگریست روابط اجزا با هم و روابط اجزا با کل را تشخیص داد و شناخت. این حمایتها از ارتجاعی ترین عناصر رژیم به عنوان نمایندگان مردم یا از روی مزدوری است یا شانه خالی کردن از وظایف خطیر پیشرو طبقه ی کارگر است. کسانی که تصورات موهوم فوکویامایی به آینده ی ایران در صورت عدم شرکت در انتخابات دارند و برای توجیه عمل خود از ناب ترین منابع فکری چپ، خوانشی من درآوردی و مصادره به مطلوب مفاهیم به سخیف ترین شیوه ی ممکن را پیش گرفته اند. در هیچ جای تاریخ مبارزات راستین چپ انداختن آرای سلبی به صندوق به شیوه ای پذیرا و منفعلانه نه تنها دیده نشده است بلکه همواره حمایت از تریبون عمال بورژوازی و خائنین به منافع طبقه ی کارگر مذموم دانسته شده است. اینان با انداختن رای به صندوق، مارکسیسم را به نسخه ای جهت اصلاح و ترمیم نا هنجاریهای سیاسی فروکاست می دهند و با تلاش شان برای اینهمانی و هم هویتی با حاکم در هیبت یک مازاد سیاسی تعمیق شکاف توده و روشنفکر را سبب می شوند.

 

لنین در این مورد می نویسد: "شما موظفید خود را با تنزل تا سطح توده ها تا سطح لایه های عقب نگاه داشته شده ی طبقه مصون نگه دارید. این یک امر مسلم است که شما موظفید حقیقت تلخ را به آنها بگویید. شما موظفید خرافات بورژوا_دموکراتیک و پارلمانتارسیتی آنها را خرافات بنامید. ولی در عین حال شما موظفید با هوشیاری کامل مراقب چگونگی سطح واقعی آگاهی و آمادگی قاطبه طبقه و قاطبه ی توده باشید" (همانجا)

اگر نیت سو و کژ فهمیهای تعمدی در کار نباشد از همین چند سطر می توان به چرایی و چگونگی تاکید لنین به اهمیت پارلمانتار سیم پی برد. اما در ایران موضوع به کل از طرف اپورتونیستهای چپ نما نادیده گرفته شده است.

نکته به عمد مهجور مانده در هیاهوی انتخابات از طرف اپورتونیستهای چپ، نگاه و رویکرد طبقه ی کارگر به انتخابات بود. آمار های رسمی و غیر رسمی میزان مشارکت انتخاباتی کارگران گواه عدم وجود کمترین فهم مشترک و همگرایی  بین طبقه کارگر و روشنفکرانی است که شرکت شان در انتخابات را در راستای منافع کارگزان می دانند. منافعی که بعید بودن دریافت آن با نگاهی به پروسه ی انتخابات در ایران و نگاهی به لیستهای انتخاباتی آشکارتر از آفتاب است.

دردناک اینکه اینان با بی توجهی به مسایل عینی و تجارب تاریخی با چشمانی بسته و شمشیری آخته به تخطئه و توهین مشغول و با شنا کردن در مسیر منویات نظام برای خود فضیلت ساخته اند و به جای اینکه در سطحی ترین حالت به مطالبات شان از لیست امید بپردازند، نوک پیکان ستیز را به سمت نیروهای اصیل و رادیکال نشانه گرفته اند و با وقاحتی بی مانند در بیانیه های شان ثنا و مداهنه ی سران اصلاحات را می کنند و رای ندهندگان را متوهمان منفعل می خوانند و خود را راویان شمعهای ایستاده در باد.

در این میان، با روشن بودن موضع موافقان و حامیان اصلاح و امید و با پافشاری عجیب شان بر اینکه عملکرد شان را یکسره با  اصول مارکسیسم توجیه می کنند و خود را تنها نمایندگان برحق تفکر چپ در ایران می نامند، سکوت و سکون تفکرات رادیکال، آب را در اسیاب آنان ریخته و زمین را برای تاخت تازهای بیشرمانه شان برای به بازی گرفتن مفاهیم ارزشمند مبارزاتی، برای دهن کجی به وضعیت طبقاتی در ایران و حتی قلب واقعیات تاریخی، مهیا می کند.

 

منبع: نبرد خلق شماره 369، یکشنبه اول فروردین 1395 - 20 مارس 2016

 

بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول