آوازهای یواشکی

امید برهانی

 

خبر اجرای آواز خواننده زن جوان، مهدیه محمد خانی، در مراسم "خانه فرهنگ ایران" و در حضور وزیر فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی سر و صدای زیادی را در جامعه و شبکه های اجتماعی به راه انداخت. یک طرف فریاد وا اسلام آی دلواپسان به خاطر از دست رفتن ارزشهای ناب اسلامی و میراث امام شان و از طرف دیگر، فریاد هلهله و شادی گروهی که ساده لوحانه با از دست دادن حافظه تاریخی خود و از یاد بردن ماهیت ضد زن و ضد هنر رژیم که هر گونه شادی را جرم و هر نمود از زیبایی را نماد گناه و فحشا می بیند، دلخوش از "اغماض" و "اجازه تلویحی" رژیم، این اتفاق را شاید موهبتی بزرگ در تاریخ جمهوری اسلامی می شمارند.

در چرایی و ریشه این پدیده می توان گفت که سه و نیم دهه فشار و تهدید، شکنجه، تجاوز به حقوق فردی و سلب آزادیهای اجتماعی و سیاسی، چنان بوده که سر سوزنی اعطای آزادی صوری (آن هم از نوع یواشکی و در پستو) از سوی اتوریته مرتجع، گونه ای توهم پیروزی و فتح یک سنگر از صدها سنگر اشغال شده در یک کارزار مدنی را به وجود می آورد.

باید توجه داشت که این سنگر از سوی مردم و جامعه مدنی فتح نشده، بلکه از سوی حاکمیت واگذار شده است.

اما چرا و چطور حاکمیتی که به پوشاک و پژواک صدای زن آلرژی دارد، بعد از این همه سال حضور خواننده زن را بر می تابد و حتی وزیر ارشادش به دیدن و شنیدن آواز "نامحرم" می نشیند؟! با این آواز یواشکی (چون تا به حال مجوز رسمی برای خوانندگی زن صادر نشده) چه اتفاقی قرار است بیفتد؟

رژیمی که از روزهای نخست استقرار غاصبانه و خونین خود کلنگ تخریب به دست گرفته و کمر به نابودی ساختها و زیر ساختهای مادی و معنوی کشور از ذخایر ملی و ثروتهای عمومی مثل نفت، گاز، پوشش گیاهی، آب و منابع طبیعی گرفته تا منابع انسانی، فرهنگ، مدنیت، اخلاق، برابری و... بسته، با اعطای آزادیهای صوری آنهم به صورت مشروط و محدود، چه امتیازی به دستکم دو نسل سوخته می دهد؟!

این نیمی از جامعه در فضای مرده و خاکستر گرفته و در شرایط ضایع شدن تمام و کمال حقوق (خشونت و تجاوز، نابرابری حقوقی، پایین تر بودن میزان دستمزد و اشتغال، نداشتن حق طلاق، دیه نصف، تمکین به چند همسری و...) این آوازها را چگونه می تواند به شادی و رضایت خاطر بنشیند؟! مگر دادن آدامس و بادکنک به دختربچه گرسنه و کتک خورده، دردی از او دوا می کند؟

واقعیت این است که این آوازها و ابزارهای سرگرمی مشابه، مانند شوها و برنامه های مناسبتی و سریالهای تلویزیونی تنها سوپاپهای اطمینان برای تخلیه نارضایتیهای متراکم عمومی و ترفندی برای ضعیف کردن و کشاندن جریان واقعی مبارزات به جاده خاکی است. آزادیهای این چنینی که محل کشمکش زرگری بین دلواپسان و کلید داران در دادن یا ندادن آنهاست، از بیخ و بن بی فایده و عقیم است. در شرایطی که سانسور کتاب، مجله، فیلم و تیاتر به شدت سابق جریان دارد و تولید آثار هنر نمای سخیف، بی محتوا و تحریف گر امر رایجی شده و کم مانده که وزارت ارشاد با تحریف متون ادبی قدیمی به هدایت و ارشاد خیام و نظامی بپردازد و آنها را از توصیف کفر و عشق برحذر دارد، حضور ارشادچی رژیم در مراسمی با خواننده زن، امید و مسرت به چه تغییری را بر می انگیزد؟

واقعیت این است که حتا اگر همین امروز تمام آزادیهای یواشکی علنی شود و سدهای ستبر پوشش، آواز، رقص و روابط زن و مرد برداشته شود، باز هم چیزی تغییر نخواهد کرد. این آزادیها پیش از قیام 57 هم وجود داشت. آواز، کنسرت و شو بیش از آن که نشان از آزادیهای اجتماعی هنرمندان و به ویژه زنان باشد، ابزار تبلیغاتی مناسبی برای عرضه مد لباس، آرایش و به طور کلی شیوه زندگی مصرف گرایانه بود که نماد سرمایه داری وابسته و در تضاد کامل با شرایط واقعی جامعه ایران و سطح زندگی میلیونها زن ایرانی قرار داشت که بسیاری از آنها روستایی و کارگر فقیر کم سواد و محروم از امکانات بهداشتی، آموزش و کار بودند، دهها هزار نفر از فرط محرومیت به مهاجرت، حاشیه نشینی و روسپی گری روی آورده و تسلیم مرد و سرمایه می شدند و در همان زمان صدها زن مبارز و تسلیم ناپذیر، سر از زندانهای رژیم در می آوردند و زیر شکنجه، تجاوز و اعدام پر پر می شدند.

جمهوری خمینی هم که بر سر کار آمد، مورد آخر را با قساوت و توحشی دوچندان تکرار کرد و در همان حال به زور شلاق و تفنگ، زنان را در کفن چادر و مقنعه پیچید و به این ترتیب مستند عقب ماندگی و ستمکاری ارتجاع مذهبی را با خشونت و کراهت تمام به نمایش جهانی گذاشت. مزاحمتهای عمله و اکره کمیته و بسیج و بعد از آن، ستاد امر به معروف و گشت ارشاد برای زنان از یاد نرفته و نباید هم برود.

با هر درجه از فشار و اشتیاق به رهایی از آن، نباید ماهیت قهقرایی و رویکرد فاشیستی این حکومت را فراموش کرد که برای سرکوب از زور و برای تخدیر افکار و تلطیف کراهت خود، به هر چیز از جمله قلیان، اعتیاد، ترویج لاغری و زیبایی پلاستیکی، مد لباس اسلامی و آواز زن - همان چیزی که ممنوع و حرامش دانسته – متوسل می شود.

 

 

 

منبع: نبردخلق شماره 367، پنجشنبه اول بهمن 1394 – 21 ژانویه 2016

بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول