سرمقاله .....

 

چرا کار پنهان سازی شکست هسته ای به رُسوایی کشید؟

 

منصور امان

 

تلاش دوساله آقای خامنه ای و کارگُزارانش برای آرایش ظاهری شکست هسته ای و وارونه نمایی عقب نشینی خُردکننده خود، به گونه پُر سروصدایی ناکام مانده است. درگیری و جدال باندها و دسته بندیهای گوناگون حاکمیت بر سر ابعاد گوناگون توافُق وین که در اختلاف و نگرانی از توازُن سیاسی و چینش آتی هیرارشی قُدرت ریشه دارد، بی رحمانه و بدون هرگونه چشم پوشی در حال خُنثی کردن این تلاشها است.

سازواره ای که "نظام" در خلال این مُدت با رنج و شکیب فراوان و با صرف هزینه گزافی از مخفی کاری وسواسی و دروغ بافی پیگیرانه بنا کرده، همچون بنایی کاغذی با نخُستین وزش باد مُخالف در حال فرو ریختن است و در پس خود گام به گام حاکم عُریان را در برابر دید همگان قرار می دهد.

 

از ماست که بر ماست!

در همان حال که حاکمان کشور می توانند ارزیابی مُخالفان و نیز مُنتقدان غیر "خودی" از توافُق هسته ای را با توجیه مُخالفت فراگیر آنها با "نظام" رد کنند، اما در برابر "خودی" هایی که در راس و بدنه زیر پرچم حُکومت به صف ایستاده اند و جُز تبلیغات رسمی آوایی از آنها شنیده نمی شود، این استدلال کاربُرد خود را از دست می دهد.

از سوی دیگر، به دلیل دسترسی این بخش از مُنتقدان به اطلاعات محرمانه و نیز از آن رو که مُحیط اجتماعی آنها زیر "خیمه نظام" قرار دارد، ترفندهای عادی پنهانکاری در مورد آنان از کارایی کمتری برخوردار است و در نتیجه واکُنش بدان، به سُرعت نتایج واژگونه ای برای مُبتکران به بار می آورد.

همزمان، برخورداری "دلواپسان" از امکان نشر، پخش و تبلیغ گُسترده انتقادها و یافته های خود، موقعیت یاد شده را به یک امتیاز گرانبها و مادی فراز می بخشد که عرصه را بیش از پیش بر طیف حاکم برای جا انداختن تحریفات و اطلاعات نا راست خود تنگ کرده است.

تحرُک چشمگیر این دسته بندی نظامی و امنیتی، بیش از همه مدیون هراس خفت بار آقای خامنه ای از پذیرفتن شکست استراتژی خود و نوشیدن جام زهر است. او در طول پروسه مُذاکرات علنی عقب نشینی که دو سال به طول کشید، هرگز حاضر به دفاع روشن و بدون سووتفاهُم از آنچه که به جریان افکنده بود، نشد. او ریاکارانه بین کارگُزاران هسته ای خود و "دلواپسان" مانور می داد و در این رُل دوزیستی تا آنجا فرو می رفت که مُدعی می شد حتی از "جُزییات مُذاکرات" هم بی خبر است.

بر زیربنای وحشت و لرزه تردید "مقام مُعظم"، زیردستان ناراضی وی جبهه فشُرده ای را علیه عقب نشینی هسته ای و از این کانال، باند رقیب، شکل دادند. آنها نیز شیادانه، رویکرد دوگانه او را علامت "رهبر" برای مُخالفت و مُتوقف ساختن پروسه عقب نشینی مُعرفی می کردند. از آنجا که او نه می خواست و نه می توانست این لُقمه نهاده شده به دهانش را پس زند، شکاف در تبلیغات رسمی و بین ادعاهای شهد و شکرین کارگُزاران هسته ای و افشاگریهای تلخ و زهرآلود "دلواپسان" نیز سازگار با پیشرفت مذاکرات ژرفش می یافت.

 

پیشروی شکاف در سیاست دوگانه

تلاش آقای خامنه ای برای حفظ چهره و فرار از مسوولیت سیاسی استراتژی شکست خورده هسته ای، تاکنون چگونگی عرضه و مُعرفی عقب نشینی خارجی را نیز تعیین کرده است. همه ترفندهای رُسوا کننده ای که او با همدستی "دولت تدبیر و اُمید" برای پنهانکاری و مخفی نگه داشتن جُزییات توافُقات با طرفهای خارجی به کار بسته، تنها در خدمت این خواست و هدف است.

نمایندگان "نظام" در مُذاکرات، در طول این پروسه، سرسختانه از ارایه اسنادی که به امضا رسانده اند و حتی توضیح باورپذیر پیرامون آن خودداری کرده اند. آنها فقط حاضر به سُخن گفتن در باره بخشهایی از توافُقات بوده اند که پیشتر از سوی طرفهای خارجی حُکومت افشا شده باشد.

یک علت تعیین کننده در به درازا کشیدن دوساله مُذاکرات، کوشش طاقت فرسا و زمانبر آقای خامنه ای و همدستانش برای به هم بافتن سناریو، ترتیب نمایشات جانبی و جستجوی راههایی برای گرد کردن و غیب کردن نتایج آن بوده است. آنها به بهای تداوُم خسارتهای انسانی و اقتصادی ناشی از بُحران هسته ای، روزنه نگه داشتن پرستیژ و سوراخ فرار از برابر جامعه پُرسشگر را می جُستند.

بی ثمر بودن ترفند پنهانکاری و گُمراه سازی در نهاد آن نهُفته است. نخُست شیوه و چگونگی حل وفصل یکی از بُزُرگترین بُحرانهای بین المللی در دهه اخیر که در مرکز توجُه سیاست، افکار عُمومی و رسانه ها به گونه جهانی بوده است، نمی تواند به سادگی و به تمام در پستوی این دولت و آن ولایت انبار شود. گذشته از آن، آقای خامنه ای فاقد اراده لازم برای ایجاد چنان شرایطی از نظر سیاسی است که امکان سرپوش گذاشتن بر شکست را فراهم کند و همزمان، کُلیه عوامل صحنه را به تکرار قافیه دلخواهش وادار سازد. جراحی یک استراتژی، بدون پایین آوردن دستگاه سیاسی که بر آن سوار است، راه حلی مکانیکی و خوش باورانه است که فقط می تواند زاده یک تنگنای چندجانبه باشد.

آشُفتگی ناشی از شرایط عینی و خواست ذهنی هنگامی به اوج رسید که شکست خورده ی پناه برده به اندرونی حتی پس از آنکه دیگر چیزی برای مخفی کردن نمانده بود و توافُق کاغذی وین در جنس سخت اراک و نطنز و فُردو بازتاب یافته بود، حاضر به بیرون آمدن و ترک موضع تاریخ مصرف گذشته اش نشد. آقای خامنه ای به جای دفاع روشن از توافُق و حرکت در جهت قیچی کردن بحثها و مُشاجرات رُسوا کننده بیشتر، توپ مسوولیت و پذیرش شکست را به زمین "مجاری قانونی" و به بیان بهتر، دایره های زیر دست خود مانند مجلس، شورای نگهبان و شورای امنیت ملی انداخت. این فقط می توانست دعوت به مجادله های پُرسروصدا تر و در اختیار نهادن زمین بازی فراخ تر به مُخالفان توافُق باشد؛ شرایطی که هیچ کُمکی به مخفی ماندن شکست هسته ای در همه ابعاد و تاثیر گذاری تبلیغات گُمراه کننده و لاف زنیهای گُشاده دستانه نمی کرد.

 

رجز درمانی

این واقعیت بی درنگ پس از اعلام انفعال آقای خامنه ای خود را به نمایش گذاشت. "دلواپسان" به مدد امکانات مالی و تبلیغاتی و - فراتر از آن - دسترسی به اطلاعات طبقه بندی شده، کارزار گُسترده ای را در نقد توافُق، شفاف سازی زوایای گوناگون و تعهُدات ناشی از آن به راه انداختند. آنها نه تنها تقلُب آقای ظریف و شُرکا در ترجُمه متن توافُق را فاش و آنها را وادار کردند با دستپاچگی ترجُمه یا روایت دیگری ارایه کنند، بلکه همچنین خواستار بررسی توافُق در مجلس شدند.

در اقدامی دیگر، مُخالفان توافُق، سُخنان یک کارگُزار هسته ای "رهبر"، آقای عباس عراقچی، را که در یک نشست محرمانه برای توجیه مُدیران رادیو و تلویزیون دولتی و دادن خط رسمی تبلیغات به آنها بیان شده بود، برملا کردند. آقای عراقچی در این نشست، مسوولان دستگاه تبلیغات را به "رجز خوانی" تشویق کرده و از آنها خواسته بود: "مردُم باید احساس کنند که ما دماغ دُشمن را به خاک مالیدیم."

کارگُزار هسته ای در واکُنشی شدید به انتشار سُخنانش، ابتدا آن را تکذیب و سپس انتشارش را "مُغایر امنیت ملی" ارزش گذاری کرد.

در همین حال، حُجت الاسلام روحانی و دولتش به همراه زیردستان وفادار به آقای خامنه ای، به مُوازات تشدید حملات محافل مُخالف توافُق هسته ای و با هدف خُنثی سازی آن، دم به دم بر غلظت مدح و ثنا از گوساله مجازی وین افزوده اند و عرق ریزان کوشش می کنند آنچه که در میدان عمل، علیه رُقبای شان فرو گذاشته اند را با رجز خوانی به سبک بوقچیهای مُسابقات فوتبال و حرافی در متن ناسیونالیسم بادنگان عُلیایی جُبران کنند.

آقای حسن روحانی اطلاع داده است: "جهان در برابر ایران تسلیم شد و در وین سر تعظیم فرود آورد". وزیر خارجه او، آقای مُحمد جواد ظریف از فرنگ خبر آورده که: "دُنیا، ایران را مُقتدر و رهبر ما را پیروز بُزُرگ این نبرد می داند."

معاون سپاه پاسداران، آقای حُسین سلامی، زنگ فتح را اینگونه به صدا درآورده: "آمریکا تن به کُرنش سیاسی داده که این نشان از پیش روندگی و مهار ناپذیری انقلاب اسلامی است." به همین ترتیب نیز آقای علاء الدین بروجردی، یک مقام ارشد باند آقای خامنه ای، سینه جلو داده: "پُشت آمریکا را به خاک مالیدیم."

 

از ما تمجید کنید

سُخنان یاد شده، فقط بخش ناچیزی از انبوه تولیدات مُضحک تبلیغاتی و مغزشویانه ای است که به گونه روزانه از سوی زیرمجموعه های سر به راه آقای خامنه ای و نیز "دولت راستگویان" به بازار سیاست جمهوری اسلامی و دامن جامعه ریخته می شود.

با این همه، چنین نمی نماید که تلاش پیگیرانه بوقچیها به جایی راه برده باشد و تماشاچیان را به دم گرفتن با آنها برانگیخته باشد. بیش از همه، این خود آنها هستند که نشان می دهند به موثر افتادن تبلیغات شان باور ندارند و در نهایت به وسایل آشنای دیگر مانند چُماق و سرکوبی مُتوسل می شوند.

رُسوا کننده ترین شاهد در این زمینه، بخشنامه محرمانه وزارت ارشاد به مجموعه رسانه های فعال چاپی و الکترونیکی است که از سوی محفل نظامی و امنیتی "جبهه پایداری" افشا گردید. وزارتخانه مزبور در این دستور کار، به "روزنامه های سراسری، خبرگزاریهای داخلی و پایگاههای خبر" فرمان می دهد که" از هر گونه اقدامات سَلبی در مورد دستاوردهای مُذاکرات، به ویژه برجام پرهیز کنند".

اُرگان دولتی همچنین اقدامات ایجابی که رسانه های "خودی" باید انجام دهند را نیز تعیین می کند که از جمله شامل "احترام و تمجید از مُذاکره کنندگان" ، تبلیغ "بی نظیر بودن این گونه مُذاکرات در تاریخ سیاسی دهه های اخیر" و "شهامت توام با ادب مُذاکره کنندگان" می شود.

همزمان، مُدعیان "پیروزی تاریخی" از بُرج عاج "تسلیم جهان" به پایین می آیند تا سراسیمه به مُقابله با انتقادات و پرده دری یک هفته نامه حاشیه ای و کم اهمیت به نام "9دی" بروند و درب آن را تخته کنند.

 

برآمد

پروژه محرمانه نگه داشتن شکست خُردکننده هسته ای و عقب نشینی خفت بار ماجراجویان و ششلول بندها، به افتضاحی تمام عیار چه در بُعد تبلیغاتی و چه در بُعد سیاسی بدل شده است. اگر در فاصله اعلام توافُق تا کُنون، فقط یک حقیقت بر حاکمان کشور روشن شده باشد آن این است که دره عمیق بین سیاست "حق مُسلم" و تسلیم در وین و سپُردن دهها تعهُد برای اسقاط آن در یک سند قطور 150 صفحه ای، با رجز درمانی صرف پُر نمی شود. روی آوردن به چُماق بخشنامه ای و میخ و تخته ممنوع سازی، نتیجه گیری منطقی و عملی از این حقیقت و دست بالا بردن در برابر آن است.

جامعه به مثابه آماج اصلی نمایش و تهدید بالقوه ای که شکست و تضعیف "نظام" می باید از آن پنهان بماند، اکنون نزدیک تر از همه شاهد پدیدار شدن آثار "جام زهر" و پیچ و تاب خوردن بازیگران روی صحنه ی برپا شده است.

 

منبع: نبردخلق 362، یکشنبه  اول شهریور  1394 (23 آگوست 2015)

 

بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول