"حاشیه" های ناامن

امید برهانی

 

پیش درآمد

سریال طنز "در حاشیه" که در تعطیلات نوروزی امسال از شبکه 3 تلویزیون به نمایش درآمده بود، در نیمه راه با اصرار و سماجت متولیان بهداشت و درمان و فشارهای پیدا و پنهان بر تلویزیون، در کام توقف فرو رفت؛ سریالی عامه پسند که به سراغ سیستم بهداشت و درمان کشور رفت و با طنزی گزنده به نمایش پرسوناژها، واکاوی روابط و مناسباتی پرداخت که در موزاییسم فرد گرایانه و سرمایه دارانه جامعه امروز، هر یک به دنبال منافع آنی و زود گذر شخصی و کسب سود بیشتر از هر راهی و به هر قیمتی هستند.

اگر چه نمی توان چنین برنامه هایی را گونه ای افشاگری و روشنگری دانست، ابتدا به این دلیل که فرهنگ سود پرستی و چهره های گوناگون آن از قبیل رقابتهای مخرب، رشوه، خیانت، آدم فروشی و... به لطف وجود حاکمیت غاصب و از مردم بیگانه ای که خواهان ماندن به هر شکل و بهایی است، پدیده های جا افتاده و نهادینه ای در زندگی روزمره مردم شده و تماشای شکل نمایشی و فانتزی آن انقلابی در کشور به راه نمی اندازد.

دوم اینکه فساد درون حکومت و باند های قدرت و صراطهای غیر مستقیم که به هر ترکستانی می رسند الا کعبه، به مدد پرده دریهای خود حضرات علیه یکدیگر آنچنان عیان و فراگیر شده که حتی توصیه های آقا مبنی بر "کش ندادن" این قبیل امور هم در هیاهوی هتاکیها گم شده و افشاگری آنها هم دیگر امتیازی رسانه ای محسوب نمی شود.

در این میان آنچه توجیه گر تولید و پخش برنامه هایی چون "در حاشیه " می ماند، نخست نیاز مردم به اندکی طنز و تفریح و دوم، خلاء چند ساله برنامه های طنز "جدی" و کم و بیش حرفه ای در میان انبوه برنامه های مبتذل، دم دستی، سریالهای کیلومتری، فیلمهای مملو از خشونت و خیانت، و برنامه های مذهبی پوچ یکسویه و زننده ای است که دست کم سه بار در روز، یک تا دو ساعت قبل و بعد از اذان، به وقت کُشی و سَم پاشی مشغول اند.

 

فلاش بک

سریالهای طنز مهران مدیری و تیم اش از اوایل دهه هفتاد با راه اندازی شبکه 3 تلویزیون جمهوری اسلامی روی آنتن رفت. این شبکه (و البته شبکه های بعدی) با هدف توسعه سخت افزاری رسانه رژیم و درک ضرورت فرار از رویکرد به شدت ارتجاعی شبکه های 1 و 2 یادگار "دوران طلایی" خمینی و جنگ، به رویکرد سرمایه دارانه و اقتصاد آزاد دوران هاشمی و "سازندگی" راه اندازی شد و طبیعی بود که برنامه های پیش بینی شده برای اکران در این شبکه، به ظاهر پاسخگوی نیازهای طبقه به اصطلاح متوسط -در جامعه ای که قرار بود به زودی و به شدت طبقاتی شود- باشد. موفق ترین و پر مخاطب ترین این برنامه ها، "مسابقه هفته"، "هنر هفتم" (نمایش و نقد حرفه ای آثار سینمایی کلاسیک جهان)، سریالهای خانوادگی "همسران" و "خانه سبز" و سرانجام مجموعه های طنز مهران مدیری بودند.

این مجموعه های طنز با نگاهی به آثار کمدی کلاسیک و با دستمایه قرار دادن روابط و مناسبات معیوب خانوادگی، دوستانه و اداری و میکس مناسبی از آنها، با سبکی متفاوت با گذشته توانستند جایی در میان مخاطب عام باز کنند و بعد از مدتی پا را از محدوده چند قسمتی فراتر گذاشته و به مجموعه های 90 شبی تبدیل شوند. نقطه اوج این برنامه ها سریالهای "پاورچین" و "شبهای بَرَرِه " بود و بعد از آنها "مرد هزار چهره " که در آن، گذشته از هزل و کنایه های معمول، به نیروی انتظامی، قوه قضاییه، مافیای مالی و مواد مخدر، و همزمان محافل روشنفکری داخل و خارج هم نیش زده می شد.

پس از رخدادهای 88، تیم مدیری به دلایل نه چندان روشنی از تلویزیون فاصله گرفت و به تولید خصوصی سریالهای طنز و فروش آنها در قالب "شبکه ویدیویی خانگی" روی آورد. سعی زیادی شد تا این دوری چند ساله از تلویزیون، اعتراض به شرایط سرکوب قیام و قهر از رسانه وانمود شود، اما تولید و پخش برنامه "بمب خنده" و هجو مستقیم برخی شبکه های اپوزیسیون خارج از کشور در آن، حنای تئوری اعتراض را کم رنگ کرد.

با افتادن آبها از آسیاب و احتمالا به خاطر به صرفه بودن همکاری با صدا و سیمای همیشه مرجع، در یک دیدار و مذاکره با مدیر شبکه 3، پیشنهاد تیم مدیری برای تولید و پخش سریال "در حاشیه" پذیرفته شد و در اسفند ماه 93 کلید خورد.

 

آغاز و پایان داستان

سریال "در حاشیه" با همان سبک و سیاق همیشگی کارهای پیشین، این بار به سراغ سیستم بهداشت و درمان رفت:

هومن صحرایی، پزشک علم گرا، با وجدان و مقید به مدیریت علمی و اخلاق پزشکی اما ترسو و بی قاطعیت، مامور راه اندازی بیمارستانی می شود که ملک و ساختمان اش را شخص نیکوکاری وقف کرده، ولی با دسیسه های وارث بی سواد و سود جوی آن شخص برای تصاحب آن، سالها متروک و بدون بهره برداری مانده است. سهراب کاشف، جراح پلاستیک خاطی و یا قلابی و بهروز عشقی که ادعا می کند در فیلیپین پزشکی خوانده ولی مدرک اش پذیرفته نشده، از سر تصادف و ناخواسته همراه هومن می شوند.

بقیه داستان به چگونگی جذب پرسنل و شروع به کار بیمارستان، کمبود امکانات و پول، تبانیهای مختلف و گاه متضاد با هم برای بیماریابی و کسب درآمد، مشاوره و وکالتهای آنچنانی، بی نظمی و مدیریت ناکارآمد، دخالتهای غیر تخصصی و غیر مسوولانه، انفعال و بی انگیزگی کادر پزشکی و پرستاری و کوتاهی آشکار، باز شدن پای اسپانسر به بهانه تحقیق علمی و نوآوری در درمان، و... می گذرد. قرار است در پایان، مدیریت متعهد با پشتیبانی مسوولان دلسوز بالاتر، این بیمارستان را به سر و سامان برساند.

نارضایتی و مخالفت متولیان بهداشت و درمان از جمله وزیر و رییس سازمان نظام پزشکی با پخش سریال به بهانه توهین به جامعه پزشکی و بزرگ نمایی نارساییهای سیستم بهداشت و درمان، از همان ابتدای کلید خوردن طرح آغاز شد، به طوری که این افراد برای جلب نظرشان به سر صحنه فیلم برداری دعوت شدند و بارها در مورد بی خطری و توهین آمیز نبودن سریال به آنها اطمینان داده شد. اما هرچه داستان پیش رفت، مخالفت و اصرار بر توقف پخش آن بیشتر شد. مدیریت شبکه 3 تا حد امکان در برابر مخالفتها ایستادگی و حمایت خود را از ادامه سریال اعلام کرد، اما با پر زور شدن سنبه و توصیه و فشار از نقاط نامعلوم! توقف برنامه اعلام و داستان در نیمه راه تولید و پخش، با چرخش ناگهانی سناریو به قسمت پایانی رسید.

 

برآشفتگان و دلواپسان

در سالهای اخیر رسم شده که هر گونه مخالفت، انتقاد یا اعتراض به عملکرد یک سازمان دولتی یا صنفی یا گروه خاص، توهین و هتاکی به حساب آمده و واکنش تهاجمی گروه هدف را بر می انگیزد. این پدیده در ایران امروز همچنان رو به گسترش است که با مظلوم نمایی و قداست مابی و سپرسازی علیه هر گونه نقد و تحلیل، جامعه را هر چه بیشتر به سمت طبقاتی شدن سیاسی و از بین رفتن انسجام و اعتماد اجتماعی پیش می برد. و این ثمره حکومتی ست که از بدو پیدایش شوم و نا به هنگام خود تا به امروز، با اسپری قداست و هاله نور تلاش کرده تا درون پوسیده و گندیده خود را از هر گونه نقب زنی و لایروبی دور نگاه دارد.

سریال "در حاشیه" هم موافقان و مخالفان زیادی را در میان جامعه پزشکی و مردم برانگیخت، اما هیچ کس میدان دار توقف آن نشد و در اساس چنین درخواستی از سوی یک سازمان صنفی و یا حتی دولتی نسبت به برنامه های مشابه آن در دوره های گذشته مطرح نشده بود. تنها دلواپسان واقعی اکران چنین برنامه ای وزارت بهداشت و درمان و سازمان نظام پزشکی بودند.

"طرح تحول سلامت" وزارت بهداشت و درمان دولت روحانی که بی شباهت به جراحی اقتصادی احمدی نژاد – در حوزه سلامت – نبود، از همان مرحله نخست با شک و تردید و در مراحل بعدی اش با هشدار و سپس مخالفت علنی و شدید فعالان سلامت، پرستاران و پیرا پزشکان و مردم عادی گیرنده خدمات سلامت روبرو شد.

بودجه سرسام آور و ناگهان افزایش یافته این وزارتخانه را که حاصل قطع یارانه ها، افزایش دو سه باره تعرفه های پزشکی، مالیات بر ارزش افزوده، مالیات برفروش دخانیات (سیگار و قلیان!!)، سهمی از عوارض گمرکی واردات دارو و تجهیزات گران قیمت پزشکی، زیبایی و آرایشی و حق السکوت از صدا و سیما بابت پخش آگهیهای مواد خوراکی زیر استانداردهای بهداشتی بود، به بهانه رایگان کردن بستری و درمان در بیمارستانهای دولتی حیف و میل شد و یا زیر نام کارانه، مبالغ چند صد میلیونی و چند ده میلیونی را به جیب گروهی خاص از مسوولان وزارتی تا روسای دانشگاههای علوم پزشکی و هیاتهای علمی آنها سرازیر گردید.

این ریخت و پاش در حالی صورت گرفت که وزارت بهداشت حاضر نشد "طرح پزشک خانواده" را سر وسامان دهد و یا به حقوق پایمال شده پرستاران و بهیاران رسیدگی کند و یا تعرفه گذاری خدمات پرستاری را اجرایی کند و یا به طور کلی در فکر توزیع عادلانه امکانات بهداشتی و درمانی در سطح کشوری باشد.

وزارت بهداشت دقیقا مانند قطار ترمز بریده دولت پیشین، خارج از ریل مدیریت عقلانی و علمی سلامت به راه خود ادامه داد و تازه دیگران را هم با بوق و فریاد " دور شو / کور شو " از ایستادن بر سر راه قطار بر حذر داشت و تا جایی پیش رفت که اعتراضهای مکرر صنفی پرستاران در یک سال گذشته را حرکات کف خیابانی با اغراض سیاسی خواند (دقت کنید به تشابه در ادبیات بانیان و پایوران رژیم در مورد معترضان: خمینی آنها را "نااهلان" و "نامحرمان" می نامید، خامنه ای "دشمن" می خواند ، رفسنجانی "نادان" یا "مغرض" فرض می کرد، احمدی نژاد "خس و خاشاک" می دید و هاشمی وزیر "صد تا پرستار کف خیابانی").

برآشفته دوم هم "سازمان نظام پزشکی" است که از قضا سازمانی حکومتی و کاملا ضد صنفی، در ردیف "سازمان نظام مهندسی"، "سازمان نظام پرستاری"، و "خانه کارگر" است و دلیل آن همین بس که قانون و آیین نامه داخلی آن پیشنهادی دولت و مصوب مجلس بوده و اکثر اعضای هیات مدیره آن در هر دوره، هیاتهای علمی و یا اجرایی دانشگاههای علوم پزشکی و یا مسوولان و مقامهای وزارت بهداشت و درمان هستند و به هیچ عنوان جامعه پزشکی کشور را نمایندگی نمی کنند.

همین آدمها پیش از انتخابات دوره ای سازمان هم مثل هر انتخابات دیگری مورد تایید یا رد صلاحیت قرار می گیرند. این که چرا این سازمان از اکران یک سریال عامه پسند فریادش به هوا بلند شده جای درنگ دارد. دستکم در 15 سال گذشته رویه سازمان نظام پزشکی تغییر بسیار کرده و به یک موسسه انتفاعی تغییر ماهیت و کاربری داده است. افزایش تصاعدی حق عضویت سالیانه پزشکان و گروههای پزشکی عضو این سازمان، تاسیس صندوق قرض الحسنه پزشکان و موسسه مالی و اعتباری سازمان، تاسیس شرکت بیمه نظام آسایش پزشکان، عقد قرارداد با نمایندگیهای واردات خودروهای خارجی، آژانسهای توریستی و مسافرتی و باشگاههای ورزشی و برگزاری سمپوزیومهای علمی داخلی و بین المللی با حمایت اسپانسرهای داخلی و خارجی، نمونه هایی از فعالیتهای اقتصادی این سازمان اند که همگی با ادعای "تامین امکانات رفاهی درخور شان طبقه پزشک" انجام می گیرند. این در حالی ست که بسیاری از گروهها مثل پزشکان عمومی جوان که از سر بی لیاقتی دولتهای وقت در سالهای اخیر دچار رشد جمعیتی فاجعه بار و بحران بیکاری شدند، در اساس توان مالی استفاده از این "امکانات رفاهی" را ندارند و این قبیل فعالیتهای سودجویانه و کاسب کارانه به انباشت ثروت در دست گروهی خاص و تشدید اختلاف طبقاتی میان خود پزشکان و بین پزشکان و مردم محروم از رفاه و آسایش دامن می زند.

 

تقابل دولت و رسانه

نگفته پیداست که وقتی فساد، رشوه، تبانی، اخاذی، زیر میزی، واگذاری قرارداد ها و مزایده ها حتی به صورت کمیک و فانتزی بر پرده رسانه عمومی قرار می گیرد، اول از همه داد ریگ به کفشها را در می آورد. نکته مهم این که این رسانه در حالی که عمومی است، اما رسانه ای ملی و آزاد نیست و نمی تواند ادعای نمایندگی مردم و حتی دولت و اطلاع رسانی شفاف و بی غرض کند. صدا و سیما کانون اصلی قدرت یعنی ولایت خامنه ای و اذناب او یعنی سپاه پاسداران، ائمه جمعه سرسپرده، مجلس فرمایشی، قوه قضاییه وابسته و شورای نگهبان رهبری را نمایندگی می کند و عجیب نیست که در چالش میان حاکمیت و دولتهای جفتک انداز، جانب حاکمیت را بگیرد و در حالی که نامبردگان بالا، سر تا به پا غرق در مفاسد سیاسی، اقتصادی و اخلاقی اند، تنها دست به حمله و پرده دری علیه دولت بزند. نمونه شیرین کاریهای صدا و سیما در قبال دولتهای وقت، برنامه طنز "بدون شرح" در تحقیر فضای مطبوعاتی دولت اول خاتمی، "کمربندها را ببندیم" در تمسخر پروژه های عمرانی و راه و ترابری دولت دوم خاتمی و "ساعت خنده" در هجو تمام عیار دولت دوم احمدی نژاد بودند.

جالب این که هیچیک از برنامه های یاد شده در زمان خود مورد انتقاد غلیظ و جدی دولتهای وقت قرار نگرفتند و پخش هیچیک قطع نشد. اما وزیر به نیمه راه نرسیده "دولت اعتدال و امید" انتقادها را نابجا، اعتراضها را خیابانی و طنز را توهین جامعه پزشکی و تشویش اذهان مردم نامید و برای توقف این آخری متوسل به باج دهی به خود صدا و سیما و صاحبان نفوذ در جناح رقیب شد. جالب تر اینکه این توسل به امام زاده های پیدا و پنهان بالاخره شفابخش هم شد و رسانه رقیب را از ادامه تحقیر وزیر امید منصرف کرد. اما در این انصراف به یقین یا نان و آبی وجود داشته و یا دستاویزهایی به مراتب بهتر از یک سریال شاخ شکسته برای قلقلک دلواپسان دولتی پیدا شده یا خواهد شد.

 

در چنگال "حاشیه" های دیگر

واکنش هوشمندانه تیم سازنده سریال "در حاشیه" در شب پایانی آن بسیار جالب بود. فیلمنامه به این شکل تغییر داده شد که بیمار مرده ای را برای جراحی به اتاق عمل منتقل کردند! این اتفاق به سرعت لو رفت و ناگهان در و دیوار بیمارستان از نیروهای امنیتی لباس شخصی و چند مامور انتظامی پر شد (به جای حضور بازرسان و نمایندگان قانونی وزارت بهداشت و قوه قضاییه!) و با ارعاب و تهدید، پرسنل، پزشکان مسوول بیمارستان مانند تبهکاران دستبند خورده و بازداشت شدند. و این سکانس آخر، نیش آخر را هم به دلواپسان عرصه سلامت زد.

آن شب شاید خواب خوشی را برای آشفتگان رقم زد و ایشان را به حاشیه امن فرستاد، اما "حاشیه" های خود ساخته و ناامن دیگر مانند تجمعهای اعتراضی مستمر پرستاران، انتقادهای تند تر فعالان نظام سلامت، نارضایتی روز افزون پزشکان بلاتکلیف خانواده و اعلام نارضایتی و عدم همکاری سازمانهای بیمه گر با متولیان طرح تحول سلامت و از همه مهم تر، پیروزی کاندیداهای جامعه پرستاری در انتخابات سازمان نظام پرستاری امسال، کابوسهای دردناک تری را به سراغ آنها فرستاده است.

 

منبع: نبردخلق شماره 360 اول تیر 1394

بازگشت به نبردخلق

بازگشت به صفحه اول