سرمقاله ---

رابطه انکار وجود روزنامه نگاران زندانی با دیدار با کامرون

منصور امان

 

اگر چه سفر سال جاری حُجت الاسلام روحانی به نیویورک توجُهات کمتری را نسبت به سال گذشته برانگیخت، با این حال یک زاویه مُهم از جهتگیری سیاسی او را آشکار کرد. رییس "دولت اعتدال" هر چه بیشتر به گروگان سیاست میانه بازانه خود تبدیل می شود. میان دیدار با نخُست وزیر انگلیس، آقای کامرون، و انکار وجود روزنامه نگاران زندانی رابطه مُستقیمی وجود دارد که فقط یک نزدیک بین سیاسی می تواند آن را به سود آقای روحانی ارزیابی کند و آنگونه که به نظر می رسد، دولت جناح میانه تا آخرین صندلی از این رسته پُر شده است.

 

مُعامله با ابلیس

این نُکته پنهانی نیست که آقای روحانی وظیفه اصلی خود را کاهش یا برطرف کردن تحریمهای فلج کننده بین المللی می داند. به بیان روشن تر، جناح میانه حُکومت حل وفصل این بُحران را پُلی قرار داده است که می بایست آن را به مرکز قُدرت بازگرداند. از سوی دیگر نیز آقای خامنه ای در باند رقیب، مُحللی برای دوران گذار از تحریمها و تنش خارجی می بیند.

راه حلی که آقای روحانی و دوستان برای حفظ امکان تحرُک در زمین بازی خود اندیشیده اند، بسیار ساده و مکانیکی است. آنها از بازی در آنچه که زمین حریف می پندارند، یعنی میدان سیاست داخلی خودداری می کنند و کوشش دارند در این حوزه نُقاط اصطکاک جدی با آن پیدا نکنند. در این چارچوب، وعده انتخاباتی حُجت الاسلام روحانی مبنی بر "گُشایش فضا" نمی تواند از سطح وعده فراتر برود. بدین سبب شگفت آور نیست که فعالیت عُمده او و دولتش در این زمینه، بر جُستُجوی راه هایی برای گُریز از پاسُخگویی به مُطالبات بدنه اجتماعی "اصلاح طلبان" و سرگرم کردن آنها تمرکُز یافته است.

همچون "فاوست"، قهرمان داستانی به همین نام از گوته، جناح میانه نیز با ابلیس وارد مُعامله شده تا در ازای واگذاری روح خود به وی، لحظه ای جاودانی - و در اینجا شراکت در قُدرت - را تجربه کند. فاوست روح خود را از دست داد و به بازیچه ابلیس تبدیل شد بدون آنکه به آرزویش دست یافته باشد. جناح میانه حُکومت و دولت آن نیز گام به گام در جاده همین سرنوشت به پیش می روند.

شواهد این داد و ستد و به بیانی، تقسیم حوزه عمل را می توان در تحرُک "دولت اعتدال" در سیاست خارجی و در مُقابل، انفعال آن در داخل به چشم دید. اغلب برای توجیه همراهی خاموش دولت با سرکوب سیاسی و مدنی، به ناکافی بودن اختیارات آن و قرار گرفتن بیشتر پهنه های حُقوق مدنی و شهروندی در خارج از قلمرو قانونی قُدرت رییس قُوه مُجریه و دولت وی اشاره می شود.

گذشته از آنکه مرزهای موجود در این پهنه به گونه خودمدارانه توسُط باند حاکم برای حراست از قُدرت خویش و حذف مُخالفان و مُنتقدان ترسیم شده و از این رو اعتبار روکش "قانونی" آن نیز بسیار محدود است، در همین حال آقای روحانی نشان داده زمانی که موضوع به منافع و اهداف مُقدم جناح میانه برمی گردد، به خوبی از خُطوط قرمز گذر می کند و گامهایش را با عددی که ترازوی اختیارات نشان می دهد، تنظیم نمی کند.

گُفت وگوی تلفُنی با آقای اوباما یک شاهد بی مثال از نادیده گرفتن مرزهای کشیده شده توسُط باند حاکم و ورود به قلمرو اختیاراتی است که برای خود قایل است. آیت الله خامنه ای، در حالی که برآشُفتگی خود را از این خودسری به گونه علنی ابراز می کرد، ابتکار سیاسی آقای روحانی را "نابجا" نامید، اما هُشدار و گوشمالی وی مانع نشد که حُجت الاسلام روحانی و دوستان صندلیهای "آقا" و همدستانش در کنار میز مُذاکره با آمریکا را اشغال نکنند و برای امتیاز سیاسی پالوده خوری با واشنگتن یک حساب جُداگانه به نام خود نگشایند. در این میان، دیدار و مُذاکره پایوران ارشد آمریکا و جمهوری اسلامی که تا یکسال پیش رویدادی استثنایی به حساب می آمد، به یک رفت وآمد روتین تبدیل شده است.      

دیدار آقای روحانی با آقای کامرون، چالش دیگری بود که جناح میانه، باند رقیب را در برابر آن قرار داد. پاسدار اسماعیل کوثری، یک سرکرده لباس شخصی پوش سپاه پاسداران، این مُلاقات را "خودسرانه" نامید و به این وسیله نارضایتی باند ولایت را از دور زده شدن آشکار کرد.

 

به سبک احمدی نژاد

با وجود عهد شکنی روشن باند ولایت در حوزه "نرمش قهرمانانه" و اعمال فشار دایمی از طریق "دلواپسان" برای در دست نگه داشتن مهار تحولات در سیاست خارجی، آقای روحانی با احتیاطی کُرنش آمیز و وسواس بسیار قواعد بازی را رعایت می کند. سُخنان او در مُصاحبه تلویزیونی با CNN در باره روزنامه نگاران زندانی را در این چارچوب باید ارزیابی کرد. حُجت الاسلام روحانی گفت: "من واقعا این مساله را در کل باور ندارم. من باور ندارم که فردی به خاطر روزنامه نگار بودن بازداشت شده یا به زندان افتاده باشد. یک فرد می تواند خبرنگار، روزنامه نگار باشد و مرتکب جُرم شده باشد. اما جُرم لزوما نباید همیشه به شغل آنها، شغلی که مشغول به کار در آن هستند، ارتباط داشته باشد."(1)

دُروغگویی شگفت آور آقای روحانی که دولت خود را "دولت راستگویان" معرفی می کند، یک لغزش تصادُفی نیست. او آگاهانه و برای برقراری توازُن بین دیدار با نخُست وزیر انگلیس و مُفاد مُذاکرات با وی با نگرانیهای امنیتی رُقبایش، خود را در این پهنه در کنار آنها جای می دهد. آقای روحانی به وسیله این دُروغ و نیز مشروط ساختن رعایت حقوق بشر به "چارچوبهای فرهنگی هر کشور"، به آقای خامنه ای و همدستانش اطمینان می دهد که با هر نوع تحرُک در سیاست خارجی، او حیطه قُدرت آنها را به رسمیت می شناسد و فراتر از آن، برای تامین رضایت شان حتی حاضر است از این منافع به سبک پادوی ولی فقیه بر منصب ریاست جمهوری، آقای احمدی نژاد، دفاع کند.  

او بین قانع کردن کسانی که به آنها وعده "آزادی روزنامه نگاران و زندانیان سیاسی" را داده و قُدرت حقیقی که مانورهای خارجی اش را فقط به اتکای آن می تواند پیش ببرد، دُوُمی را انتخاب کرده است. پایه این انتخاب را ناتوانی جناح میانه حُکومت از تحلیل عینی تاثیر رفتار ریاکارانه اش با حُقوق شهروندی بر بدنه اجتماعی خویش و واکُنش آن به این کُنش تشکیل می دهد. آنها از پُشت عینک "دُوُم خرداد" به این بخش می نگرند و انتظار دارند همچون دوران "اصلاحات" حُجت الاسلام خاتمی، طیفهای نزدیک به دولت را به عُنوان سیاهی لشکر به خدمت بگیرند.

 

سیاهی لشکر هالو، لابی تقلُبی

مُناسب ترین زمان برای وداع با این پندار هنگامی بود که موج بازتاب منفی دُروغگویی حُجت الاسلام روحانی، لایه های نزدیک به "دولت اعتدال" را در بر گرفت و اعتراض آنان را نیز برانگیخت. رییس دولت که تا چند هفته بعد از چشم بندی در CNN در این باره سکوت کرده بود، در این هنگام به تدریج زیان سیاسی رویکرد خویش و نمایش آشکار همسویی با "اقتدارگرایان" و "افراطیون" را در می یافت. او بر پایه این درک دیرهنگام، مُعاون ارتباطات و اطلاع رسانی دفتر خود را به منظور محدود نگه داشتن دامنه خسارت به پیش فرستاد. در همین حال روشن بود که تصحیح آقای روحانی نمی توانست از سطح ماله کشی فراتر رود، چون تُخم مُرغهای او در سبد دیگری جُز حُقوق شهروندی و "آشتی ملی" قرار داشتند. گُسیل یک چُماقدار مشهور رسانه ای، آقای پرویز اسماعیلی، برای "توضیح" رُسوایی نیویورک می توانست جنس و جهت آن را از پیش علامت دهد. کارمند آقای روحانی در این راستا نخُست متنی دستکاری شده را به عُنوان سخنان وی ارایه داد، سپس به طور ناشیانه ای به شُعبده بازی با کلمات بیان شده پرداخت و در انتها "توضیح" خود را با هُشدار به مُنتقدان برای "ابزار نشدن علیه رییس جمهور" به پایان برد.

تصحیح دُروغ با افزودن چند دُروغ تازه بدان البته شیوه بی پیشینه ای نزد دولتمردان جمهوری اسلامی نیست. آقای احمدی نژاد، سلف حُجت الاسلام روحانی، در این فن یک میراث غنی و آماس کرده برای وی به جا گذاشته است. با این وجود، برخورد خبرساز پیشین و مُعاون فعلی دربرگیرنده یک نُکته توجُه پذیر هم هست و به خوبی نشان می دهد که درک آقای روحانی و دوستان از جامعه و به ویژه طیف حامی خود همچنان در مدار سردار زیرک و سیاهی لشکر هالو به گردش در می آید.

جناح میانه حُکومت در حالی که به شدت به این وزنه برای نگه داشتن تعادُل خود نیاز دارد، همزمان مایل است حمایت آن را نه از طریق پاسُخ به مُطالباتش، بلکه به وسیله کُلاهبرداری، وعده توخالی و دست بسر کردن به دست بیاورد. از آنجا که در عالم واقع، جایی که خیزشهای 88 و 89 را تجربه کرده، چنین رابطه یکجانبه و خسارت باری سر نمی گیرد یا دیر نمی پاید، بنابراین "دولت تدبیر و اُمید" خود به جعل پایگاه اجتماعی دست می زند.

"کمپین سینماگران" با محور دعوت از مُخاطبان خارجی به پُشتیبانی از توافُق هسته ای به هر شکل و با هر مضمون، نمونه ای از بُروز این استعداد است. تنها اندک زمانی پس از راه اُفتادن ماشین تبلیغات برای این "کمپین"، فاش گردید که برخلاف نقش و نگار و امضاهای آن که وانمود می ساخت ابتکاری "خودجوش" از جانب چند کارگردان سینما می باشد، در حقیقت وزارت خارجه، سناریو نویس، کارگردان و مُجری "کمپین" است و نقش افراد امضا کننده به هُنرپیشگی محدود می شود.

آقای روحانی و دوستان پس از ناکامی سال گُذشته در به راه انداختن یک "کمپین" فرمایشی دیگر زیر نام "کمپین مدنی علیه تحریم"، اکنون دوباره بخت خویش را در تراشیدن یک لایه اجتماعی پُشتیبان برای تحت تاثیر قرار دادن طرفهای خارجی شان به آزمایش می گذاشتند. دستیازی به چنین روشهایی برای نمایش پُشتیبانی مردُمی، خود گواه آن است که مُذاکرات هسته ای آنها از فراز سر جامعه صورت می گیرد و طبقات و اقشار گوناگون از آنجا که نه در شکل "گُشایش فضا" و نه به صورت کاهش فشار اقتصادی و معیشتی سهمی از "نرمش قهرمانانه" و "دیپلُماسی لبخند" نمی برند، بنابراین دلیلی نیز برای حمایت فعال از آن نمی یابند.

 

برآمد

ناکامی حُجت الاسلام حسن روحانی در عمل به وعده هایش، اینک به گونه ناگُزیر و به تدریج به رویکرد در جهت عکس آنها فرا می روید. مسیری که او از وعده "آزادی روزنامه نگاران زندانی" تا انکار زندانی بودن روزنامه نگاران پیموده، با تلاش دایمی برای جلب رضایت باند ولایت و نگه داشتن چراغ خطر روی رنگ سبز برای ادامه نشست و برخاست خارجی سنگفرش شده است.

"دولت اعتدال" در این پروسه نه فقط به شتاب در حال از دست دادن پُشتیبانی مشروط بدنه اجتماعی "اصلاح طلب" است، بلکه خود را در مُستعد ترین نُقطه دگردیسی به "تدارُکچی" شدن قرار داده است. چه، بدون تضعیف اقتدار مُلوکانه ولی فقیه در داخل، "نرمش قهرمانانه" خارجی اگر دستاوردی داشته باشد، یکسره به جیب آن که نیروی غالب و تعیین کننده است، سرازیر می شود و اگر به نتیجه نرسد، گردن نیروی ضعیف تر است که زیر گیوتین مسوولیت قرار می گیرد.

با جمع دو فاکتور ناتوانی در کسب پُشتیبانی اجتماعی و نیز بازی با قواعد آقای خامنه ای و همدستان، به نظر می رسد که روزنه نجات جناح میانه از خفگی سیاسی و پُل بازگشت آن به بارگاه قُدرت، هر چه بیشتر به گذرگاهی روی لبه تیغ تغییر ماهیت می دهد. بدیهی ست که روی این باریکه که تا اعماق می خلد، حفظ تعادُل با هر کس و با هر دُروغی، فقط مساله ای ثانوی است.   

 

 

1- http://amanpour.blogs.cnn.com/2014/09/26/full-transcript-hassan-rouhani/

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق