کنفرانس اقتصادی لندن

بررسی بازار ایران یا تجدید بلوک بندی

جعفر پویه

 

برگزاری یک کنفرانس اقتصادی با شرکت چندین تاجر و سرمایه دار ایرانی به میزبانی شهر لندن در 15 و 16 اکتبر اتفاقی است که نمی توان به راحتی از کنار آن گذشت. به ظاهر بیش از 200 تاجر و وارد کننده ایرانی در لندن گردهم می آیند و با بزرگترین شرکتهای بین المللی اروپایی و آمریکایی به گفتگو می پردازند. خبرگزاریها گزارشهای بسیار مختصری از این کنفرانس مخابره کردند. اجازه تصویر برداری از آن وجود نداشته و به غیر از چند فرد سرشناس شرکت کننده و چند نام، هویت بقیه افرادی که در این کنفرانس حضور داشته اند، معلوم نشده است.

"جک استراو"، یار گرمابه و گلستان رژیم آخوندی، یکی از سرشناسان است، "هوبر ودرین"، وزیر امور خارجه سابق فرانسه هم هست، سفیر آمریکا در لندن نیز بر حُسن انجام کار نظارت دارد. همچنین نمایندگان "توتال" فرانسه، "ایرباس گروپ" و "اسکانیا" از سوئد از طرف اروپاییها و از طرف آمریکا، "سیسکو سیستم"، "سیتی گروپ" و ... نیز حضور داشتند. در ظاهر امر اینها "پتانسیل آینده بازار ایران پس از لغو تحریمهای بین المللی" را می خواهند بررسی کنند.

جالب اینکه در این کنفرانس، جک استراو در سخنرانی خود می گوید: "تجارت انگلیس با ایران در سالهای بین 2008 تا 2012 در زمینه غذایی، پزشکی و کشاورزی به نصف کاهش اما همزمان تجارت با آمریکا به دو برابر افزایش یافته است."

یک نکته اینکه منابع خبری اروپا مدتهاست ادعا می کنند شرکتهای بزرگ هواپیماسازی، خودروسازی و فن شناسیهای اطلاعاتی آمریکا نظیر "بویینگ"، "کرایسلر" و سیسکو گفتگوهایی را با ایران بر سر سرمایه گذاری در این کشور آغاز کرده اند. یعنی به جز گفتگو بر سر توافق اتمی، در دالانهای تاریک نیز رفت و آمدهایی جریان دارد. ماجرا از چه قرار است، توافق می کنند و بعد شروع یا توافق نکرده مشغول آب و جاروی مسیر هستند؟

باید پازل سیاسی دو طرف این ماجرا را کنار هم چید تا تصویری کلی از آن به دست آید، آن وقت بهتر می شود فهمید هدف چنین کنفرانسهایی چیست و چرا سیاستمدارانی همچون جک استراو میاندار آن هستند؛ کنفرانسی که بلژیکیها برگزار کننده اش هستند، به عمد به لندن می رود و آمریکا موضوع اصلی گفتگو می شود.

 

شرایط داخلی، شرایط خارجی

آنچنان که از مضمون خبرها بر می آید، گفتگوها بر سر توافق اتمی هنوز به جایی نرسیده است. مشخص نیست که تلاش بی وقفه دولت حسن روحانی و نمایندگان آیت الله خامنه ای در کجای کار قرار دارد. آنچه می شود حدس زد اینست که دولت روحانی می داند بدون یک توافق امکان ادامه حیات برایش بسیار مشکل است. دولت او در سیاستهای داخلی یا شکست خورده و یا توسط رقبا فَشَل شده است، فقط مانده تخم مرغهایی که در سبد سیاست خارجی چیده است. خط و نشان رهبر و دار و دسته از یک طرف و صندوق خالی دولت برای پرداخت هزینه های جاری از طرف دیگر، موضوع را بسیار حساس کرده است. اما پر واضح است که امکان گشایش کار برای دولت روحانی سیاسی است و بیش از اینکه توافق اقتصادی یا بازرگانی کاری از پیش ببرد باید درهای سیاست بر پاشنه مقبول بچرخد. اما کجای کار اشکال دارد که با همه این حرفها روزنه امیدی به جز حرافی در افق نیست؟

باز گردیم به موانع سیاسی تا شاید بهتر موضوع را ببینیم. درگیریها در منطقه خاورمیانه با شدت هرچه بیشتر ادامه دارد. رژیم اسد یکی از موارد گفتگوست. داعش برخواسته از خاکستر کشت و کشتار سوریه، در عراق و سوریه شلتاق می کند. حوثیهای یمن بالاخره به میدان آمدند و می روند تا چتر شیعی را در این کشور بگستراند. لبنان تب دار است و همچنان مترصد فرصتی تا چه پیش آید. ترکیه ناامید از اخوان المسلمین مصر، پا در یک کفش کرده تا رژیم اسد را برکند و رویای امپراتوری عثمانی اردوغان و حزب اش را اندکی واقعیت بخشد. آیت الله خامنه ای در دیدار با نمایندگان جریان نزدیک به خود در منطقه فلسطین بر طبل جنگ کوفته و تحریک و تشویق به درگیری می کند. عربستان و کشورهای عرب همسو نیز باندها و جریانات مسلح خود را دارند و مشغول قتل درمانی هستند. آمریکا هم حضور دارد. به بهانه مبارزه با داعش زیر ساختهای کشور سوریه را هدف گرفته، پشت سرهم بمباران می کند. یک اتحاد بین المللی عریض و طویل نیز راه انداخته و در مورد مبارزه با داعش داد سخن می دهند و البته تاکید می کند که این مبارزه سالها طول خواهد کشید. این اتحاد پرطمطراق پس از مدتها کش و واکش بالاخره تصمیم می گیرد به کردهای کوبانی کمک تسلیحاتی کنند. اما بسته های تسلیحاتی که از آسمان ریخته می شود، در منطقه داعش فرود می آید. یعنی راه دیگری آمریکا برای کمک ندارد؟ در عراق دست اش بسته است؟ از ترکیه می ترسد و در کردستان عراق هم جا پایی ندارد که به آن تکیه کند؟ عجبا، فقط از راه هوایی که امکان خطا وجود داشته باشد!

این کشمکشها فقط در روی زمین و با صفیر گلوله جریان ندارد. راه های دیگری نیز برای فشار بر طرفین ماجرا وجود دارد. خامنه ای رهبر و ولی فقیه رژیم همچنان بر طبل عدم اعتماد بر آمریکا می کوبد و تلاش دارد تا با روسیه و چین و چند کشور بینابینی مشکل خود را حل کند. او به هیچ وجه حاضر نیست منافع حاصل از شعار مبارزه با آمریکا را که تا کنون ولایت اش را با آن پیش برده، با هیچ چیز دیگری تعویض کند.

سیاست نزدیکی با روسیه، گفتگوهای سلسله وار، رفت و آمدهای علنی و مخفی، گوش سپاری پوتین به نصایح خامنه ای، قرار دادهای نان و آبدار نفتی و اقتصادی تنها بخشی از این امتیازهاست. عدم دست درازی رژیم به بازارهای نفتی و گازی روسیه در حالیکه بیشترین نیاز را به آنها دارد و نیز حفقان گرفتن در مورد سرکوبهای مسلمانانی که مدعی ام القرایی آنهاست به این سیاهه افزوده می شود. از سوی دیگر، چین که بازار بنجلهای خود را یافته، نفت به ثمن بخس می برد و بنجل به قیمت لعل و دُر می فرستد. دلارهای رژیم را ضبط کرده و خود را ملزم به تحریمها می داند، اما در میدانهای نفتی به شغلی که ابداً در آن سر رشته ندارد مشغول است. علی خامنه ای کشوری را با مردمش وجه المصالحه بقای ولایت علیل و ذلیل اش کرده است.

 

جنگ نفتی

حال که رژیم ولایت فقیه در روی زمین با سازماندهی باندهای مسلح دست بالا را دارد، راه دیگری برای مقابله وجود ندارد؟ اینجاست که عربستان سعودی و شرکا اقدام به عمل دیگری می کنند. آنها می دانند که نیاز رژیم به دلارهای نفتی آنچنان حیاتی است که بدون آن امکان گذران امور برایش بسیار مشکل خواهد بود. پس با سرازیر کردن نفت فراوان به بازار و اشباع آن، قیمت را آنچنان کاهش می دهند که در صورت توانستن رژیم به صدور نفت، درآمد آن کفاف نیازهایش را نخواهد داد. سقوط قیمت نفت به بشکه ای زیر 85 دلار کابوس جدیدی است که عربستان تدارک می بیند. بودجه دولت روحانی که با نفت بشکه ای صد دلار بسته شده، تا کنون نتوانسته به همان میزان مورد نیاز نیز صادر کند، اما این سقوط قیمت کاری می کند که بن بست بی گریزی پیش پای رژیم سبز شود. "توماس فریدمن"، روزنامه نگار و تحلیلگر آمریکایی در "نیویورک تایمز" این اتفاق را "جنگ نفتی" دانسته و هدف آنرا ورشکسته کردن رژیم ایران و روسیه می داند.

حسن عسکری، استاد تجارت بین ‌الملل دانشگاه "جورج واشنگتن" و عضو پیشین هیات اجرایی صندوق بین ‌المللی پول با تحلیل فریدمن موافق است و به خبرگزاری حکومتی مهر می گوید: "در صورت از بین رفتن تحریمها نیز نمی توان این کاهش قیمتها را جبران کرد."

همچنین محمدباقر نوبخت، معاون حسن روحانی و سخنگوی دولت از یک طرف "‌تلاش دشمنان برای تضعیف نظام" را بی‌ نتیجه می داند و از سوی دیگر اعتراف می کند "با این تلاشها میزان صادرات نفت به یک چهارم تقلیل پیدا کرده است" و می گوید: "با ادامه روند کنونی درآمدهای پیش بینی شده در بودجه تحقق پیدا نمی کند."

معنای این حرفها چیست؟ این فقط رژیم ایران نیست که می خواهد از موضوع داعش یک فرصت بسازد و مبارزه با آن را به توافق بر سر تحریمها مشروط می کند؛ رقبایش هم با جنگ قیمت نفت یک بحران چند وجهی را برایش طراحی می کنند. عربستان سعودی و دیگر همپیمانان اش خواهان امتیازهایی در منطقه درگیری هستند. و این حداقل خواسته آنهاست.

اما آمریکا که پای قدرتمند جنگ قیمت نفت است، کنفرانس لندن را نظارت می کند. آنجا چه خبر است؟

 

رقابت رانتخوارها

واقعیت این است که در داخل رژیم اگر فرماندهان سپاه با ساختن کارتل قرارگاه خاتم الانبیا بخش مهمی از اقتصاد کشور را در دست گرفته اند، امنیتیهایی نیز هستند که با رانتهای حکومتی به نان و نوایی رسیده اند و پله بعدی را پر کرده اند. اینها با انحصار قراردادهای بزرگ اقتصادی کلیه رقبای خود را کنار زده و کم وبیش واردات کشور را نیز قبضه کرده اند. هرچند در مقابل، قول بیمه کردن ولایت خامنه ای را داده اند، اما معلوم است که رقبای اقتصادی شان نیز دست روی دست نگذارند و به فکر چاره باشند. سیل عظیم ورشکستگیهای اقتصادی، خاموش شدن چراغ بسیاری از کارخانجات، تخته شدن دکان واردات چیهای طرف مقابل بخشی از این کنار زدنهاست. حال اینها به لندن آمده اند. با دیگرانی که قدرت دارند گفتگو می کنند، دنبال چاره کار هستند و بیش از این نمی خواهند شاهد کسادی دکانهای دو نبش خود باشند.

پر بدیهی است که وجود موسسات اطلاعاتی و منابع عریض و طویلی که اطلاعات کاملی از همه روزنه های اقتصادی و روابط پیدا و پنهان کشورها دارند، "آشنایی با پتانسیل آینده بازار ایران" را بی معنا می کند که موضوع کنفرانس اقتصادی لندن است.

فاصله گذاری بین توافق با روسیه و چین و ورود شرکتها و موسسات آمریکایی و اروپایی هدف این کنفرانس است. می گویند یکی از موضوعات کنفرانس لندن "بررسی موانع ورود سرمایه های خارجی به ایران است"؛ چه مانعی بزرگتر از قرارگاه خاتم الانبیا ممکن است وجود داشته باشد که درباره آن گفتگو شود؟

آشنایی با جاپاهای خود، بررسی توان آنها برای به دست گرفتن اهرمهای اقتصادی، توان آنان برای مقابله با حریف انحصار گری که قدرت نظامی دارد و ... می تواند بخشهای مختلف این بررسی باشد. عدم اجازه عکس و فیلم برداری را از این زاویه بهتر می توان دید و شاید حضور بعضی از رانتخواران و وابستگان به بخشهایی از نهادهای قدرت و یا پایوران آن نیز هست که علاقه به پنهانکاری را بیشتر توضیح می دهد.

 

در انتها

با این حساب کنفرانس لندن را می توان بخشی از صف بندی داخل رژیم برای یارگیری در خارج کشور دانست. جماعتی از آنان می خواهد که جنگ قیمت نفت، درگیریهای منطقه و اختلافات داخلی بلوک قدرت جهانی را تبدیل به فرصتی برای خود کند، هرچند پا اندازان چند بلژیکی ناشناخته و مُحَلِل شان عنصر شناخته شده ای همچون جک استراو باشد که شُهره شهر است.

 

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق