دم خروس برازنده تر است
امید برهانی
هنوز اثر انگشت رای دهندگان به تدبیر و امید خشک نشده و هنوز فیلم ساز "من روحانی هستم " از زندان آزاد نشده که قهرمان بنفش در چند گاف پیاپی چند گام به عقب می نشیند و آب یخ بر سر تدبیر خواهان و امیدواران خالی می کند؛
_کوتاه آمدن در برابر هجوم هرم دلواپسان و ناراضیان از مماشات و سازشهای هسته ای با غرب، و جایگزینی ترانه ی "ما همه با هم دوستیم" با رجزخوانی احقاق حق هسته ای در برابر" دشمنان و زورگویان"
_سخنرانی در سالگرد آزادی خرمشهر و ادعای ساختن خرمشهرها و آرمانشهرها و حفظ آنها از گزند "دشمنان " ( از نظر ایشان خرمشهر یعنی آرمانشهر! )
_سخنرانی در اتحادیه رادیو و تلویزیونهای کشورهای اسلامی با محوریت "آمادگی برای نبرد عظیم فرهنگی با کشورهای صنعتی و مدرن".
در تمام این موارد روحانی بر طبل تکرار دو باره ها و صد باره های دلیل وجودی نظام مطبوعش، یعنی پارانویای دشمن انگاری، دشمن ستیزی و حالا هم مدرن ستیزی می کوبد. روضه خوان ما چندان حرفه ای و خوش حافظه نیست و فراموش کرده که در نمایش تبلیغات کاندیداتوری اش از تعامل و سازگاری با همه ی جهان دم زده و با حمایت پدرخوانده های فکری اش و تقلید ناشیانه و مینیاتورگونه از آنها آرای منفعل و دقیقه ی نودی بخشی از جامعه را جلب کرده بود.
گرچه برگزاری اجلاس اخیر با تمام هزینه های صرف شده و بی فایده، از سوی حکومت و رسانه حکومتی بوده و حضور رئیس دولت جنبه ی تشریفاتی داشته است، اما روحانی از همین منبر عاریه ای هم بهره برده و روضه اش را برای مصرف داخلی و برای جلب رضایت مخاطب "دلواپس" می خواند. او به خوبی می داند که هر چه بیشتر از غرب و جنگ با این دشمن همزاد، به خصوص جنگ فرهنگی دم زند، متحجران را بیشتر خوش می آید و مدارا با آنها مهم تر از دعوای بچه گانه بر سر بهشت بردن یا نبردن مردم است.
آن که چندی پیش برای خوش آیند طرفداران خود ادعا می کرد که نمی توان مردم را به زور شلاق به بهشت برد، با لحنی پدرسالارانه و قیم مآبانه از "حراست از نسل امروز و فردا " در برابر تخلیه و تسلیم فرهنگی در برابر دنیای مدرن (دیگر نه حتی دشمن) دم می زند و دم خروس تفکر متحجر و کدخدا گونه ی خود را بیرون می اندازد و تازه برای گرم کردن روضه و گریاندن مخاطب، به جای صحرای کربلا به "بعثت محمد" و جاودانه سازی آن در دل جوانان (که به سان همه ی روضه ها نا مرتبط با موضوع است) گریز می زند.
ملای ما چشم بر این حقیقت تلخ بسته است که نسلهای مورد اشاره ی وی به خاطر رشد و
بالندگی تکنولوژیک و به تَبَع آن فرهنگی و همچنین در ستیز گفتار و رفتار مرتجعانه ی و تحمیلی دهه های اخیر، اساساً گوشش بدهکار این گزافه گوییها نیست و نهایت حرف شنوی اش، حضور در پای صندوق رای به امید کورسویی از تغییر و بهبود اوضاع است، وگرنه رد پای محکم تر این نسلها در تابو شکنیهای گوناگون مثل مخالفتهای مدنی، مبارزه با پوشش اجباری، مهاجرت، موسیقی و هنر زیر زمینی، خانواده های تک نفری، زندگیهای مشترک بدون ازدواج و متاسفانه در اشکال نا خجسته ی اعتیاد، الکلیسم و تن فروشی به وضوح به چشم می آید. و اینها دم خروس دیگری ست که امثال روحانی ناتوان از درک و پنهان ساختن آن هستند.
روحانی هم مانند جنتی، احمد خاتمی، علم الهدی، قرائتی و جماعت دلواپس، نگران رویکرد هیچ انگارانه ی این نسل به ایشان است. او عاجز از درک این واقعیت تلخ است که این هیچ انگاری، همان جای پای سنگین توسعه و مدرنیته بر گِل سست و خیس خورده ی ارتجاع و انحطاط اخلاقی و عقلانی همین ناپدریها ست.
رئیس دولت برکشیده در تشخیص دلیل دعوای اصلی نظام مطبوعش با جهان غرب هم به جاده خاکی زده و این چالش را نه در تقابل ساختاری واپس گرایی و مدرنیته و نه به خاطر فرو افتادن بی هنگام و بد شگون گوی تحجر در زمین دنیای نوین، که در اشاعه ی مصرف گرایی و لذت گرایی در میان جوانان می داند و فراموش می کند که 3 دهه جنگ، سرکوب، بی لیاقتی، فساد، ناباوری به همان دین مورد ادعا، اختلاس، خاصه خرجی، رانت خواری، تاراج منابع ملی و واردات بی حساب و کتاب و بی فایده، سبب ساز واقعی مصرف گرایی و لذت گرایی مورد اشاره ی وی بوده اند.
ادعای انحصاری کردن فن آوریهای مدرن توسط غرب و عقب راندن جهان اسلام و در حال توسعه هم اساسا از جنس فرا فکنیهای کلی گویانه است که با واقعیت موجود و مشهود در دنیایی که هر گوشه ی آن از تکنولوژی روز بهره می برد هم خوانی ندارد.
و آخرین دغدغه ی روحانی، جایگزینی بتهای جدید به جای "توحید" ! در صورت تغییر سبک زندگی در جوامع اسلامی به سبک غربی ست. این امر به واقع ریشه در نگرانی از کثرت گرایی جامعه در برابر وحدت گرایی کور و دستوری طبقه ی حاکمه دارد که با توجه به ساز و کار و تاریخچه ی این طبقه چندان عجیب به نظر نمی رسد.
آقای روحانی و هم فکران او با توجه به پس زمینه و ماهیت متصلب شان و نیز برای حفظ منافع طبقاتی خود نمی توانند حتی در میان مدت گریم حق به جانبی رفورمیستی و اعتدال گرایانه را حفظ کرده و انتظار مقبولیت از سوی مردم داخل وجهان خارج داشته باشند. همان بیرون انداختن دم خروس بر ایشان برازنده تر است تا نمایش قسم و آیه ی زورکی به بهای اتلاف 4 یا 8 سال عمر و امید یک ملت.