گزارش صد روزه روحانی، جیب خالی، پُز عالی

جعفر پویه

 

حسن روحانی، رییس جمهور رژیم ولایت فقیه روز سه شنبه 5 آذر در یک گفتگوی زنده تلویزیونی، گزارش عملکرد صد روزه دولت خود را ارایه داد. در این نمایش تلویزیونی، سه نفر به عنوان پرسشگر حضور داشتند تا به ظاهر با طرح سووال، روحانی را در مورد عملکرد دولت اش به چالش بکشند. اما همچون رویه معمول در گذشته، هر سه آنها به تعریف و تمجید از او پرداخته و چونان بادمجان دور قاب چینان، نقشی بیش از زینت این برنامه نداشتند.

در این نمایش یکطرفه که روحانی همچون همتایان تاکنونی خود متکلم وحده بود، مساله گفتگو و توافق اتمی را دستمایه حرفهایش کرد تا بتواند عملکرد دولت اش در بعضی عرصه ها را توجیه نماید. او که به بسیاری از قول و وعده های انتخاباتی اش عمل نکرده، حتا اشاره ای نیز به بسیاری از آنان نکرد و تلاش نمود تا با پرگویی و انداختن بسیاری از کمبودها به گردن دولت احمدی نژاد، شانه از زیر بار پاسخگویی خالی کند. او بدون اشاره به چگونگی روی کار آمدن احمدی نژاد و تاکید مکرر خامنه ای بر نزدیک دانستن نظر خود با وی و حرفهای پوچ و بیهوده احمدی نژاد که مورد تایید رهبر جمهوری اسلامی نیز بود، دولت احمدی نژاد را حیف و میل چی و برباد دهنده ثروت ملی مردم دانست.

نگاهی کوتاه به گفته های روحانی در عرصه های گوناگون و فرار عمدی او از موضوعات چالش برانگیز و عدم اشاره به آنها می تواند بگوید که شیخ کلید به دست در کجای کار قرار دارد و چگونه خواهد توانست بر اقتصادی ورشکسته و ویران، دولت خود را بنا کرده و چگونه پاسخی به خواستهای شهروندان خواهد داد.

 

گزارش به خود از دیگران

روحانی همان ابتدای کار آب پاکی را در مورد نگفته ها در این برنامه روی دست بیننده ها ریخت و گفت: "این گزارش سه بخش دارد، یک بخش اینکه رییس جمهور منتخب به مردم گزارش می دهد و یک بخش گزارش مکتوبی است که در سایتها و خبرگزاریها منتشر می شود و یک بخش گزارشی است که وزرا و معاونان هریک در بخشهای مربوط به خود به اطلاع مردم می رسانند."

با این حساب، یک سوم گزارش صد روزه را خود او خواهد گفت، مابقی را باید در جاهایی دیگر جستجو کرد. حال اینکه آیا چنین گزارشاتی وجود خواهد داشت و یا وزرا و معاونان او چه زمان گزارش خواهند داد، مشخص نیست، زیرا تنها کاری که پایوران رژیم در آن استادند و دایم مشغول، حرافی و یاوه بافی است. تشخیص آنکه کدام یک از آنها گزارش عملکرد دولت و کدام تبلیغات دولتی است را باید از نیاز و حال و روز دولت و رژیم دریافت وگرنه کاری که رژیم ولایت فقیه در عمر خود نکرده و اقدام به آن نخواهد کرد، گزارش دهی به مردم به عنوان صاحبان اصلی کشور است. برای درک این رابطه، همین یک جمله آیت الله مصباح یزدی، عضو مجلس خبرگان و از ایادی خامنه ای کافی است که می گوید: "مردم چکاره هستند که بخواهند کسی‌ را انتخاب کنند. مردم چکاره هستند که به کسی‌ حق بدهند، مردم چه حقی‌ دارند؟"

با تمام اینها اما روحانی گفت: "دولت باید در برابر مردم پاسخگو باشد و افتخارش پاسخگویی در برابر مردم است، مردم باید از جزییات برنامه باخبر و مطلع باشند."

حال دولتی که خودش را پاسخگو می داند، رییس آن در اولین گفتگوی مستقیم خود با مردم که آنرا گزارش نیز می نامد، در مورد گران شدن کالاهای مصرفی و اقلام اساسی مورد نیاز مردم چه پاسخی دارد؟ روحانی راه بهتری برای مقابله می شناسد. او در این مورد می گوید: "در واقع دولت (احمدی نژاد) می بایست نرخ ارز را دو برابر می کرد و معنایش این بود که همه کالاهایی را که وارد می کند، دو برابر شود (که اینکار را نکرده)... با برنامه ریزی صورت گرفته در برخی موارد با پرداخت یارانه مانند گندم، نان و دارو قیمت را ثابت نگه داشتیم و در بقیه موارد با یک شیب بسیار ملایم به قانون، دلار را حدود 2500 تومان رساندیم تا فشاری به مردم وارد نشود ."

یعنی دولت روحانی همان راه دولت احمدی نژاد را می رود با این تفاوت که او دلار تخصیص داده شده به واردات را گران نکرد، اما دولت روحانی این مهم را به انجام رساند. حال چرا دلار 1200 تومانی دو برابرش می شود 2500 تومان هم از آن سووالهایی است که لابد دشمن آن را طرح می کند، والا دولت که به مردم گزارش می دهد. اینگونه روحانی یک دغل بازی و گرانی عیان که خود مرتکب شده را به گردن دولت احمدی نژاد می اندازد تا اینگونه خود را از تهمت گران فروشی، ناتوانی در کنترل قیمت و دست درازی به جیب اقشار کم درآمد مبرا جلوه دهد.

 

مهار تورم و نقدینگی به سبک گذشته

روحانی در مورد چگونگی کنترل تورم که توسط یکی از همان مجریان دست آموز طرح شد، آسمان را به ریسمان بافت تا بتواند پاسخی بدهد که مرغ پخته را هم به خنده وا دارد. او هدفمندی یارانه ها و مسکن مهر را دو طرحی دانست که تورم زا هستند و باید متوقف شوند. وی ابتدا در مورد خالی بودن خزانه توضیح داد و گفت: "در مرداد ماه حقوق کارمندان 7500 میلیارد تومان بود و از این مبلغ تنها 2870 میلیارد تومان بیشتر در خزانه موجود نبود، یعنی بیش از 4600 میلیارد تومان باید از بانکها قرض می گرفتیم که تنها فقط بتوانیم حقوق کارمندان را پرداخت کنیم."

با این حساب در همان آغاز کار دولت، 4600 میلیارد تومان از بانک مرکزی "قرض" گرفته که نام مستعار چاپ اسکناس بی پشتوانه است و این خود تورم زا و افزایش دهنده نقدینگی است. آیا با چنین آغازی متصور است که دولت حتا گام لرزانی در جهت مهار تورم برداشته باشد؟ بگذارید مابقی گفته های او را ببینیم، بعد متوجه عمق فاجعه خواهیم شد.

روحانی می گوید: "دولت برای پرداخت یارانه و ادامه آن ماهانه نیاز به 3500 میلیارد تومان پول دارد که بر اساس قانون این مبلغ باید از طریق افزایش قیمت حاملهای انرژی تامین شود که افزایش حاملهای انرژی تنها نصف این مبلغ را تامین می کند. ما برای تامین مابقی باید از منابع بودجه ای استفاده کنیم که در این صورت هر ماه کسری برای پرداخت یارانه داریم."

با یک حساب سرانگشتی در صورتی که دولت نتواند به منابع ارزهای خارجی دست پیدا کند، باید ماهانه چیزی حدود 17500 میلیارد تومان اسکناس بی پشتوانه چاپ بزند. به جز این هم ماهانه چیزی حدود 3500 میلیارد تومان پول به نقدینگی کشور اضافه خواهد شد. آیا کسی هست که بگوید که این حجم پول ماهیانه تورم زا نبوده و برای اقتصاد کشور مشکل آفرین نیست؟

 

او در این میان طرحی هم پیشنهاد می کند که همان ادامه برنامه هدفمندی یارانه هاست، زیرا این پول نقد در یک بازه زمانی باید قطع گردد و تنها در ابتدای کار است که دولت برای جلوگیری از اعتراضهای گسترده، به مردم مبلغی کمک می کند تا آنها به گرانی عادت کنند و سپس همین مبلغ نیز قطع خواهد شد. این چیزی است که بانک جهانی و صندوق بین المللی پول به رژیم دیکته کرده اند. به همین دلیل روحانی ادعا می کند که: "راه حل دیگر این بود که به یک بخش افراد جامعه یارانه ندهیم."

اما علت اینکه چنین کاری نکرده خود بیش از همه جالب است. روحانی می گوید: "به این نتیجه رسیدیم که اگر بخواهیم یارانه ها را از قشرهای پردرآمد بگیریم، باید از حساب بانکی آنها مطلع شویم و تعداد املاک مردم را در نظر بگیریم که این دخالت در زندگی خصوصی افراد خواهد شد."

این عذر پوشالی و چند مصرفه در حالی توسط روحانی بیان می شود که او نمی گوید وظیفه وزارت دارایی و اداره مالیات چیست؟ مگر نه اینکه اداره مالیات باید از همه داراییها و درآمدهای مالیات دهندگان آگاه باشد؟ مگر نه اینکه باید در مملکت حساب و کتاب وجود داشته باشد تا کلان سرمایه داران و آنانی همه کشور را چاپیده اند، حداقل مالیات خود را بپردازند؟ کجای دنیا رییس یک دولت اینگونه از دزدان و چپاولگران حمایت می کند و کنترل درآمد و دارایی آنان را دخالت در زندگی خصوصی افراد می داند؟

بی دلیل نیست که یک کلاهبردار بی هویت و بدون داشتن اندکی دارایی موفق می شود از بانکهای کشور میلیاردها دلار ال سی دریافت کند، بدون اینکه مرجعی وجود داشته باشد که در مورد توان مالی او اظهار نظر کند که چنین کسی واجد چنین داراییهایی هست یا نه؟ به همین دلیل سند سازی، بند و بست، پول شویی، فرار از مالیات، نقل و انتقال پولهای کلان در کشورِ نماینده خود خوانده خدا بر روی زمین کار سختی نیست، زیرا چون و چرا در مورد آنان و یا کنترل دارایی و حسابهای بانکی و غیره شان دخالت در زندگی خصوصی دزدان و چپاولگران معنا می دهد که همدستان پایوران رژیم هم هستند، اما وارد شدن بدون اجازه گله اوباش به خانه مردمی که یک جشن خانوادگی برپا کرده و زنان و مردان راحت در کنار هم نشسته اند، امری عادی است و دخالت در زندگی خصوصی مردم معنا نمی دهد. بازرسی تحقیرآمیز مردان و زنان در خیابان و پرسیدن نسبت آنان با یکدیگر، دستگیری دستجمعی جوانان به جرم شرکت در میهمانی و جشن و شلاق زدن آنان به جرم نوشیدن مشروبات الکلی یا رقصیدن با یکدیگر، دخالت در زندگی خصوصی مردم نیست، اما کنترل دارایی دزدان و کلاهبرداران، سرکشی به حساب بانکی آنها که در همه کشورهای دنیا امری عادی است، ناپسند و دخالت در زندگی خصوصی قلمداد می شود که روحانی از دست زدن به آن شرم می کند. یعنی او با چنین ریشی می خواهد برود تجریش؟

 

معرفی احمدی نژاد به عنوان مقصر، تبریه خامنه ای

او که در این برنامه تلویزیونی در مورد موفقیتهای دولت خود چیزی برای گفتن نداشت، سعی کرد تا همه گناهان را به گردن دولت احمدی نژاد بیندازد و البته جاهایی هم سخن دوپهلو را چنان گفت که گوشه ای از آن به عبای سید علی خامنه ای ساییده می شد. او با مقدمه چینی گفت: "البته نمی خواهم بگویم همه مشکلات ما مربوط به تحریم است؛ عمده مشکلات به بی تدبیری مربوط می شود چرا که در شرایطی که دولت، تحریمها را کاغذ پاره می خواند، وابستگی اش را به خارج از طریق واردات بیشتر می کرد."

دولتی که برگزیده و مورد حمایت همه جانبه رهبر جمهوری اسلامی بود و خامنه ای مخالفان آن را بی بصیرت می دانست، حال روحانی آن را به بی تدبیری متهم می کند و انگ می زند که وابستگی به خارج را بیشتر کرده است. او با این مقدمه چینی می گوید: "وقتی با دنیا در حال مبارزه هستیم، باید به داخل تکیه کنیم و با شعار نمی شود با دنیا مقابله کرد."

چه کسی به جز خامنه ای توپ و تشر می زد و در هر سخنرانی خود دشمن، دشمن می کرد و جهان را به مبارزه می طلبید؟ حال دولت برکشیده او به گفته روحانی نه تنها به خارج وابسته تر می شود، بلکه هل من مبارز آن را شعار توخالی ای می داند که با همه توان در خدمت اشتغال چینیها و کره ایها بوده است.

روحانی در مورد تشدید انزوای بین المللی جمهوری اسلامی در دوره احمدی نژاد توجیه می تراشد: "متاسفانه دشمنان در سطح جهانی نوعی ایران هراسی را به وجود آورده بودند و روابط دولت با دنیا به جز تعداد کشوری معدود، کاهش پیدا کرد."

اما کیست که نداند این علی خامنه ای و دار و دسته سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات بودند و هستند که هر روز در گوشه ای از دنیا دست پیدا و پنهان شان رو می شود و ایادی آن به جرم اقدام علیه شهروندان و امنیت دیگر کشورها دستگیر می شوند. این "ایران هراسی" واهی نبوده و رژیم تروریست پرور جمهوری اسلامی از محل ثروت ملی مردم ایران، گروهها و سازمانهای تروریستی مختلفی را یا سازمان داده و یا تحت حمایت مالی و معنوی خود گرفته تا با ایجاد رعب و وحشت برای آن "تولید اقتدار" نمایند. حال حسن روحانی با هر زبانی که بخواهد آن را منکر شود، همگان می دانند که دستهای پنهان پشت این اعمال از آستین کسی به جز علی خامنه ای و سازمانها و نهادهای ماجراجوی تحت رهبری او بیرون نمی آید.

 

روایت روحانی از مجهولات

به جز این، روحانی به مواردی اشاره کرد که غیر واقعی بوده و نشانه هایی از آن دیده نمی شود. به عنوان نمونه او گفت: "خوشبختانه در روابط قوه مجریه با قوای قضاییه و مقننه آرامشی حکمفرماست این در حالی است که قبلا روابط در حد شکایت در دادگاه از همدیگر پیش رفت."

معلوم نیست منظور روحانی از آرامش در روابط بین قوای کشور چیست. یعنی آنها باید دایم در حال جنگ یا زد و خورد باشند، یا قوای سه گانه کشور اگر با هم درگیر نباشند و با چماق قضایی بر سر یکدیگر نکوبند، شق القمر کرده اند؟

با این وصف او در حالی از آرامش صحبت به میان آورد که سه وزیر پیشنهادهایش برای وزارت ورزش و جوانان، از سوی مجلس رد شدند یا احضار وزرا به مجلس و تحت فشار قرار دادن آنان همچنان ادامه دارد و کار تا جایی رسیده که بعضی از مجلس نشینان (محمد مهدی زاهدی، نماینده کرمان) با سخنانی زننده و فحاشی در صحن علنی برای روحانی پیام فرستادند. حال چگونه این عملکرد مجلس با دولت را می توان آرام نام نهاد؟

 

از سوی دیگر دستگاه قضایی تحت سرپرستی آخوند لاریجانی که برگزیده رهبر رژیم است، همچنان بر خلاف گفته های دولت روحانی با بگیر و ببند و صدور احکام اعدام و اجرای آنها، پر تعداد ترین اعدامها در طول دوره سه ماهه یک دولت را در کارنامه دولت روحانی ثبت کرده است. این چگونه آرامشی است که دولت روحانی تلاش می کند تا در سطح بین المللی برای رژیم آبرویی دست و پا کند و با سازش و بند و بست راهی برای عبور از تحریمها که گلوی رژیم را می فشارد باز کند، اما در داخل کشور تمام نهادهای امنیتی و سرکوبگر با شدت هرچه بیشتر مشغول قلع و قمع مردم و فعالان سیاسی و اجتماعی هستند؟ در این کشور چند دولت وجود دارد و در اصل از دست دولت روحانی در این مورد کاری ساخته است؟

او در مورد مطبوعات و آزادی نویسندگان هم مدعی شد: "در همین 100 روز بسیاری از کتابهایی که ممنوع شده بود، آزاد و چاپ شد. بسیاری از نویسندگان ممنوع القلم شده بودند که آنها را به صریح القلم تبدیل کردیم، یعنی بروند قلم بزنند و هر چه دلشان می خواهد بنویسند، البته در چارچوب قانون بنویسند."

اما هیچ نشانه ای از آنچه روحانی به زبان آورده، به چشم نمی خورد. سانسور و پیگرد نویسندگان همچنان به قوت خود باقی است. نه تنها دستگاههای اطلاعاتی و وزارت ارشاد به شدت مشغول سانسور هستند، بلکه بسیاری از نویسندگان ممنوع القلم شده همچنان تحت فشار قرار دارند. یورش به دست اندرکاران سایتهای اینترنتی و دستگیری فله ای آنها، تعطیلی بعضی از روزنامه ها و بگیر و ببند در حوزه نشر و اینترنت نیز شواهد دیگری است که نشان می دهد بین گزارش روحانی و واقعیت فاصله نجومی وجود دارد و حرفهای روحانی حتا در چارچوب اطرافیان خود او نیز برش نداشته و ندارد.

به جز این موارد خلاف گویی، آنچه که روحانی در مورد شان سکوت کرد نیز بسیار بود. او در باره به کارگماری افرادی از اقلیتهای قومی و مذهبی مثل سنیها سکوت کرد. او فعالان سنی که به وعده هایش دلخوش کرده بودند را تا کنون ناکام گذاشته و در گزارش خود حتا اشاره ای هم به آنان نکرد. به غیر از این، او در مورد کردها، بلوچها و ... نیز سکوت پیشه کرد و قولهای زمان کاندیداتوری خود را فراموش کرده و یا نادیده گرفت. بر این اساس، این سووال که آیا او در آینده گوشه چشمی به آنها خواهد داشت یا نه را می شود پاسخ گرفته تلقی کرد.

حسن روحانی در مورد آزادیهای سیاسی و اجتماعی هم سکوت کرد. وعده او برای پیگیری آزادی موسوی، کروبی و رهنورد بدون اشاره ماند و از او در بسیاری از موارد دیگر نیز به جز پاسخهای مبهم، کلی و کوتاه چیزی شنیده نشد.

 

در انتها

به نظر می رسد نمایش تلویزیونی روحانی با عنوان گزارش 100 روزه آب پاکی را روی دست بسیاری ریخته باشد و خیال آنها را راحت کرده که از این امام زاده رژیم نیز معجزه ای به نفع آنان برنخواهد خواست.

بند بست و امتیاز دادن در خارج برای جلوگیری از تحریم بیشتر و توان فروش نفت که بقای رژیم به آن بسته است، روی دیگر سکه بگیر و ببند داخلی است. هرچه رژیم در خارج کشور بیشتر عقب نشینی کند، در داخل مجبور است سرکوبها را بیشتر کند تا امکان هر نوع استفاده از موقعیت جدید را برای مردم ایران سد نماید. این همان چیزی است که قدرتهای خارجی طرف حساب رژیم هم می دانند و هیچ حرفی از حقوق بشر و حقوق اساسی مردم در گفتگوهای بین طرفین نیست. 

بازگشت به صفحه نبردخلق