شرایط کنونی و وظایف ما

 

گزارش سیاسی سخنگوی سازمان به هفتمین اجلاس شورای عالی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران

 

مقدمه

ششمین اجلاس شورای عالی سازمان در آبان سال 1388 برگزار شد. از آن تاریخ تاکنون ما طی 35 سمینار، تحولات سیاسی داخلی، منطقه ای و جهانی را بررسی کرده و چندین بار در بیانیه هایی مواضع رسمی سازمان را اعلام کرده ایم. در این مدت، روزانه در ستون «فراسوی خبر» که توسط اعضای هیات دبیران ماهنامه نبرد خلق نوشته می شود و در سایتهای ایران نبرد و جنگ خبر منتشر می گردد، مواضع سازمان در مورد مهمترین رویدادهای عمدتاً داخلی بیان شده است. این گزارش، فشرده نظرات مطرح شده از طرف سازمان ما طی 38 ماه گذشته است.

در این گزارش دیدگاههای ما در مورد شرایط حاکم بر کشور و راه برون رفت از بحران کنونی به طور شفاف بیان شده است. همچنین تحلیل و مواضع ما در مورد تحولات سیاسی در شمال آفریقا و کشورهای خاورمیانه و نیز تحولات مربوط به آمریکا و اتحادیه اروپا که تحت عنوان جنبش برآشفتگان و جنبش اشغال وال ستریت نامیده شده، مختصر اما روشن بیان گردیده است.

هنگامی که ششمین اجلاس شورای عالی سازمان برگزار می شد، قیامهای زنان و مردان ایران زمین سیر صعودی خود را طی می کرد. طی ماههای پس از آبان 1388 تا بهمن همان سال، خیزشهای مردم ایران اوج گرفت و در 6 دی 88 در روز عاشورا به یک قیام گسترده توده ای و رادیکال فرا روئید. پس از آن تا 25 بهمن 1389 که جنبشها و خیزشهای جدید در حمایت از تحولات کشورهای عربی موسوم به «بهار عرب» دو باره شکل گرفت، ما شاهد اعتراضهای پراکنده که به سرعت سرکوب می شد، بودیم. در دو سال گذشته حرکتهای اعتراضی در ایران به ویژه در عرصه جنبش کارگری گسترش پیدا کرده است. طی 35 ماه گذشته در حدود 700 حرکت بزرگ و کوچک اعتراضی از جانب کارگران و مزدبگیران صورت گرفته که دبیرخانه سازمان هر سال در آستانه اول ماه مه فهرست و جمعبندی آن را منتشر کرده است. در این فاصله افزون بر خیزشها و قیامها در شهرهای بزرگ، صدها حرکت اعتراضی در گوشه و کنار ایران وجود داشته است.

در فاصله زمانی یاد شده تضادهای درونی در هرم قدرت با شدت و حدت افزایش یافته و دامنه این تضادها و کشمکشها گسترش یافته و ولی فقیه رژیم مجبور بوده به طور روزانه برای مهار آنها به طور علنی و یا مخفی مداخله کند و حتی به آن دسته از ایادی اش که به این تضادها دامن می زنند، مارک خائن بزند. با همه تلاشهای ولی فقیه، هیچیک از تضادهای درون هرم قدرت نه فقط کاهش نیافت، که افزایش بی سابقه ای پیدا کرد.

ریشه بروز این شرایط چیست؟ این شرایط را چگونه باید تعریف کرد؟ و بالاخره وظایف ما در قبال این وضعیت چیست؟

در زیر به این سوالها پاسخ می دهیم.

 

سیر تحولات سیاسی در درون هِرَم قدرت و در جنبش مردم ایران

1:مناسبات اقتصادی حاکم بر ایران، مناسبات سرمایه داری در یک کشور پیرامونی است. تلاش رژیم برای ادغام در مناسبات نو-لیبرالیسم جهانی هر روز ابعاد جدیدی یافته که آخرین آن حذف اندک یارانه ها بر حاملهای انرژی و برخی کالاهای اساسی مربوط به زندگی و معیشت مردم، به ویژه اقشار فرودست است. از جهت دیگر، روبنای سیاسی کشور، استبداد مذهبی و ولایت فقیه همراه با ادغام کامل مذهب در دولت و به طور کلی در تمامی امور جامعه است. جمهوری اسلامی تمایل دارد روند ادغام در بازار جهانی امپریالیستی را با حفظ روبنای سیاسی خود پیش برد، در حالی که رژیم سیاسی با زیربنای اقتصادی همخوانی نداشته و این امر همواره منجر به چالشها و بحرانهای حاد می شود.

 

از آن جا که نظام حاکم بر ایران نمی تواند مناسبات اقتصادی را به قرون وسطا بازگرداند، به ناچار باید از نظر سیاسی خود را با الزامات ادغام در بازار جهانی امپریالیستی همساز کند. ولی فقیه و نهادهای وابسته به آن تاکنون در مقابل این امر و الزامات ناشی از آن مقاومت کرده و راه انقباض سیاسی و دستیابی به سلاح اتمی و توسل به صدور تروریسم و بنیادگرایی اسلامی برای تضمین امنیت نظام را برگزیده اند. این راه حل را خامنه ای «ریل گذاری جدید در ولایت» تعریف کرده است. اتکا به درآمد ناشی از فروش نفت خام برای ولی فقیه به مثابه یک فرصت، این امکان را ایجاد کرده که در مناسبات درون هرم قدرت و ثروت و در مناسبات اقتصادی با قدرتهای بزرگ اقتصادی یک تعادل نسبی و البته عمیقاً به زیان مردم ایران ایجاد کند. این تعادل نسبی تا سال 1384 که با گزینش احمدی نژاد راهبرد «ریل گذاری جدید در ولایت» کلید خورد، به سود اقتدار ولی فقیه عمل می کرد. سیاست اقتصادی که از طریق احمدی نژاد به پیش رفت و به هم خوردن تعادل نسبی در درون هرم قدرت و در مناسبات حاکمیت با قدرتهای جهانی، به تشدید تضاد در بین گروهبندیهای صاحب سرمایه انجامید. «در 103 سال گذشته مجموع درآمدهای نفتی ایران به بیش از هزار و 116 میلیارد دلار رسیده است... و مجموع درآمدهای نفتی دولت نهم و دهم بیش از 531 میلیارد دلار بوده است.» (اکبر ترکان، معاون اسبق وزارت نفت، خبرگزاری حکومتی مهر، 14 شهریور 1391) در همین دوران 7 ساله «483 میلیارد دلار از درآمد نفتی صرف واردات کالا از خارج کشور شده است.» (همان منبع)

 

این درآمد کلان طی هفت سال ریاست احمدی نژاد بر قوه مجریه، آن چنان هزینه شده که به افزایش سرسام آور نقدینگی منجر شده و همزمان سپاه، بسیج و نهادها امنیتی بر شریانهای حیاتی و بخشهای کلیدی اقتصاد کشور تسلط بلامنازع پیدا کرده اند. در این فاصله «میزان نقدینگی از حدود 68 هزار میلیارد تومان در پایان سال 84، به حدود 387 هزار میلیارد تومان در ابتدای تابستان 91 رسید»*. این وضعیت باندهای درون هِرَم قدرت را که در فاصله سالهای پس از انقلاب تا سال 1384 در بهره مندی از منابع کشور سهم می بردند و به طور متحدانه مردم را غارت می کردند، به جان هم انداخته است.

کاهش درآمد ناشی از فروش نفت خام (به علت تحریم) همراه با انقباض سیاسی، تضاد جناحهای سرمایه داری درون و پیرامون قدرت را تشدید کرده (افشای دزدیهای کلان) و در نتیجه گرایش مدافع تطبیق نسبی و مرحله به مرحله روبنای سیاسی با زیر بنا، میدان عمل بیشتری یافته است. طی یک سال گذشته فرصتهای ولی فقیه (اتم، صدور ترور و درآمد نفت) برای مهار تضاد رژیم سیاسی با مناسبات اقتصادی کاهش جدی پیدا کرده است.

 

2:چالش دیگر در درون ساختار جمهوری اسلامی، تضاد بین قدرت واقعی و قدرت حقوقی است. این تضاد در قانون اساسی رژیم در تقابل بین «اصل ولایت فقیه» و اصولی که به «انتخابات» بر می گردد خود را نشان می دهد. گرچه در نظام حاکم بر ایران هرگونه انتخابات بیش از یک شعبده بازی نیست، اما خروجی همین شعبده بازی، فردی را به عنوان «منتخب مردم از طریق رای مستقیم» به نمایش می گذارد که با ولی فقیه که «منتخب با واسطه» است به کشاکش می افتد. تضاد بین احمدی نژاد در نقش گماشته ولی فقیه در منصب ریاست جمهوری با خامنه ای از همین تضاد ناشی می شود. در شرایطی که اقتدار ولی فقیه توسط قیام مردم ایران در سال 1388 درهم شکسته شده و خامنه ای دیگر قادر به کنترل جدالهای درون هرم قدرت نیست، احمدی نژاد در بی سابقه ترین موضع گیری در طول حیات جمهوری اسلامی، این تضاد را به رُخ او کشاند و از «انتخاب مستقیم» خود در مقابل «انتخاب با واسطه» ولی فقیه سخن گفت. در این که احمدی نژاد در هر دو دوره به خاطر پشتیبانی خامنه ای و نهاد های نظامی-امنیتی تحت امر ولی فقیه از صندوق رای خارج شد، تردیدی وجود ندارد، اما شدت و حدت گرفتن تضادهای درون جامعه و به ویژه خیزشهای مردم ایران در سال 1388، شرایط را برای چنین عرض اندام بی سابقه ای که هیچگاه در دوران ریاست خامنه ای، رفسنجانی و خاتمی دیده و شنیده نشده، به وجود آورده است.

 

علی اکبر هاشمی رفسنجانی در ۴ دی 1391 خواستار برگزاری «انتخاباتی آزاد، شفاف و قانونی» و «بازگشت به تعادل و پرهیز از حذف دلسوزان و وفاداران به انقلاب و قانون اساسی» شد. وی در 3 بهمن 1391 نیز دمکراسی را «نتیجه گسترش آگاهیها و انفجار اطلاعات و سرنوشت قطعی جوامع امروزی» دانست. در تقابل با این دیدگاه، علی خامنه‌ای در 19 دی 1391 گفت:«آن کسانی که راجع به انتخابات توصیه‌ هایی می‌ کنند، حواس شان باشد به دشمن کمک نکنند. هی نگویند انتخابات باید آزاد باشد.»
کیهان شریعتمداری در شماره روز شنبه 18 آذر در مقاله ای به نیابت از خامنه ای نوشت:«انقلابیون فرسوده در این برهه حساس قصد دارند با مهندسی هدفمند اوضاع کشور٬ فشار همه جانبه‌ ای به رهبری» وارد کنند. وی هدف از افزایش چنین فشار‌هایی را «نوشیدن جام زهر، عقب نشینی و دست کشیدن از مواضع انقلابی» از سوی خامنه‌ای و موافقت با آغاز مذاکره با آمریکا اعلام کرده است.
 

خامنه ای با مهندسی «ریل گذاری جدید» برای نظام ولایت فقیه، هر تصویر و تلاش برای «تبدیل ولایت به شرکت سهامی» را بر نمی تابد و تا آنجا که قدرت داشته باشد، با آن مبارزه می کند. خراطی کردن لایه بالایی رژیم، نظامی امنیتی کردن ارگانهای قدرت و برگماری افراد گوش به فرمان و کوتوله های سیاسی در نهادهای نظام، یک سیاست راهبردی و غیرقابل تغییر برای تضمین امنیت سلطنت مطلقه خامنه ای و برای مهار تضاد قدرت واقعی و قدرت حقوقی به سود قدرت واقعی خودش است.

خامنه ای روز یکشنبه 24 مهر 1390 در یک سخنرانی گفت:«در شرایط فعلی، نظام سیاسی کشور ریاستی است و رئیس جمهور با انتخاب مستقیم مردم برگزیده می شود که شیوه خوب و موثری است، اما اگر روزی در آینده احتمالاً دور، احساس شود که نظام پارلمانی برای انتخاب مسئولان قوه مجریه بهتر است، هیچ اشکالی در تغییر ساز و کار فعلی وجود ندارد». اگر خامنه ای بتواند چنین گامی در جهت حذف انتخابی بودن دومین مقام در جمهوری اسلامی بردارد - که بسیار بعید است - این یک گام اساسی در جهت حل تضاد موجود در جمهوری اسلامی، یعنی تضاد قدرت حقیقی و قدرت حقوقی و در مسیر تبدیل جمهوری اسلامی به «حکومت عدل اسلامی» است. به نظر می رسد که ولی فقیه نظام ضعیف تر از آن است که بتواند چنین گام سخت و دشواری را بردارد و برای همین است که قادر به مهار تضادهای درون هرم قدرت نیست.

 

روز چهارشنبه 10 آبان 1391 خامنه ای گفت:«از امروز تا روز انتخابات، هرکسی که بخواهد اختلافها را به میان مردم بکشاند و از احساسات آنها در جهت اختلافات استفاده کند،‌ قطعاً به کشور خیانت کرده است». پس از 36 ساعت و در پایان روز پنجشنبه، احمدی نژاد در نامه ای طلبکارانه نه خطاب به علی خامنه ‌ای نوشت؛ اطمینان دارد که رهبر جمهوری اسلامی «پاسدار» قانون اساسی بوده و با «مخدوش» کردن اختیارات رئیس جمهوری مخالف است. وی همچنین در این نامه از رئیس جمهوری با عنوان «بالا‌ترین مقام در جمهوری اسلامی پس از مقام رهبری» یاد کرده و با جمله معنی داری نوشت؛ اطمینان دارد که علی خامنه‌ ای بر «صیانت از جایگاه رفیع رییس جمهوری منتخب ملت» تاکید دارد. احمدی نژاد همچنین در روز یکشنبه 15 بهمن 1391 با به سخره گرفتن جایگاه مجلس، به افشاگری علیه برادران لاریجانی پرداخت و در مقابل، علی لاریجانی، رئیس مجلس، رفتار احمدی نژاد را مافیایی و توطئه آمیز دانست. بدین ترتیب در یکشنبه سیاه خامنه ای، روسای دو قوه رژیم در ردیف اول خیانتکاران قرار گرفتند.

برای ترمیم همین موقعیت از دست رفته است که مزد بگیران دربار خامنه ای در نظریه پردازیهای پوچ و ابلهانه خود مقام او و جایگاه ولی فقیه را در حد پیامبر مسلمان تعریف می کنند. برای مثال روز یکشنبه 11 تیر 1391 آخوند محمد تقی مصباح یزدی در مورد خامنه ای گفت:«همانند مقام معظم رهبری به هیچ عنوان نمی‌ توان بر روی زمین و آسمانها پیدا کرد چرا که ایشان نمونه برجسته ‌ای از ائمه اطهار(ع) و اجدادشان است». در همین حال مصباح یزدی در ادامه صحبتهایش که خبرگزاری فارس آن را بازتاب داده، از منفرد بودن ولی فقیه شکوه و شکایت می کند و می گوید:«جای تاسف است که چرا هنوز نتوانستیم امام را بشناسیم و یا نتوانستیم جانشین امام (ره)، مقام معظم رهبری را به درستی درک کرده و بشناسیم».

یکی دیگر از آخوندهای سرسپرده خامنه ای در منصب امام جمعه موقت تهران در مصاحبه با پاسدار اسلام می گوید:«امام زمان را در حال دعا گویی برای رهبر دیده اند». آخوند کاظم صدیقی اضافه می کند که:«آقای خامنه‌ای گوهر پاکی است... به همین دلیل مکرر خدمت حضرت تشرف داشته است، ولی نشناخته».

 

3:سومین چالش برای نظام حاکم بر ایران، تضاد با جامعه جهانی و سیستم جهانی امپریالیستی و مناسبات نو-لیبرالیستی حاکم بر جهان است. قدرت سیاسی در ایران بنا به خصلت سیاسی و ایدئولوژیک آن در تناقض با روندهای جهانی قرار دارد. همسوئیهای نظام حاکم بر ایران با قدرتهای جهانی در شرایط جنگی و همسویی با جنگ طلبان اسرائیل، در این واقعیت که سیستم نا به هنگام جمهوری اسلامی نمی تواند به یک اندام ارگانیک نظام جهانی تبدیل شود، تغییری نمی دهد. گرچه طی سالهای حیات رژیم ایران، کشورهای امپریالیستی به اشکال مختلف به این رژیم کمک و یاری رسانده اند و اگر امروز رژیم می تواند به شبکه های مجازی یورش برده و به پیشرفته ترین تکنولوژیها برای کنترل و سرکوبی مبارزه مردم دست پیدا کند، به خاطر کمکهای بیدریغ کشورها و کمپانیهای بزرگ غربی بوده است. بدون دانش و پشتیبانی لجستیکی آنها، امکانات و توانائیهای رژیم ایران به هیچ وجه اجازه گسترش سرکوب در فضای حقیقی و مجازی در این سطح را نمی داد.

سایر کمکهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی به رژیم ایران نیز به همین گونه علیه مبارزه و مقاومت مردم ایران عمل کرده است. کافی است در گنجاندن نام سازمان مجاهدین خلق ایران در لیست تروریستی ایالات متحد آمریکا و اتحادیه اروپا تامل کنیم که فقط و فقط برای خوش آیند استبداد مذهبی حاکم بر ایران صورت گرفت. دولتهای اروپایی و دولت آمریکا به ناچار و فقط به علت احکام دهها دادگاه در اروپا و آمریکا تن به لغو این نامگذاری غیرعادلانه و مماشاتگرانه دادند.

 

رژیم ایران با استفاده از سیاست مماشات و شرایط ویژه ای که جنگ اشغالگرانه آمریکا در عراق برای آن فراهم آورده، به سیاستهای مخرب و ماجراجویانه خود ادامه داده و می دهد.

این سیاستها در شرایط کنونی به مرز تحمل طرفهای خارجی رژیم نزدیک شده و از این رو است که فشار و اعمال تحریم، هرچند به صورت محدود، بر رژیم ایران افزایش پیدا کرده است.

مساله اصلی برای کشورهای غربی، دستیابی رژیم ایران به سلاح اتمی و توسعه تروریسم و بنیاد گرایی اسلامی در خارج از مرزهای ایران است. اساس تحریمها بر خواست دست برداشتن رژیم از ساخت سلاح اتمی قرار دارد.

 

هدف این فشارها و تحریمها -همان گونه که سران کشورهای 1+5 تاکنون اعلام کرده اند- نه «تغییر رژیم» که «تغییر رفتار» آن است. تغییر رفتار به معنی دست برداشتن از سلاح اتمی، دست برداشتن از راهبرد هژمونی طلبانه در کشورهایی که اکثریت شهروندان آن مسلمان هستند و به ویژه در عراق، سوریه و لبنان، پایان دادن به سیاست صدور تروریسم و بنیاد گرایی اسلامی و قطع عملیات تروریستی در گوشه و کنار جهان است.

خامنه ای، عصر سه شنبه 3 مرداد 1391 در دیدار با مسئولان رژیم گفت:«ما نه تنها در محاسبات خود تجدید نظر نمی کنیم، بلکه با اطمینان بیشتر به راه مورد نظر ملت ادامه می دهیم». وی به تاثیر تحریمها اعتراف کرد و گفت:«فشارهای روزافزون و پیچیده» کشورهای غربی «واقعیتی است که نباید نادیده گرفته شود». ولی فقیه به دوره ریاست خاتمی بدون بردن نام او پرداخت و گفت:«در آن دوره ای که ادبیات مسئولان ما آمیخته به تملق گویی از غرب و امریکا شد، در آن دوره به واسطه همراهی با غربیها و عقب نشینی هایی که انجام گرفت، آنها آن قدر جلو آمدند که من مجبور شدم شخصاً وارد میدان شوم».

مدتی بعد خامنه ای در روز چهارشنبه 19 مهر 1391 در بجنورد گفت:«امروز دشمنان ما، رادیوها و بعضیها هم با اینها همراه می شوند و مساله تحریم را بزرگ می کنند. تحریم مال امروز و دیروز نیست. از اوایل وجود داشته است ولی آن را تشدید کرده اند... وانمود می کنند که اگر ملت ایران از انرژی هسته ای دست بردارد تحریمها برداشته می شود؛ دروغ می گویند

خامنه ای مساله تحریمها را «بزرگ» نمی داند، اما روزنامه جمهوری اسلامی در شماره دوشنبه 22 آبان 1391 از حرفهای محمود احمدی نژاد که گفته بود قطعنامه های سازمان ملل «ورق پاره» است و «آن قدر علیه ما قطعنامه بدهند تا قطعنامه‌ دانتان پاره شود» انتقاد کرده و این نوع سخن گفتن «درباره موضوعات حساس و مهم، علاوه بر نوع ادبیات آن که در خور جایگاه یک مقام رسمی نظام جمهوری اسلامی نیست» را «اصولاً کوچک شمردن واقعه‌ای» دانسته که «سرانجام به شرایط امروز منجر» شده است؛ شرایطی که برابری دلار با ریال «در مدت زمان کوتاهی حدود ۵ برابر افزایش» پیدا کرده و «قیمت تمام کالاها و خدمات را به دنبال خود بالا می‌ برد و گرانی سرسام آوری بر مردم تحمیل می ‌کند که عوارض آن اکنون گریبان همه را گرفته است». چنین اعتراف آشکار به تاثیر تحریمها که مسئول اول آن ولی فقیه و ماجراجوئیهایش است، نشان می دهد سیاستی که خامنه آن را بر خلاف منافع مردم ادامه می دهد، در درون هِرَم قدرت نیز مخالفان جدی دارد.

 

چندی پیش سایت «شبکه خبر» صدا و سیما نتایج یک نظرسنجی که در آن اکثر کاربران با تعلیق غنی‌ سازی موافقت کرده بودند را منتشر کرد.

این سایت سه گزینه زیر را به نظر خواهی گذاشته بود:

۱- چشم پوشی از غنی سازی در مقابل لغو تدریجی تحریمها

۲- اقدام تلافی جویانه ایران در بستن تنگه هرمز

۳- مقاومت در برابر تحریمهای یک جانبه برای حفظ حقوق هسته ای

شمار رای دهندگان به گزینه اول از همان لحظات اول رو به افزایش بود و وقتی به ۶۳ درصد رسید، نظرسنجی مزبور از سایت وابسته به صدا و سیما حذف شد.

جالب اینجاست که در نظرسنجی دیگری که در سایت شبکه خبر صدا و سیما جایگزین نظرسنجی درباره تعلیق غنی ‌سازی شد، در ساعت اول، ۸۹ درصد از شرکت کنندگان با طرح برخی از نمایندگان مجلس برای بستن تنگه هرمز اعلام مخالفت کردند.

امروز دیگر همگان می دانند که ادعای مستقل شدن در انرژی و دستیابی به تکنولوژی اتمی بهانه ای برای دستیابی به جنگ افزار اتمی است. ما بارها خواستار توقف کامل تمامی عملیات و اقدامات رژیم ایران در زمینه اتمی شده ایم و گرچه بنا به دلایل گوناگون اقتصادی و زیست محیطی مخالف استفاده از انرژی اتمی هستیم، اما معتقدیم که مردم ایران در یک شرایط دمکراتیک و با امکان توجه به طرح آزادانه نظرات کارشناسانه باید در مورد استفاده و یا عدم استفاده از انرژی اتمی تصمیم گیری کنند.

در مقابل و از نگاه خامنه ای و مشاوران او، تن دادن به این خواسته ها به معنی خلع سلاح شدن و از دست دادن ابزارهای موثر برای قدرت نمایی است. چندی پیش علی لاریجانی گفت که کشورهای غربی هژمونی ما در منطقه را می پذیرند بدون آنکه قبول کنند که ابزار آن را داشته باشیم. (نقل به مضمون)

در یک کلام، موجودیت نا به هنگام نظام حاکم بر ایران، باوجود منافع کلانی که برای دو طرف داشته، در تناقض با روندهای موجود در جهان کنونی است.

 

4: اساسی ترین و عمده ترین تضاد و چالش در جامعه ایران، تضاد بین رژیم حاکم و توده های مردم است. برای جمهوری اسلامی هر ماهیت طبقاتی و هر خصلت سیاسی قایل باشیم، در این واقعیت که کانون اصلی ستیز در جامعه ایران، تقابل آشتی ناپذیر بین مردم و رژیم حاکم است هیچ تغییری نمی دهد. به گمان ما این کانون ستیز از نظر سیاسی بین مردم و استبداد مذهبی ولایت فقیه است.

استبداد مذهبی حاکم بر ایران مانع عمده در راه بهبود زندگی مردم و تحقق توسعه پایدار است.

بحران کمرشکن اقتصادی باعث گسترش بیکاری و گرانی شده است. پائین بودن سطح دستمزد، تعرض به سطح زندگی و معیشت کارگران و مزدبگیران و گران شدن تصاعدی کالاهای اولیه بخش زیادی از نیروهای کار را به زیر خط فقر برده و سفره کارگران و مزدبگیران را خالی تر کرده است. افزایش نقدینگی، رشد سرسام آور تورم و تعطیل شدن بسیاری از واحدهای تولیدی در عرصه های صنعتی و کشاورزی، اقتصاد کشور را به وضعیت فاجعه بار کشانده است.

در همین حال، کیفیت و سطح زندگی در عرصه اجتماعی و زیرساختارهای آن نیز روز به روز در حال سقوط عمیق تر است. نمونه های بارز این وضعیت را می توان در واقعیتهای زیر به خوبی مشاهده کرد:

 

- سالانه ۴۵ هزار ایرانی قربانی هوای آلوده می‌شوند،

- نرخ سوانح رانندگی در ایران ۲۰ برابر میانگین جهانی است، در هر ۱۹ دقیقه یک نفر در جاده‌ ها جان می‌سپارد و سالانه 28 هزار ایرانی در سوانح رانندگی کشته و 300 هزار تن زخمی و یا نقص عضو می شوند -
- از کل جمعیت ایران حدود ۱۰ میلیون ایرانی به طور مستقیم معتاد بوده و سالانه 3 هزار و ۶۵۰ تن تنها بر اثر سو مصرف مواد در کشور جان خود را از دست می دهند
 

- سالانه 2 هزار و 635 ایرانی بر اثر سوختگی می میرند

- بر اساس آمار دستکاری شده حکومتی، سالانه 3 هزار و 365 تن در ایران خودکشی می کنند

- سالانه 30 هزار ایرانی به ‌دلیل ابتلا به بیماری سرطان جان می سپارند

- سن ابتلای ایرانیها به سکته مغزی 10سال کمتر از متوسط جهانی است و در شهری مانند تهران که حدود ۱۲ میلیون جمعیت دارد، روزانه ۱۵۰ تا ۲۰۰ مورد سکته مغزی رخ می‌ دهد که کمتر از ۱۵ درصد بیماران مراجعه به موقع به پزشک دارند

و...

در حالی که مردم در چنین وضعیت بحرانی زندگی می کنند، حکومت ایران میلیاردها دلار صرف پروژه اتمی و صدور بنیادگرایی می کند. حسن نصرالله، سرکرده حزب الله لبنان، اعلام می کند که:« عمده کمکهای ارائه شده برای باز سازی لبنان، از سوی جمهوری اسلامی ایران ارائه شده است».

 

رژیم حاکم بر کشور به جای تامین اولیه ترین نیازهای مردم، میلیاردها دلار صرف پروژه اتمی و صدور بنیادگرایی می کند. خامنه ای برای حفظ ولایتش جز سرکوب مردم، دستیابی به سلاح اتمی و صدور تروریسم و بنیادگرایی هیچ سیاست کاربردی دیگری ندارد.

رژیم حاکم بار بحران کنونی را بر دوش مردم ستمدیده کشور ما گذاشته است. در حالی که طی 32 سال گذشته ما شاهد کشتارهای هولناک و پیگردهای بربرمنشانه که مایه ننگ بشریت است بوده ایم، در سه سال اخیر سرکوبی و جنایت ابعاد گسترده تری پیدا کرده است.

برای ولایت فقیه هر رویدادی که ذره ای از نارضایتی اجتماعی بتواند در آن برآمد داشته باشد، به مثابه یک امر امنیتی تلقی می شود.

خامنه ای در نماز عید فطر در روز چهارشنبه ۹ شهریور 1390 در مورد نمایش انتخابات مجلس به چالش امنیتی رژیم پرداخت و گفت:«به علت حوادث جاری در منطقه، مقطع مهمی از تاریخ جهان در حال شکل ‌گیری است و ملت و مسئولان در این شرایط بسیار حساس، باید کاملاً هوشیار باشند و اجازه ندهند در این مقطع تعیین کننده تاریخ، اختلاف و کدورت، مانع از ایفای وظایف بزرگ ملت ایران و نظام اسلامی شود... مسئولان مختلف، منبر داران و فعالان سیاسی و همه کسانی که می‌ توانند با مردم حرف بزنند، باید از انتخابات به عنوان نعمتی الهی پاسداری کنند و هوشیارانه مراقب چالشهای ضد‌امنیتی و تلاشهای دشمنان باشند.»

 

این شرایط را چگونه باید تعریف کرد؟

5:جنگ اشغالگرانه آمریکا در عراق، برای خامنه ای یک فرصت بی نظیر ایجاد کرد تا بتواند سیاست راهبردی که خمینی نتوانسته بود با شعار «فتح قدس از راه کربلا» به آن دست یابد را پیگیری کند. خامنه ای چند سیاست کاربردی همزمان را در دستور کار قرار داد، همکاری پنهانی با آمریکا، نفوذ گسترده در عراق، تقویت حزب الله لبنان، ترغیب آمریکا به نابودی سازمان مجاهدین خلق، یکدست سازی حاکمیت، تلاش برای ساخت سلاح اتمی و سر انجام نظامی-امنیتی کردن ارکان قدرت. ولی فقیه بر اساس راهبرد «ریل گذاری جدید در ولایت»، احمدی نژاد را مناسب ترین فرد تشخیص داد و در سال 1384 در یک شعبده بازی غیر حرفه ای او را از صندوقهای رای خارج کرد. دوره اول ریاست احمدی نژاد بر قوه مجریه و سیاست بی دنده و ترمز او آن چنان ولی فقیه را به وجد آورد که یکسال مانده به پایان دوره ریاست جمهوری، خامنه ای آشکارا به احمدی نژاد اعلام کرد که برای 5 سال آینده برنامه ریزی کند. ولی فقیه مصمم بود که با استفاده از سپاه، بسیج و نهادهای امنیتی برای بار دوم در یک نمایش «لوکس» همراه با «مناظره» غرب پسند، احمدی نژاد را ابقا کند و چنین کرد.

اما مردم با قیامهای خود شعبده بازی که قرار بود مثل خار در چشم دشمنان ولایت فرو رود را به ضد خود تبدیل کردند و کاخ سلطان و پایه های استبداد مذهبی و سلطنت مطلقه خامنه ای را به لرزه درآوردند. آنها با فریاد «مرگ بر دیکتاتور»، «مرگ بر خامنه ای»، اقتدار ولی فقیه را به سخره گرفتند.

این خیزشها یکبار دیگر ثابت کرد که گرانیگاه تحول و کانون اصلی ستیز در جامعه ما بین مردم و قدرت حاکم است. قیامهای مردم برخلاف دیدگاه سازشکاران و فرصت طلبان که با کلی گوییهای فضل فروشانه، کانون هر تغییر و تحولی را در درون نظام ولایت فقیه جستجو می کنند و ظرفیت انفجاری جامعه را با عوامفریبی و یا خودفریبی به هیچ می گیرند، نشان داد که نه رژیم ولایت فقیه ظرفیت تحول پذیری از درون دارد و نه مردم ایران به لاف و گزافه های کسانی که از سر حقارت و یا به علت نادانی به درونمایه اساسی صف بندی جامعه توجه ندارند، اهمیت می دهند.

روز 6 دی 1388 (روز عاشورا) قیام به اوج خود رسید و رژیم از نظر عینی در آستانه سرنگونی قرار گرفت. در این نقطه که خطر فروپاشی رژیم خود را نشان داد، اصلاح طلبان حکومتی از ترس جنبش اجتماعی مردم به دامان نظام پناه بردند. خامنه ای با آگاهی دقیق به این واقعیت بود که تصمیم گرفت تا از تمامی ظرفیت سرکوبگری استفاده کرده و با بهره گیری از تزلزل سخیفانه در جبهه اصلاح طلبانی که از حاکمیت حذف شده اند، قیامهای مردم را مهار کند. در 22 بهمن سال 1388 که ساده اندیشان در رویای «اسب تراوا» برای گرفتن صحنه از دست طرفداران محدود اما مسلح و وحشی ولی فقیه بودند، رژیم توانست با بسیج نظامی حداکثری، جنبش مردم را مهار کند. اما جنبش سر بازایستادن نداشت و به اشکال مختلف و منجمله با حرکات اعتراضی کارگران و مزدبگیران، با حرکتهای دانشجویان و با اعتراضهای پراکنده اما مداوم توده ای ادامه یافت.

پس از شعله ور شدن قیامهای موسوم به بهار عرب، ما شاهد چهار خیزش گسترده در چهار سه شنبه ماه بهمن و اسفند سال 1389 بودیم. خامنه ای با سرکوب بی محابای قیام کنندگان، با حصر خانگی موسوی و کروبی و در فقدان سازمان قیام توانست خیزشهای مردم را مهار کرده و یک تعادل ناپایدار بین مردم و نیروهای سرکوبگر را شکل دهد.

 

6:پس از آن تا کنون همچنان که در ابتدا گفته شد، صدها حرکت اعتراضی توسط مردم و به ویژه کارگران و مزدبگیران صورت گرفته که نشان می دهد این تعادل نسبی شکننده بوده و به یک تعادل پایدار به سود ولی فقیه چرخش نکرده است.

خامنه ای و نیروهای سرکوبی او به این واقعیت آگاه بوده و برای همین است که روزانه در مورد خطر «فتنه» و «بالاتر از فتنه» هشدار می دهند.

. محمدرضا نقدی، سرکرده بسیج، با هشدار نسبت به «فتنه های پیچیده پیش روی ملت ایران» گفت: «ملت عزیز ما باید بسیار هشیار باشند و بسیجیان عزیز نیز به دقت حوادث را رصد کنند، چرا که فتنه هایی که در آینده پیش روی ماست، پیچیده تر است و باید بدانیم آخرین فتنه آخرالزمان شبیه ترین آن ها به حقیقت است و پیچیدگی آن حتی با فتنه عمیق 88 هم قابل قیاس نیست... باید بدانیم جنس فتنه های بعدی با آنچه در فتنه 88 دیدیم، متفاوت خواهد بود.» (خبرگزاری ایسنا، 31 فروردین 91(

. سید محمد سعیدی، امام جمعه قم در خطبه ‌‌های نماز جمعه هشدار داد:«مراقب شکل‌ گیری فتنه جدید در کشور باشید.» وی افزود:«وقتی توطئه‌ای همچون فتنه منافقین که از سوی عده ‌ای بی ‌نماز و روزه‌ خوار صورت گرفت موثر واقع نشد، ممکن است فتنه دیگری از سوی افراد نماز خوان و روزه ‌گیر و موجود در نیروهای خودی شکل گیرد.» (خبرگزاری مهر، 16 اردیبهشت 91(

. احمد سالک، مقام امنیتی بیت خامنه ای سالک با بیان اینکه سناریویی فراتر از فتنه سال 88 در راه است، اظهار داشت:«باید همه مراقب باشیم چرا که فتنه‌ ای جدید از درون در حال جوشیدن است ولی با تدبیر رهبری و پشتیبانی مردم خنثی خواهد شد.» (رویش، 17 مهر 91(

. حجت الاسلام روح الله بجانی، مسئول انصار حزب الله تبریز در جمع بسیجیان شهرستان مرند با اشاره به «فتنه در پیش رو» گفت:«دشمنان خارجی و در راس آن شیطان اکبر "آمریکا و اسرائیل " در آسیب شناسی کودتای نرم و برانداز ناکام خود در فتنه 88 به این نتیجه رسیدند که یکی از غفلت های دشمن این بود که طبقه بالای متوسط را رو در روی نظام قرار دادند و نتوانستند موفق شوند. آنان برای فتنه خود در سال 92، از سال 90 توطئه اقتصادی را طراحی کردند و در این مرحله از فتنه به دنبال رو در رو قرار دادن قشر زیر متوسط در برابر نظام اسلامی هستند. فتنه جدید شروع شده است و فتنه گران داخلی به آرامی فتنه انگیزی می کنند. بنده به صراحت در روشنگری امروزم اعلام می کنم که هر مسئولی با کوتاهی عمدی و غیر عمدی اش، با غنیمت خواری اش موجب موفق تر شدن دشمنان در این فتنه گردند، لکه ننگ ابدی تاریخ اسلام خواهد شد.» (عماریون،2 آبان 91(

. حجت الاسلام محمدرضا تویسرکانی، مسئول نمایندگی ولی فقیه در سازمان بسیج، تاکید کرد:«باید برای رویارویی با فتنه جدیدی که پیش از انتخابات ریاست جمهوری کلید خواهد خورد، آماده باشیم.» (صراط، 10 دی 91(

. نقوی حسینی، سخنگوی کمیسیون امنیت مجلس گفت: «فتنه جدیدی در سال 92 مشابه یا فزاینده تر از فتنه 88 در ایران در راه است... بله چنین فتنه ای در راه است و برای آن در حال برنامه ریزی هستند.» (خبرگزاری فارس، 11 دی 91(

. عباس سلیمی نمین، یک کارگزار حکومتی، در حاشیه همایش تجلی بصیرت در کاشان تاکید کرد:«نمی‌ توان تصور کرد حرکت حماسی 9 دی مردم به تمام اقدامات آتی دشمن پایان داده، بلکه امکان بروز فتنه ‌هایی جدید با ابعادی متفاوت وجود داشته که این امر هوشیاری ملت را می‌طلبد.» (خبرگزار فارس،11 دی 91(

. نماینده ولی فقیه در سپاه، حجت الاسلام سعیدی با اشاره به این ‌که دشمن با تمرکز بر فشار و تحریم در حال ایجاد فتنه جدیدی است، تاکید کرد: «فتنه آینده، فتنه ‌ای ترکیبی است که مقابله با آن هوشیاری مردم را می طلبد. فتنه جدید برخلاف فتنه قبلی، محور اصلی آن نظام سلطه و سپس ضد انقلاب وطنی خارج نشین و داخل نشین و نیز برخی قدرت طلبانی که در فتنه قبل پشت صحنه در حال برنامه ریزی بودند، می باشد و در فتنه آینده همه آنها دست بکار خواهند شد تا آشوبی جدیدی را ایجاد کنند و این مهم هوشیاری بیش از گذشته مردم را می طلبد.» (خبرگزاری ایسنا، 13 دی(

. پاسدار رحیم صفوی، دستیار و مشاور عالی خامنه ای «از احتمال فتنه ‌انگیزی جدید از سوی برخی داخلیها» خبر داد. وی با بیان اینکه «اگر خطری متوجه نظام شود، برای شکستن توطئه دشمنان به میدان می آییم»، اظهار داشت: «ممکن است برخی داخلیها بخواهند فتنه جدیدی را سامان دهند.» (خبرگزاری تسنیم، 21 بهمن 91(

. و بالاخره خامنه ای که کابوس «فتنه» او را رها نمی کند، در روز چهارشنبه 19 مهر 1391 در بجنورد گفت:«دو ساعت، سه ساعت یک عده ای در دو خیابان تهران می آیند و چند سطل زباله را آتش می زنند. آنها آن طرف دنیا ابراز خوشحال می کنند که شلوغ شد... در تهران یک عده ای به نام بازاری وارد خیابان شدند که اغتشاش کنند که فورا بازاریها اطلاعیه دادند». «یک عده» که ولی فقیه برای تحقیر جنبش مردم از آن یاد می کند، تظاهرات چند ده هزار تن از مردم تهران در روز چهارشنبه 12 مهر 1391 در خیابانهای مرکزی تهران است.

مبارزه همین «عده» ها که اکنون دیگر به طور روزمره ادامه دارد، منجر به تشدید هرچه بیشتر تضادهای درونی هرم قدرت شده و نیروهای هرچه بیشتری از حکومت را در مقابل هم قرار می دهد. «فتنه»، «ساکتین فتنه»، «خواص بی بصیرت»، «انحراف» و... القابیست که ولی فقیه برای خفه کردن رقبای درون و پیرامون حاکمیت در دهان سرسپردگان خود می گذارد.

مهمترین عرصه تقابل در درون و پیرامون هِرَم قدرت که هدف آن مشارکت در ولایت است، انتخابات آتی ریاست جمهوری و به بیان درست تر، انتخاب یک گماشته گوش به فرمان تر از احمدی نژاد برای ولی فقیه است. از هم اکنون روشن است که رژیم بحران زده حاکم با این شعبده بازی فرمایشی نمی تواند بر بحران و بن بست خود غلبه کند و مردم ایران نیز این نمایش انتخاباتی را به سُخره خواهند گرفت.

روز چهارشنبه 20 دی 1391 علی سعیدی، نماینده خامنه ‌ای در سپاه، طی یک سخنرانی در اصفهان گفت:«ایران نقش مهمی در ظهور امام زمان دارد... و... در انتخابات باید درست به هدف زد و فردی را انتخاب نمود که دقیقاً در راستای امام زمان حرکت کند، نه این که نظام را به انفعال بکشاند... باید در صندوقهای رای کسی را انتخاب کنیم که قدرت ایستادگی داشته باشد.» (خبرگزاری حکومتی مهر وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی)

تضادها و چالشهای درون قدرت، کشاکشهای حاکمیت با جامعه جهانی و مهمتر از همه خشم، نفرت و فریاد اعتراض مردم نشان می دهد که ولی فقیه نتوانسته بحران غیرقانونی را مهار کند. فقدان قیامهای گسترده خیابانی دلیل پایان یافتن بحران غیر قانونی نیست. این بحران ادامه داشته و در ابعاد کلان تعمیق پیدا کرده است. گرچه ما شاهد جنبشهای اجتماعی در ابعاد کلان نیستیم و بخشهایی از جامعه از خیابان عقب نشینی کرده اند، اما رژیم پیروز نشده است. توده ها هنوز در تب و تاب تغییر هستند و چون آتش زیر خاکستر در کمین فرصت مناسب هستند و ولی فقیه و کارگزارانش به طور مداوم از خطر «فتنه» و «انحراف» دَم می زنند.

این است تعریف ما از شرایط کنونی. اما قبل از آن که به وظایف خود بپردازیم، گذاری بر بخشی از رویدادهای خاورمیانه و جهان می کنیم.

 

بهار عرب، سقوط دیکتاتورها، ادامه انقلاب و چالشهای جدید

7:در روز 17 دسامیر سال 2010 (26 آذر 1389)، محمد بوعزیز، جوان 26 ساله تونسی در اعتراض به تعرض پلیس بن علی، خود را به آتش کشید و شعله های برافروخته شده از گوشت و پوست و استخوان او به خرمن خشم و نفرت مردم تونس جرقه زد و دیری نپائید که زنان و مردان تونسی و به ویژه جوانان با انقلاب یاسمین، رژیم بن علی را سرنگون و گام اول برای تحقق خواسته های خود را پشت سرگذاشتند.

پس از آن، دیکتاتوری حسنی مبارک با قیامهای مردم مصر و در کانون آن، تحصن شبانه روزی میدان التحریر سرنگون شد.

آلن بادیو در لوموند 19 فوریه 2011 پیرامون قیامهای مردم مصر و تونس نوشت:«آری، ما باید شاگردان این جنبشها باشیم، نه استادانی ابله برای آنها. چون آنها، با نبوغ ویژه یی که در نوآوریهایشان نهفته است، فصولی چند از سیاست را احیا کرده اند که مدتهاست به گوش ما خوانده می شود که دیگر اعتباری ندارند. به ویژه این اصل را که «مارا» مدام گوشزد می کرد: در زمینه آزادی، برابری، رهایی، ما همه چیز را مدیون قیام مردمی هستیم.» (تونس، مصر: وقتی باد شرق گستاخی غرب را جارو می کند/ قیامهای مردم عرب یک الگو برای رهایی اند- آلن بادیو، ترجمه منوچهر هزارخانی – نبرد خلق شماره 309(

قیام مردم لیبی و به ویژه خیزش مردم بن غازی که منجر به آزاد سازی این شهر شد، در ادامه خود و با دخالت نظامی ناتو سقوط دیکتاتوری معمر قذافی را درپی داشت. رژیم علی عبدالله صالح، دیکتاتور یمن نیز سرانجام تسلیم اراده مردم شد و با عذرخواهی از رفتار سرکوبگرانه خود، کشور را ترک کرد.

قیامها، جنبشها و خیزشهای ضد دیکتاتوری در کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا بر تمامی تحولات سیاسی جهان ما اثر گذاشته و مهمترین تاثیر جهانی آن فروپاشی نظم مبتنی بر تقسیم بندی پس از جنگ جهانی اول است.

 

8:هم اکنون کانون اصلی تحولات منطقه در سوریه و در قیام پرشور و مداوم مردم علیه دیکتاتوری بشار اسد که از مارس 2011 شروع شد، قرار دارد. در فوریه 2011 که قیام مردم سوریه آغاز نشده و چهره جنایتکار بشار اسد هنوز ظاهر نشده بود، آلن بادیو نوشت:«ما خواهان جنگ نیستیم، ولی از آن ترسی هم نداریم. در همه جا صحبت از آرامش مسالمت جویانه تظاهرات غول آساست. و این آرامش را با آرمان دموکراسی انتخابی مورد نظر جنبش در ارتباط دانسته اند. با این همه باید تصدیق کرد که در این میان صدها نفر هم کشته شده اند و باز هر روز کشته می شوند. در بسیاری از موارد این کشته ها، مبارزان و شهیدان ابتکار و بعد حفاظت از خود جنبش بوده اند. و در این میان چه کسی جز جوانان متعلق به محروم ترین لایه های مردم از هستی خود مایه گذاشته است؟ باید طبقات متوسطی که خانم آلیوماری گفته است نتیجه دموکراتیک مرحله کنونی به آنها و فقط به آنها بستگی دارد، به یاد بیاورند که در لحظه تعیین کننده، ادامه قیام تنها به برکت تعهد بی حد و مرز صفوف محرومان میسر شد. قهر تدافعی اجتناب ناپذیر است.» (همان جا)

چند ماه پس از آن که تظاهرات مسالمت آمیز مردم سوریه توسط بشار اسد به خون کشیده می شد، مردم سوریه به ناگزیر دست به سلاح برده و با جدا شدن تدریجی بخشهای مهمی از ارتش بشار، این مبارزه ابعاد گسترده ای پیدا کرده است. رژیم بشار اسد حتی به پناهندگان فلسطینی نیز رحم نکرده و در مواردی اردوگاههای آنان را مورد تهاجم قرار داده است.

مساله سوریه و آینده آن موقعیت ژئوپولیتیک خاورمیانه را دگرگون کرده است. این وضعیت سبب آن شده که بسیاری از کشورهای غربی با تردید و تزلزل به جنبش مردم سوریه نزدیک می شوند و این در حالی است که روسیه و رژیم ایران از رژیم بشار اسد به طور کامل حمایت می کنند. سقوط بشار اسد موقعیت ولایت خامنه ای را به کلی دگرگون خواهد کرد و هم از این زاویه است که خامنه ای در یک موضع گیری ننگین و ارتجاعی، حرکت انقلابی مردم سوریه را وابسته به غرب اعلام کرد. در استراتژی دفاعی رژیم جمهوری اسلامی -آن گونه که سرکردگان رژیم بارها به روشنی بیان کرده اند، سوریه جزیی از عمق استراتژیک نظام ولایت فقیه است. بدون این عمق استراتژیک، خامنه ای قادر به استفاده بهینه از حزب الله در لبنان که یک تهدید بالفعل برای اسرائیل است، نخواهد بود. اخیراً ولایتی، مشاور بین المللی ولی فقیه، سوریه را «حلقه طلایی مقاومت» دانست و گفت:«سوریه نقش بسیار اساسی و کلیدی در منطقه برای این که سیاست مقاومت استوار پیش ببرد و یا خدای نکرده متزلزل شود، دارد. به همین دلیل حمله به سوریه، حمله به ایران و متحدین ایران محسوب می شود». (خبرگزاری مهر، وابسته به سازمان تبلیغات اسلامی، شنبه 7 بهمن 1391)

در برخورد به انقلاب مردم سوریه دو گرایش در ابعاد جهانی وجود دارد.

یک گرایش با وجود همه ی تهدیدها و چالشهای درون قیام و انقلاب سوریه، در مجموع خود را در جبهه ضد بشار اسد تعریف می کند

گرایش دیگر با توسل به موقعیت بشار اسد در مقابل اسرائیل و باوجود این که ارتفاعات جولان یکی از امن ترین نقاط مرزی اسرائیل طی چند دهه گذشته بوده و نیز با توجه به ترکیب نیروهای شرکت کننده در قیام، معتقد است که این جنبش ارتجاعی و نیابتی بوده و بنابراین باید ضمن حمایت از اصلاحات از سقوط بشار اسد جلوگیری کرد.

این دیدگاه که متاسفانه بخشی از نیروهایی که خود را چپ تعریف می کنند از آن حمایت می کنند، در نظر و عمل از دیکتاتوری بشار اسد پشتیبانی می کند.

چالشها، تهدیدها و نگرانیها تا جایی مترقی است که از دیکتاتوری بشار اسد عبور کند. نفی مبارزه ضد دیکتاتوری با هر تحلیلی، در عمل قرار گرفتن در جبهه سرکوبگران مردم سوریه است.

همزمان با توسعه انقلاب سوریه، بخش قابل توجهی از مردم عراق علیه دیکتاتوری و انحصارطلبی نوری المالکی که با حمایت آمریکا و رژیم ایران قدرت را به انحصار خود درآورده، در یک سلسله حرکتهای اعتراضی خواستار سرنگونی این دولت هستند. تضاد بین دولت نوری المالکی با اقلیم کردستان نیز ابعاد جدیدی پیدا کرده است. برای رژیم ایران حفظ دولت کنونی در پیوند با حفظ بشار اسد قرار دارد.

پاسدار ناصر شعبانی، جانشین فرمانده دانشگاه امام حسین، این پیوند را این گونه برملا می کند:«اگر ما بتوانیم از این بحران عبور کنیم و تا آذر سال آینده وضع سوریه همین باشد و عراق با ثبات و ایران نیز این تحریمها را پشت سر بگذارد، من می‌ گویم که ما در مهندسی ساختار قدرت در نظام بین الملل الهام بخشی داریم. اگر تا دو ماه دیگر وضعیت در ایران و سوریه و عراق همین ‌گونه که حال است باشد، غرب ما را دعوت به همکاری می‌ کند.» (روزنامه قانون، دوشنبه 25 دی 1391)

 

9:تحولات سیاسی در کشورهای عربی همچنان ادامه دارد و مردم کشورهایی که دیکتاتوری را سرنگون کردند، با چالشهای جدیدی روبرو شده اند.

در دومین سالگرد پیروزی مرحله اول انقلاب تونس، هزاران تونسی در روز دوشنبه 14 ژانویه 2013 (25 دی 1391) در مخالفت با ظهور مجدد دیکتاتوری دست به تظاهرات زدند. در این تظاهرات گسترده، نیروهای دمکراتیک و مترقی و مدافع دولت لائیک در مقابل وزارت داخلی در خیابان حبیب بورقیبه که 2 سال پیش قیام گسترده مردم تونس در همین محل سقوط رژیم بن علی را میسر کرد، اجتماع کردند.

تظاهرکنندگان پلاکاردهایی با مضمونهای:«نه به ظهور مجدد دیکتاتوری»، «نه به دیکتاتوری مذهبی»، «نه ترس، نه وحشت، قدرت متعلق به مردم است»، در دست داشتند.

در مصر در دومین سالگرد سرنگونی حسنی مبارک چند صد هزار تن از مردم مصر در چندین شهر به شمول؛ قاهره، اسکندریه، سوئز و... علیه دولت مورسی دست به تظاهرات زدند. در این تظاهرات شعار «مردم سرنگونی رژیم را می خواهند» این بار علیه دولت جدید مصر و جریان اخوان المسلمین سر داده شد.

به گزارش العربیه، معترضان خواستار استعفای دولت هشام قندیل، نخست وزیر مصر، تعدیل مواد بحث برانگیز قانون اساسی و نیز کنترل قیمتها شدند.

پلیس مصر در میدان تحریر قاهره با معترضان درگیر شد. در روز جمعه 6 بهمن (25 ژانویه روز سقوط مبارک) به دنبال درگیری شدید بین مردم به ویژه کارگران و زحمتکشان، نیروهای امنیتی و انتظامی 9 تن را در سوئز کشتند و از روز بعد ارتش مصر پس از ناتوانی نیروهای امنیتی و انتظامی در مهار تظاهرات، نیروهای خود را در این شهر مستقر کرد.

 

10:تحولات کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا، همچنان که در ایران، سه جریان اجتماعی مداخله می کنند. این ویژگی خاص کشورهای این بخش از جهان است که از یک طرف حاکمیت آن استبدادی است و از طرف دیگر، نیروهای بنیادگرا و افراطی مذهبی در آن پایگاه اجتماعی دارند.

جریان اول نیروهای وابسته و یا طرفدار نظام جهانی امپریالیستی است. برای این جریانها ادغام در نظام نو-لیبرالیسم جهانی هدف نهایی است.

جریان دوم نیروهای بنیادگرا و افراطی اسلامی است که از ادغام کامل دین و دولت دفاع می کنند. این جریانها ضمن شراکت نسبی در مبارزه ضد دیکتاتوری می کوشند تا بیشترین سود از آن را نصیب خود کنند.

جریان سوم نیروهای دمکراتیک، ترقیخواه، لائیک و چپ تحول خواه و پیشرو است.

در مقاطع مختلف مبارزه و در پروسه رشد مبارزه علیه دیکتاتوری و بعد از سقوط دیکتاتورها این سه جریان همزمان با کشاکشهای خود، دارای همسوییهایی با هم می شوند. برای مثال در مصر که دیکتاتوری مبارک خود وابسته به امپریالیسم بود، در ابتدا جریانهای دوم و سوم با هم همسو و در کنار هم بودند. پس از آن که رژیم مبارک قادر به کنترل و مهار قیام مردم مصر نشد و با ورود ارتش به عرصه تحول و مداخله برای برکناری مبارک، در عمل هر سه جریان همسو شدند. سقوط مبارک و گذار انقلاب از مرحله سرنگونی به دوران پس از آن، این سه جریان را از هم تفکیک کرد. با قدرت گیری جریانات اسلامی (اخوان المسلمین و سلفیها) و صعود نسبی آنها در پروسه انتخابات مجلس قانون گذاری و ریاست جمهوری، نیروهای گروه اول و دوم با هم همسو شدند. این همسویی در رفراندوم مربوط به قانون اساسی به شکل بارز نمود پیدا کرد. در همین زمان جریان اخوان المسلمین توانست با مانورهای زیرکانه بخشی از جهان امپریالیستی، به ویژه دولت اوباما را با خود همراه کرده و قانون اساسی را با آرای مثبت اقلیتی محدود از مردم مصر، تحمیل کند.

نیروهای بنیادگرای اسلامی تلاش می کنند تا از نارضایتی توده های محروم، ضعف ساختارهای مدنی و عقب ماندگی فرهنگی-سیاسی ناشی از سالها دیکتاتوری، در جهت منافع سیاسی و طبقاتی خود بهره برداری کنند و از طرف دیگر، مداخله آزمندانه و البته موذیانه کشورهای امپریالیستی منجر به تضعیف نیروهای دمکراتیک، عدم اتحاد و فقدان سازماندهی این نیروها و شکاف در درون جنبش دمکراتیک شده است. این نیروها هنوز نتوانسته اند همچون یک فراکسیون متحد، منسجم و سازمانیافته در پیشرفت انقلاب مداخله کنند.

 

با این وجود و علیرغم همه این چالشها و نگرانیها و با وجود ضعف و پراکندگی نیروهای دمکراتیک و پیشرو، تحولات موسوم به «بهار عرب» یک گام بزرگ به جلو در مبارزه آزادیخواهانه و عدالت طلبانه مردم خاورمیانه است. کافیست به تغییر ادبیات سیاسی پس از تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا توجه کرد تا به گستردگی تاثیر خیزشهای مردم این مناطق پی برد. پس از شروع بهار عرب کلمات «انقلاب» و «قیام» که سالها از جانب نظریه پردازان ضد انقلابی (برای نمونه اصلاح طلبان حکومتی در ایران) مورد تهاجم قرار گرفته بود، به طور گسترده وارد ادبیات سیاسی شد. پیش از این تحولات، دیکتاتورها و حامیان بین المللی آنها به بهانه مخالفت با خشونت که در حقیقت چیزی جز تائید خشونت از جانب دیکتاتورها نبود، حرکتهای مردمی و قیامهای توده ای را نفی و با نظریه پردازیهای سخیفانه راه انقلاب را راه ناکجاآباد اعلام می کردند. طُرفه این است که پس از این تحولات و با توجه به بعضی از رویدادهای تلخ در کشورهایی که دیکتاتورها را سرنگون کرده اند، بعضی از نظریه پردازان کوته فکر، این بار از موضع به اصطلاح چپ و در حقیقت از موضع دفاع از بی حرکتی و سکون در مقابل دیکتاتورها، این دگرگونیها را یا به کلی مردود اعلام می کنند و یا نقشه اطاقهای فکر کشورهای امپریالیستی ارزیابی می کنند.

نقطه مشترک و نتیجه عملی نظرات تئوریسینهای امپریالیسم قبل از این تحولات با نظریات به اصطلاح چپ پس از این تحولات، دعوت مردم به سکون و بی عملی در مقابل مستبدان است. اولی با حربه مخالفت با خشونت و انقلاب و دومی با دستاویز نتایج انقلاب! شعار «الشعب یرید و اسقاط نظام»(مردم سرنگونی نظام را می خواهند) دست رد بر سینه مماشاتگران زد و ادامه تحولات و انقلاب در میدان تحریر مصر و تلاشهای نیروهای اجتماعی مترقی در تونس و ادامه قیام در سوریه، افشاگر نظرات سخیف ایدئولوگهای دسته دوم شده است.

آینده بهار عرب بستگی به این دارد که به چه میزان افراد و جریانات مترقی، دمکرات و چپ در امر جامعه دخالت کرده و توده های مردم را حول خواسته های مشخص و به ویژه خواست آزادی و دمکراسی گِرد آورند. عبور از شرایط دیکتاتوری یک مرحله از مسیر مبارزه برای آزادی است. در این تحولات نه خوش بینی و نه بد بینی راه به جایی نخواهد برد. باید واقعیت عینی در حال انکشاف را دید. تحولات پرشتاب شرایط عینی را برای حضور نیروهای مترقی و پیشرو را ایجاد کرده است. در تاریخ، انقلابهای لوکس و پاستوریزه وجود نداشته و آزادی و برابری پر هزینه است و آن دسته از افراد و جریانهای سیاسی که آمادگی پرداخت این هزینه را داشته باشند، می توانند در روند حرکت انقلاب موثر باشند. نگرانیهای مطرح شده در مورد تحولات کنونی تا جایی به جنبش دمکراسی خواهی و عدالت طلبی کمک می کند که سدی در مقابل عبور از دیکتاتوری ایجاد نکند. آن دسته از نگرانیها در مورد آینده که مبارزه علیه دیکتاتورها را خنثی می کند، فقط و فقط به تثبیت وضع موجود یاری می رساند و این در جوهر خود عملی ارتجاعی علیه انقلاب و تحول است.

 

11:پیرامون تحولات خاورمیانه و شمال آفریقا اظهار نظر دبیرکل ملل متحد در روز یکشنبه 25 دی 1390 در کنفرانس بیروت تحت عنوان اصلاحات و گذار به دمکراسی، بیان کننده عمق و وسعت این قیامها و مسیر برگشت ناپذیر آن است.

بان کی مون در سخنرانی خود گفت:«بادهای تغییر از وزیدن آرام نخواهند گرفت. شعله‌ یی که در تونس برافروخته شد، خاموش نخواهد شد. نظم کهنه، حاکمیت تک نفری و انحصار در سرمایه و قدرت، خاموش کردن رسانه ها و محرومیت از آزادیهای پایه ای در حال فروریختن است. مردم به همه اینها می گویند: کافی است، دیگر بس است... وقایع چشمگیر سال گذشته منطقه را دگرگون کرد و جهان را تغییر داد. این داستانی بود که توسط مردم نوشته شد، اما این داستان تازه آغاز شده است

دبیرکل ملل متحد رمز موفقیت دمکراسی را در چهار محور خلاصه کرد و گفت:«اول:اصلاحات باید واقعی باشد. اغلب، ظاهر آن با دمکراسی آرایش می شود اما در باطن، بدون محتوی و بدون انتقال قدرت واقعی به مردم است.

دوم:گفتگوها باید جامع و دربرگیرنده همه باشد. ما باید با کسانی که اختلافات قومی و اجتماعی را دامن می زنند، به مخالفت برخیزیم. ما باید برای ترویج کثرت گرایی با همدیگر کارکنیم.

سوم:زنان باید در کانون آینده منطقه قرار گیرند. زنان در خیابانها ایستادند و خواستار تغییرات شدند. آنها اکنون محق هستند که سر میز گفتگوها بنشینند و در تصمیم گیری و اختیارات حکومتی از نفوذ واقعی برخوردار باشند. هیچ دمکراسی ارزشمندی نمی تواند بدون حضور زنان وجود داشته باشد.

چهارم:ما باید به صدای جوانان توجه کنیم

این اظهارات و داستانی که نوشتن آن در خیابانها صورت می گیرد، نشان می دهد که بهار عرب تاثیر جدی در حرکت سیاسی جهان، در روانشناسی مردم و در موضع گیریهای مسئولان مراکز قدرت جهانی به جای گذاشته است.

 

خیزش برآشفتگان و جنبش اشغال وال ستریت

12:ما در ششمین اجلاس شورایعالی سازمان پیرامون بحرانهای حاد جوامع سرمایه داری پیشرفته اعلام کردیم :«سیستم سرمایه داری در گرداب عمیق ترین بحران خود از زمان رکود بزرگ در سالهای 1930 دست و پا می زند. این بحران برآمد مناسبات و مکانیزم تولید ارزش در نظم سرمایه داری است که در فرم "بحران بخش مالی"، تضادهای ساختاری آن را به نمایش گذاشته است.

با بحران مالی تکان دهنده و گسترش آن به اقتصاد حقیقی، بیش از همه بی منطقی و ظرفیت بحران سازی سرمایه داری خود را در برابر دیدگان همگان آشکار ساخته است. به گفته صندوق بین المللی پول (IMF) ، تنها در عرض چند روز ارزشی برابر با بیش از یک هزار میلیارد دلار نابود گردید. بانک توسعه آسیایی میزان ارزش نیست شده در سطح جهان را پنجاه هزار میلیارد دلار برآورد کرده است... سرمایه مالی به مثابه نوع مستقل شده سرمایه به ویژه در دو دهه اخیر، خود را به جایگاه نیروی محرک و غالب کلیت نظام سرمایه داری بر کشیده است. این فرم مشخص از سرمایه، نه بر تولید کالایی یا تجارت بلکه، بر تولید پول در بازارهای جانبی بورس، وام، بهره که به وجود آورده، مبتنی است. بازار مالی با کنار زدن بازار کلاسیک سرمایه صنعتی، به موتور اصلی نظام تولید ارزش سرمایه داری بدل گشته است. برای درک این جایگاه مرکزی کافی است اشاره شود که ارزش سپرده های مووسسات فعال در بازارهای جانبی، سه برابر بیشتر از ارزش همه کالاها یا خدمات فروخته شده در سراسر جهان است. این تورم سرمایه، منبع رونق و تولید دایمی حبابهای بورسی است که بخش مالی سرمایه داری به وجود می آورد و ناچار است که به وجود آورد.» (قطعنامه پیرامون بحران جهانی سرمایه داری و چالشهای چپ، مصوب ششمین اجلاس شورای عالی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، آبان 1388 برابر با اکتبر 2009)

 

13:در مقابل این وضعیت بحرانی ما شاهد جنبشها و خیزشهای بسیار در کشورهای کانونی سرمایه داری بودیم. جنبش محرومان و ستمدیدگان در کشورهای پیشرفته سرمایه داری برآمد جدیدی را در سالهای گذشته به ثبت رساند. طی سه دهه گذشته، توسعه سرمایه داری نو-لیبرال و گذار آن از رابطه «پول-کالا-پول» به رابطه «پول-پول» که تحلیلگران اقتصادی آن را کاپیتالیسم کازینویی می نامند، زندگی توده های مردم را به فلاکت کشانده و باعث کاهش سرسام آور قدرت خرید مردم شد. در بحران مالی چند سال گذشته، هزاران میلیارد دلار از جیب مردم به کیسه گشاد بانکها و انحصارات مالی واریز شد. دولتهای بزرگ سرمایه داری و گروه کشورهای 20 نتوانستند و در حقیقت نخواستند که بر رفتار انحصارات مالی کنترل و نظارت موثر اِعمال کنند. همه هزینه بحرانهای بزرگ از حساب مردم برداشته شد و سهامداران و مدیران انحصارات سرمایه داری تا توانستند دست به چپاول توده های محروم زدند. اولین واکنش در مقابل این ستمگری بی حَد و مرز در سیاتل بروز کرد و پس از آن در جنبشهای گسترده اجتماعی با شعار «جهانی دیگر ممکن است» ادامه یافت. فوروم اجتماعی جهان و فورومهای تابعه آن به علل گوناگون نتوانستند و نمی خواستند که نقش رهبری این جنبشها را به عهده گرفته و به ارایه راه حلهای ریشه ای بپردازند. پس از آن طی دو سال گذشته ما شاهد جنبشهای جدیدی در کشورهای پیشرفته صنعتی بودیم. جنبش برآشفتگان از مادرید در اسپانیا شروع شد و به سرعت در برخی از کشورهای اروپایی گسترش پیدا کرد و دیری نپائید که هزاران تن از محرومان آمریکایی جنبش اشغال وال ستریت را پایه ریزی کردند. جنبش اشغال وال ستریت در راه دشوار و پرفراز و نشیبی پا گذاشت. پیرامون آینده این جنبش و سیاستهای راهبردی و کاربردی آن نظرات گوناگونی وجود دارد که بحثهای مربوط به آن تا جایی که مقدور بوده، در نشریه نبرد خلق منتشر شده و می شود.

در قطعنامه ششمین اجلاس شورایعالی سازمان اعلام کردیم:«مسیر مداخله گری سوسیالیستی و طرح گزینه سوسیالیستی به گونه مستقیم با برنامه و راه حلهای عملی و چاره جوییهای مشخص کمونیستها برای چیرگی بر بحران کنونی و پیامدهای فلاکت بار آن پیوند خورده است. کمونیستها زمانی می توانند جبهه ی مبارزه طبقاتی اکثریت جامعه علیه نظام سرمایه داری را آرایش دهند که قادر شده باشند به طبقات و اقشار فلاکت زده مسیر روشنی برای خروج از نکبتی که سیاستها و تدبیرهای نظم سرمایه داری به آنها تحمیل می کند، نشان دهند». (همان جا)

از نگاه ما راه مقابله با بربریت، انتخاب راه سوسیالیسم است و یک نظام سوسیالیستی به گُمان ما و به همان گونه که در منشور سازمان چریکهای فدایی خلق ایران آمده است:«نظامی دموکراتیک، پلورالیستی، سکولاریستی (جدایی دولت از مذهب و ایدئولوژی) و مبتنی بر دخالت مستقیم مردم در امور خودشان و شناسایی حق تعیین سرنوشت مردم است. سازمان مخالف هرگونه سوسیالیسم غیر دموکراتیک، مخالف تلفیق حزب کمونیست با دولت، مخالف هرگونه سوسیالیسم سرکوبگرانه، اراده گرایانه و خودکامه، مخالف هرگونه دخالت در زندگی خصوصی افراد جامعه و مخالف سوسیالیسم متکی بر کیش شخصیت است

 

مواضع و وظایف ما

14:سازمان ما خود را در جبهه نیروهای کار تعریف می کند و برای سوسیالیسم و تحقق شعار «از هر کس به اندازه استعدادش و به هر کس به اندازه نیازش» مبارزه می کند.

از نظر ما، همان گونه که در منشور سازمان قید شده، «دیدگاهها و اندیشه های رهبران و تئوریسینهای برجسته جنبش جهانی کمونیستی و از جمله مارکس، انگلس، لنین و... نه یک «شریعت جامد»، بلکه «رهنمود عمل» است. از این جهت ما هرگونه ساده اندیشی، کپی برداری، دگماتیسم، شریعت سازی، مطلق گرایی و تحجر را که بزرگترین مانع تکامل اندیشه های ترقیخواهانه و انقلابی است، رد می کنیم. اندیشه و تئوریهای ما باید انسان را مرکز توجه قرار داده و هماهنگ با دستاوردهای علمی باشد. سازمان به این امر واقف است که در اندیشه و تئوری اش ناچاراً محدودیتها، ناتوانائیها، چالشها، ضعفها و تنگناهایی وجود دارد که تنها در تلاش برای تطابق با پیشرفت عینی جامعه و توجه اکید به دستاوردهای علمی و فنی بشریت می تواند برآنها غلبه نماید. سازمان اعتقاد ندارد که برای تمام مسائل یک پاسخ حاضر و آماده دارد و بنابراین در اندیشه و تئوری، مدافع مدار، تسامح، نقد ، پژوهش و بررسی دقیق عمل اجتماعی به مثابه محک تئوری می باشد...ما علیه هرگونه تبعیت و دنباله روی از نهادها، ارزشها و روشهای سنتی که همواره از توسعه علمی و فنی فاصله می گیرند مبارزه می کنیم.»(مواد 2، 3 و 4 منشور سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، آبان ماه 1376)

ما بر این اعتقادیم که برای غلبه بر پراکندگی در جنبش کمونیستی ایران در گام اول باید بر «شریعت سازی تئوریک» غلبه کرد. بنیانگذاران جنبش پیشتاز فدایی با اعتقاد به سوسیالیسم به عنوان راه رهایی کارگران و مزدبگیران در گام اول بر هرگونه آیین سازی دگماتیک خط بطلان کشیدند. برای آنها دیدگاههای مارکس، انگلس، لنین و... نه یک کیش جاودانه، که رهنمود عمل بود و از همین نگاه بود که با دگم حزب سازی، در تئوری و عمل مرزبندی قاطع کردند.

 

همچنان که در گذشته اعلام کرده ایم، به گمان ما، حل بحران پراکندگی در جنبش کمونیستی ایران و شکل گیری یک قطب کمونیستی در جنبش رهایی بخش مردم ایران که بتواند با ژرف نگری و توجه به شرایط عینی کنونی نقش مداخله گر داشته باشد، در گِرو تکیه به مضمون و توجه به درونمایه جنبشی پیشتاز فدایی طی سالهای پیش از انقلاب بهمن است. بدون تردید این تکیه و توجه بدون بررسی نارساییها، انحرافها، خطاها و کمبودهایی که چریکهای فدایی خلق در سالهای پس از حماسه سیاهکل تا انقلاب بهمن 1357 داشتند، ره به جایی نخواهد برد. نیروهای ارتجاعی و دشمنان آزادی، صلح و سوسیالیسم با عربده جویی مشمئز کننده و با شیوه های معرکه گیران و رمالها دم از نابودی چپ و بی بدیل بودن لیبرالیسم عنان گسیخته جدید می زنند تا نظام دینی حاکم بر کشور ما را بی بدیل جلوه دهند. واقعیت این است که در شرایط حساس و پیچیده پس از قیام بهمن 1357 که یک رژیم مذهبی با جنبش توده ای به قدرت رسید، تا کنون جریانهای چپ ایران چه به علت ضربات حکومت و چه به خاطر ضعفهای درونی آن به عقب رانده شده اند.

درس آموزی از تجربه گذشته جنبش پیشتاز فدایی و درک شرایط جدید در ایران و در سطح جهان تنها راهی است که می تواند جنبش کمونیستی ایران را در جایگاه واقعی خود قرار دهد.

ما از تمامی فعالان جنبش کمونیستی ایران که برای استقلال، آزادی، دموکراسی، صلح، سوسیالیسم مبارزه می کنند و از همه ی پیروان جنبش پیشتاز فدایی دعوت می کنیم که برای گسترش و تقویت نقش کمونیستهای ایران در انقلاب دمکراتیک و ضد استبدادی مردم ایران متحد و متشکل شوند. منشور سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، پیشنهاد ما به همه ‌ی کمونیستهای ایران برای اتحاد و همبستگی است.

 

15:طی سالهای پس از حمله اشغالگرانه آمریکا به عراق ما به طور ممتد شاهد آن بودیم که محافل و جریانهای گوناگونی صحبت از «خطر جنگ خارجی» می کردند. بعضی از این جریانات به تبعیت از خبرگزاری رسمی روسیه، در موارد بسیار تاریخ دقیق حمله را هم تعیین می کردند! بخش گفتمان سازی وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی با طراحی پیچیده و با استفاده از خواست برحق صلح خواهی در افکار عمومی مردم جهان، به توهم خطر جنگ دامن می زد. ما تا کنون و در چشم انداز قابل ارزیابی برای حمله خارجی احتمال کمی قایل بودیم، هرچند در شرایط پیچیده کنونی چنین امکانی را با توجه به ماجراجوئیهای ولایت خامنه ای نمی توان نادیده گرفت. پروژه اتمی خامنه ای منجر به یک فاجعه بزرگ برای مردم و کشور ایران می شود و بدین لحاظ ما از عقب نشینی حکومت ایران از این پروژه مخرب استقبال می کنیم و آن را به سود مردم و کشور ایران دانسته و گامی در جهت جلوگیری از یک جنگ خانمانسوز می دانیم.

 

ما در شهریور ماه سال 1382 تاکید کردیم: «با هرگونه دخالت نظامی خارجی و هرگونه جانشین سازی که اراده آزاد مردم ایران برای تحقق حاکمیت ملی را نفی کند، مخالفیم.» (گزارش سیاسی، مصوب شورای عالی سازمان، 28 شهریور 1382) در همین سند وظایف ما در عرصه جهانی چنین اعلام شده است: «فعالیت گسترده در خارج از ایران و استفاده از همه ی امکانات جهانی (مراجع بین المللی- دولتها- سازمانهای اجتماعی- نهادهای مدافع حقوق بشر- و...) بر اساس حفظ استقلال و رعایت موازین و اسلوبهای شناخته شده بین المللی در جهت هرچه منفرد کردن استبداد مذهبی حاکم بر ایران و گسترش مبارزه مردم برای سرنگونی رژیم

در مهر ماه 1385 ما در قطعنامه مصوب پنجمین اجلاس شورای عالی سازمان ضمن تایید مواضع بالا تاکید کردیم: « استفاده از امکانات مذکور در صورتی که به دخالت در امر انقلاب مردم ایران و یا تن دادن به آلترناتیو سازیها برای آینده ایران و یا کمک به جنگ خارجی منجر شود، نافی استقلال به شمار می رود

در قطعنامه شورای عالی سازمان همچنین گفته شده: «مردم ایران در صورتی که کشورهای جهان در قبال مبارزه آنان با رژیم حاکم سیاست بی طرفی اتخاذ کنند، خود با آن تعیین تکلیف می کنند، امر تغییر جمهوری اسلامی و تعیین نظام آینده ایران تنها به عهده مردم ایران است و فشارهای خارجی فقط می تواند به عنوان عامل کمک کننده باشد. از این رو ما خواستار فشار سیاسی، اقتصادی و دیپلماتیک بر رژیم ایران از طرف مراجع بین المللی- دولتها- سازمانهای اجتماعی- نهادهای مدافع حقوق بشر- و... بوده و از تحریم رژیم ایران در زمینه های نظامی و تکنولوژیهای دارای مصارف چندگانه، سیاسی و دیپلماتیک و تحریم اقتصادی (به جز در مواردی که به تهیه آذوقه، دارو و مایحتاج عمومی مردم ربط دارد) حمایت می کنیم.

کشورهای امپریالیستی تا کنون با مراودات اقتصادی خود به استبداد مذهبی حاکم بر ایران یاری رسانده اند. رژیم با پشتیبانی مالی و اقتصادی این کشورها بزرگ امپریالیستی و با هدر دادن منابع ملی مردم ایران به سرکوب گسترده مردم ایران مبادرت ورزیده است. از این رو ما خواستار آن هستیم که کشورهای طرف معامله با رژیم ایران تمامی روابط اقتصادی خود را مشروط به رعایت حقوق بشر از جانب رژیم ایران کنند.

ما رژیم ایران را مسئول اول وضعیت فاجعه بار کنونی، به ویژه در مورد تحریمها می دانیم.

استفاده از شرایط بین المللی در جهت وادار کردن رژیم ایران به رعایت حقوق بشر و تعهد آن به میثاقهای بین المللی در مورد حقوق مردم و دست برداشتن از ماجراجویی در مورد سلاح اتمی و صدور تروریسم و بنیادگرایی از جمله وظایف دیگر ماست.

 

16:تضادها و چالشهایی که در مواد یک تا چهار آمد، وظایف ما را تعیین می کند. مهمترین و محوری ترین تکلیف ما در مرحله کنونی تلاش و مداخله برای تحقق انقلاب دمکراتیک است.

واقعیت این است که بدون تحقق دمکراسی و مشارکت مستقیم توده ها در سرنوشت خود، کمونیستها نمی توانند به هدف نهایی خود دست پیدا کنند. بی توجهی به دمکراتیزه کردن حیات سیاسی و از آن بدتر به سخره گرفتن دمکراسی خواهی و سازمانیابی طبقاتی در یک جامعه دمکراتیک، خسارتهای زیادی به جنبش کمونیستی ایران وارد کرده است. در شرایط کنونی و با وجود استبداد دینی این نیاز به مراتب بیش از گذشته خود را نشان می دهد. منافع کارگران و مزدبگیران ایران ایجاب می کند که همسو و همراه با دیگر نیروهای اجتماعی برای تحقق یک انقلاب دمکراتیک بکوشند. جریانهای سیاسی مدافع نیروهای کار بیش از همه از دمکراتیزه شدن حیات سیاسی جامعه سود می برند. دیدگاهی که با شعار «سوسیالیسم اکنون»، تحقق حداقل خواسته های دمکراتیک مردم را به تحقق سوسیالیسم موکول می کند، دیدگاهی عمیقاً انحرافی است. مدافعان این دیدگاه از حذف نیروهای غیر کارگری در جنبش آزادیخواهی مردم ایران شروع و به حذف نیروهای کار می رسند.

سرمایه داری بودن مناسبات اقتصادی ایران نمی تواند بر این واقعیت سرپوش بگذارد که حاکمیت در ایران بر اساس استبداد مذهبی و بر پایه ولایت مطلقه فقیه سازمان یافته است. این شکل از حاکمیت قرون وسطایی نه فقط با کارگران و مزدبگیران، که با زیر بنای جامعه در ستیز است. قیامهای رنگین کمان بیشماران در سال 1388، نیاز طیف گوناگونی از نیروهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی جامعه ایران برای دمکراتیزه کردن حیات سیاسی را به همه نشان داد. اعتراضهای کارگری طی سه سال گذشته که بیش از 700 حرکت اعتراضی بوده، نیاز به همین امر را بیان می کند.

ما با توجه به واقعیت عینی جامعه ایران، انقلاب دمکراتیک را نخستین گام برای تحقق خواسته های عادلانه کارگران و مزدبگیران ایران می دانیم و در شرایط کنونی برای سرنگونی رژیم استبدادی مذهبی ولایت فقیه و تحقق یک جمهوری مستقل، دمکراتیک و غیر دینی (انقلاب سیاسی دمکراتیک) تلاش می کنیم.

خواست اولیه و مقدم مردم ایران که همه ی شیفتگان آزادی در راه آن پیکار می کنند، سرنگونی رژیم ولایت فقیه و استقرار یک نظام دمکراتیک است. این خواست تنها توسط اراده آزاد و عزم مردم ایران و نیروهای ترقیخواه میسر است. با سرنگونی رژیم حاکم، مردم ایران می توانند در یک انتخابات آزاد، بر اساس حق رای همگانی به ایجاد مجلس موسسان اقدام کرده و یک قانون اساسی جدید را تدوین و تصویب کنند.

 

17:سازمان چریکهای فدایی خلق ایران برای آزادی بدون حد و مرز بیان و اندیشه، آزادی اطلاع رسانی و نفی هرگونه سانسور، رفع تمامی اشکال تبعیض جنسیتی از زنان و برابری کامل زن و مرد در تمامی عرصه های حیات سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و قضایی، برخورداری اقوام و ملیتهای ساکن ایران از حقوق مساوی و بدون تبعیض در همه ی پهنه های دولتی و اجتماعی و لغو هرگونه تبعیض مذهبی مبارزه می کند و از همه جنبشهای اجتماعی برای تحقق این خواسته ها و از تلاش مدافعان بهبود محیط زیست برای جلوگیری از نابودی طبیعت و حفاظت و بهسازی محیط زیست بر اساس توسعه پایدار حمایت می کند.

ما مخالف شکنجه و مجازات اعدام هستیم و برای آزادی همه زندانیان سیاسی و عقیدتی مبارزه می کنیم.

ما خواستار اقدام بی درنگ شورای امنیت ملل متحد به منظور جلوگیری از نقض حقوق بشر در ایران و بازدید گزارشگر ویژه حقوق بشر، از زندانهای رژیم جمهوری اسلامی و ملاقات با خانواده شهدا و زندانیان سیاسی هستیم.

 

18:ما از مبارزه به حق کارگران، مزدبگیران و کارکنان شرکتهای دولتی و خصوصی علیه نظام حاکم و سرمایه داری عنان گسیخته که تعرض به سطح زندگی و معیشت مردم را گسترش بی سابقه داده حمایت می کنیم.

ما از خواست کارگران ایران برای حق اعتصاب و حق ایجاد تشکلهای مستقل کارگری و نظارت سازمان بین المللی ‏کار بر حقوق کارگران ایران و از لغو کار کودکان حمایت می کنیم و همبستگی خود را با مبارزه کارگران و مزدبگیران ایران اعلام می کنیم و در همه تلاشها برای تحقق این حقوق خود را سهیم می دانیم.

ما از کمیسیون حقوق بشر ملل متحد، از سازمان جهانی کار، از همه ی سندیکاها و اتحادیه های کارگری در سراسر جهان می خواهیم که از مبارزه کارگران و مزدبگیران ایران برای ایجاد تشکیلات مستقل کارگری حمایت و پشتیبانی کرده و رژیم حاکم بر ایران را به خاطر نقض قوانین مربوط به حقوق کار و دستگیری فعالان کارگری محکوم کنند.

 

19:ما از حقوق مسلم زنان و مردان ساکن در کمپ اشرف و زندان موسوم به لیبرتی حمایت کرده و هرگونه جابجایی اجباری و اخلال در حل مسالمت آمیز مساله پناهندگی آنان و غارت اموال آنها از جانب دولت نوری المالکی را محکوم کرده و خواستار دخالت شورای امنیت ملل متحد برای حل مسالمت آمیز این مساله هستیم.

حکومتی که با توپ، تانک و هواپیماهای آمریکایی به قدرت رسیده و رژیم ایران نیز به طور روزمره و برنامه ریزی شده و به اشکال مختلف آشکار و پنهان در امور آن دخالت می کند و اکنون از جانب بخش مهمی از مردم عراق از طریق تظاهرات روزمره نامشروع اعلام می شود، نمی تواند و نباید به بهانه «حق حاکمیت»، حقوق خَدشِه ناپذیر هزاران زن و مرد ایرانی را برای تحقق سیاستهای خامنه ای پایمال کند.

 

20:مردم ایران از آستانه انقلاب مشروطیت تا کنون برای دمکراتیزه کردن حیات جامعه و مشارکت مستقیم در سرنوشت خود مبارزه کرده اند. بیش از صد سال است که زنان و مردان ایران زمین با جنبشهای سترگ خویش برای تحقق آزادی مبارزه می کنند.

ما خاطره تمامی زنان و مردانی که در بیش از یک صد سال گذشته در رزم بی امان با ستمگران، در راه آزادی و عدالت ‏به شهادت رسیدند را گرامی می داریم و به کارگران، زنان، جوانان، روشنفکران و فعالان سیاسی، اجتماعی و مدنی که زیر فشار و شکنجه دژخیمان خامنه ای مقاومت می کنند درود می فرستد.

ما به تمامى زنان و مردان ایران ‏زمین که برای آزادی، دموکراسی، صلح، پیشرفت، عدالت و جدایی دین از ‏دولت مبارزه می کنند درود می فرستیم و با مبارزه مردم ایران علیه استبداد، فقر، جهل و تبعیض اعلام همبستگی می کنیم.

 

21:سازمان چریکهای فدایی خلق ایران قیام همگانی و استفاده از تمامی اشکال مبارزه را حق مسلم مردم ایران می داند. ما ایجاد هسته های مخفی مقاومت، تشکیل هسته های کوچک رسانه ای و خبر رسانی، ایجاد کمیته های مخفی عمل و شوراهای هماهنگی و.... را اشکال مناسب و عملی برای هماهنگی مبارزه کارگران، معلمان، کارمندان، مزدبگیران، پرستاران، دانش آموزان، دانشجویان و جوانان، زنان، روشنفکران، فرهنگیان، معلمان و هنرمندان می دانیم و به سهم و توانایی خود در این مسیر تلاش می کنیم.

ما با تحریم شعبده بازی انتخابات ضد دمکراتیک و فرمایشی که قرار است در روز جمعه 24 خرداد 1392 به صحنه آورده شود، زنان و مردان آزادیخواه ایران زمین را به اتحاد و مبارزه برای سرنگونی رژیم استبدادی مذهبی ولایت فقیه و ‏ایجاد یک جمهوری لائیک، دمکراتیک و مستقل

فرا می ‌خوانیم.
 
این سند در جلسه روز سه شنبه 12 فوریه 2013 به اتفاق آرا به تصویب شورای عالی سازمان رسید.
 

 

*روند نقدینگی در سال ‌های پس از انقلاب، یعنی از سال 58 تا 91، مشاهده می ‌شود که طبق اطلاعات بانک مرکزی، میزان این شاخص در طول این سال ‌ها، از رقم 258 میلیارد تومان در ابتدای سال 58، به رقم 387 هزار و پانصد میلیارد تومان در انتهای تیرماه سال 91 رسیده است. یعنی در این سال ‌ها، نقدینگی با افزایشی معادل 387 هزار و 242 میلیارد تومان مواجه بوده است. به عبارت دیگر، نقدینگی در طی تقریبا 34 سال، 1503 برابر شده است... شاخص قیمت‌ کالاها و خدمات مصرفی (تورم) در همین مدت زمان تقریبا 348 برابر شده است.( آزادنگار journalism به نقل از دنیای اقتصاد، 7 آبان 1391)

بازگشت به صفحه اول ایران نبرد

بازگشت به صفحه نبردخلق