فراسوی خبر... پنجشنبه ۱۱ اردیبهشت

جنگ افروزان و بازی کنندگان با آتش باید پاسُخگو باشند

منصور امان

هرگاه آخوند علی خامنه ای به گونه علنی خواستار «پیگیری» حادثه یا پرونده ای می شود، در حقیقت در لابه لای سطرها، فرمان لاپوشانی و فریب یا سوواستفاده برای هدفهای خاصی را صادر می کند. درخواست او مبنی بر «پیگیری» انفجار بندرعباس از این قاعده مُستثنی نیست و مُرور رویدادهای چهار روز گُذشته نشان می دهد که رژیم ولایت فقیه در برخورد به این فاجعه در همان مسیری در حرکت است که در مورد جنایت شلیک به هواپیمای اوکراینی گام زد.    

درحالیکه شواهد مُطمئنی وجود دارد که از انفجار مواد تسلیحاتی حکایت می کند، حاکمیت به شدت در پی حذف این زاویه از موضوع و جایگزین کردن روایتهای ساخته و پرداخته خود است. پس از یک دوره آشُفتگی در ارایه داستان مطلوب، رفته رفته چنین می نماید که «نظام» به این روایت نزدیک می شود. در لابه لای سُخنان پایوران و مسوولان گوناگون حُکومتی می توان اجزای سناریویی را تشخیص داد که نخُست بر تایید انبار کردن مواد انفجار پذیر و همزمان مُعرفی آن به عُنوان مواد غیرنظامی اُستوار شده است. بخش دیگر روایت حُکومتی، نمایش دادن مُتهمان است که چنین می نماید حاکمیت هنوز در این مورد به نتیجه قطعی نرسیده است.   

به مُوازات سرهم بندی یک روایت ساختگی، تلاش برای خفه کردن صداهای روشنگرانه و سانسور و جلوگیری از انتشار اخبار و اطلاعات در مُحیطهای مجازی و خبری جریان دارد. حاکمان ج.ا به گونه ریشخند آمیزی می کوشند مُحیط رسانه ای را به سود جعلیات خود تخلیه کنند. اطلاعیه های تهدیدآمیز مراکز قضایی و امنیتی بخشی از این کارزار است که در خدمت ایجاد فضای روانی اختناق قرار دارد. میزان وحشت خامنه ای و پاسدارانش از آشکار شدن جُزییات  آخرین تبهکاری خود را از تحت پیگرد قرار دادن عناصر «خودی» از باندهای رقیب می توان دریافت که در حواشی این فاجعه نان خود را به تنور می چسبانند.   

رژیم ولایت فقیه در برابر یک مُشکل حل نشدنی قرار دارد؛ ابتدا به این دلیل که سرکوب خبری و دیوارکشی موثر نیست. دهها میلیون شهروندی ایرانی که عُضو شبکه های اجتماعی هستند و تعداد بیشتری که به اینترنت و ماهواره دسترسی دارند، به چنین تلاشی پوزخند می زنند. سند زنده این تحول در پهنه رسانه - مُخاطب، بی اعتباری رسانه های حُکومتی و به ویژه مُهمترین آن، صداوسیمای ج.ا، است که در چشم جامعه بی اعتبار و اعتمادناپذیر به حساب می آیند.

دلیل دیگر، مرزبندی سیاسی، ایدیولوژیک و فرهنگی جامعه با رژیم ج.ا است که آن را در برابر اشاعه روایتها، توضیحات و توجیهات دستگاه حاکم نُفوذناپذیر می کند. «نظام» همانگونه که در قلمرو اجتماعی و زندگی روزمره اقتدار خود را از دست داده، در قلمرو رسانه ای و ایفای نقش به عنوان میانجی یا راوی اخبار و اطلاعات نیز به کُلی به حاشیه رانده شده است.      

با بار انزوای سیاسی اجتماعی بر دوش، هر علت و هر مُتهمی که از آستین خامنه ای و گُماشتگانش بیرون بیاید، اهمیت و اعتباری نخواهد داشت و نمی تواند جامعه را اقناع کند. جنگ افروزان و بازی کنندگان با آتش باید پاسُخگو باشند.   

 

 

بازگشت به صفحه نخست