فراسوی خبر... پنجشنبه ۴ مرداد

«مرکز اسلامی هامبورگ»؛ یک نماد کوته بینی سیاست مُماشات

منصور امان

پس از سالها افشاگری مُخالفان ایرانی و انتقاد محافل مُترقی آلمان، سرانجام پایگاه فعالیتهای مُخرب رژیم ج.ا در آلمان موسوم به «مرکز اسلامی هامبورگ» و دستکم ۵۳ مرکز و زیرمجموعه آن در ایالتهای مُختلف از سوی دولت این کشور برچیده و فعالیت آن ممنوع اعلام گردید. این اقدام بی تردید خبر خوبی برای مُخالفان، کوشندگان و شهروندان عادی ایرانی است که آماج تهدیدات، خبرچینی و جاسوسی پیوسته این مرکز قرار داشتند.

«مرکز» یاد شده دهه هاست که زیر نظر سازمان امنیت آلمان قرار دارد و در گُزارشات سالانه آن پیرامون تهدیدات امنیتی، میهمان دائمی بوده است. آنچه که موجب گردید در طی این سالها دولتهای گوناگون آلمان با وجود شواهد کافی مبنی بر هدایت و پایش این مرکز توسُط رژیم ولایت فقیه و فعالیتهای تروریستی و اطلاعاتی اش، دست به اقدام بازدارنده ای علیه آن نزنند، سیاست مُماشات اُروپا در برابر حاکمان ایران بوده است. آلمان در کنار فرانسه و انگلیس از مُروجان و مُدافعان سرسخت سیاست تجارت گرا و پُرمنفعتی است که زیر تیتر فریبنده «تحول از طریق مُبادله» سالها بر انواع شرارتها و ماجراجویهای رژیم ج.ا چشم فرو گذاشته است.   

دو رویداد که در فاصله نزدیک به یکدیگر روی داد، این رویکرد را دستکم در برخورد به «مرکز اسلامی هامبورگ» تغییر داد. نخُست در اُردیبهشت ماه سال جاری، نزدیک به دو هزار مُتعصب بُنیادگرا در شهر هامبورگ تظاهُراتی را برگزار کردند که در جریان آن خواهان برقراری «خلافت اسلامی» در آلمان شدند. اگرچه این خواست در نگاه اول ریشخند آمیز و خرد‌گُسسته به چشم می رسد، اما طراحان آن یک هدف جدی را پی می گیرند و آن رادیکالیزه کردن ایدیولوژیک هواداران خود و گُفتمان سیاسی است که راه را برای به خدمت گرفتن آنها در مصارف تروریستی، جاسوسی، بی ثبات سازی کشور میزبان و جُز آن هموار می کند.

رژه خلیفه گرایان با شُعار براندازی در شهر بندری هامبورگ، یک شوک بُزُرگ نه فقط برای جامعه آلمان، بلکه همچنین برای دستگاه سیاسی آن بود که با فعالیت اسلامگرایان افراطی زیر پوششهای مُختلف در این کشور مُدارا کرده و حتی طرف گُفتُگوی خود قرار داده، در حالیکه همزمان مُسلمانان دگراندیش یا میانه رو و تشکُلهای آنها را به حاشیه رانده است. رویداد هامبورگ دولت آلمان را برانگیخت که در شرایطی که بُنیادگرایان اسلامی و در راس آنها رژیم ج.ا یک جنگ سیستمی و تمدُنی عُریان را با جلوه های تروریستی، انتحاری و پروپاگاندیستی علیه غرب پیش می برند، بر تحرُکاتی که در این مسیر در خاک خود صورت می گیرد، لگام بزند و زیر پایش دربیاورد.

رویداد تعیین کننده دیگر، شبیخون حماس به اسراییل و در پی آن جنگ خونین و تبهکارانه دو نیروی افراطی و بُنیادگرا، دولت راستگرای اسراییل و گُروه حماس است. آلمان از جُمله به دلیل پیشینه تاریخی، در کنار آمریکا در ردیف یکی از مُتحدان اصلی اسراییل به شُمار می رود. این امر به ویژه اکنون خود را در حمایت مالی، تسلیحاتی و سیاسی از تل آویو به نمایش می گذارد. نقش و رویکرد تنش برانگیز رژیم ج ا در این جنگ، آن را به یکی از طرفهای درگیری تبدیل کرده و از این زاویه، آلمان تحرُک ج.ا به سود مُتحد جنگی اش، حماس، در خاک خود را اقدام مُستقیم علیه منافع ملی به شُمار می آورد. این به گونه دقیق مضمون فعالیتهای «مرکز اسلامی هامبورگ» در ماه های اخیر را تشکیل داده که به طور مُشخص نقش نمایندگی حماس در اُروپا را ایفا کرده و برای توجیه سیاستهای مُخرب و شیوه های غیرانسانی آن به ابزارهایی همچون یهودی ستیزی و نژادپرستی مُتوسل شده است.

رشته ارتباطی دیگر مرکز یاد شده با جنگ اسراییل و حماس، پیوند با تشکیلات مخفی حزب الله لُبنان در آلمان است. این گروه دست نشانده رژیم ایران، از سوی دولت آلمان «سازمان تروریستی» شناخته شده و فعالیت آن غیرقانونی است. پایگاه رژیم مُلاها در آلمان و زیرمجموعه های آن بدون اعتنا به این امر، به فعالیتهایی در جهت پُشتیبانی لُجستیکی و مالی از آن اشتغال داشتند. حساسیت این دست تحرُکات هنگامی افزایش می باید که در نظر گرفته شود حزب الله یک طرف مُستقیم جنگی علیه اسراییل است و در همین نقش از سوی دولت آلمان دیده و ارزش گذاری می شود.

اگر برای کوته بینی سیاست مُماشات بتوان یک مثال آورد، شیوه برخورد دولت آلمان با «مرکز اسلامی هامبورگ» می تواند گویا ترین مثال باشد. فقط وقتی آتش به زیر پنجره اش در برلین  رسید، از خود واکُنش نشان داد! 

 

 

بازگشت به صفحه نخست