فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۵ مرداد

اعدام؛ قُدرت نمایی یک شبه قُدرت

منصور امان

رژیم ولایت فقیه با گُسیل جلاد و چرخاندن طناب دار، به درهم کوبیده شدن طرحهای بقای خود از سوی جامعه‌ی مُعترض واکُنش نشان می دهد. میرغضبان تحت امر علی خامنه ای در قصابخانه هایی که بر آن تابلوی «دادگاه» آویخته اند، به گونه زنجیره ای مشغول صُدور مُجوز قتل زندانیان سیاسی زیر نام «بغی» و «مُحاربه» هستند و دژخیمان اجیر شده، از افکندن طناب دار به گردن فرزندان مردُم فراغت ندارند.

کُشتار و اعدام زندانیان سیاسی در ج.ا از منطق ویژه ای پیروی می کند که استنتاجات خود را بی واسطه از وضعیت دستگاه قُدرت در نظر به درجه ثبات و میزان ظرفیت حفظ آن کسب می کند. تاریخچه قتلهای حکومتی در دوره های گوناگون، روایت یکسان حاکمیتی است که هرگاه زیر فشار قرار می گیرد، یکی از ابزارهای واکُنش بدان، توسُل به خُشونت عُریان زیر پوشش «قانون» و محاکم «قانونی» است.

موقعیت فعلی رژیم ولایت فقیه هر چیزی جُز باثبات است. تسمه های زین قُدرت گسسته و راکب برای حفظ تعادُل و نیفتادن از اسب، به سختی و زحمت افتاده است. در برابر چشم خامنه ای و شُرکا، فرآیند گُسترش نُفوذ و ژرفش صف بندی جامعه در برابر «نظام» به نمایش مادی درآمده است. گامهای پیش رونده جامعه که در خیزش شهریور ۴۰۱، مُقاومت پیروزمندانه ای که برای دفاع از دستاوردهای آن شکل گرفت و سرانجام جبهه مُتحد توده ها علیه دو نمایش انتخاباتی دستگاه حاکم (مجلس، ریاست جمهوری) به زمین جدال گذاشته شد، در حقیقت از روی اقتدار، نقشه ها، اُمیدها و دستگاه عصبی حاکمیت رد شده است.

هیچ شاهدی مُحکمتر از عقب نشینی مُفتضحانه از پروژه استراتژیک «یکدست سازی» قُدرت، وضعیت مُتزلزل رژیم حاکم و سرگشتگی آن را بازگو نمی کند. حاکمیت توسُط بازی با کارت «اصلاح طلبان»، با صدای بُلند زبان به اعتراف گشود که طرح سرکوب برای مهار جامعه و بازسازی سُلطه خود بر آن شکست خورده و مُقاومت و روانشناسی تغییر یافته‌ی مردُم مُعترض، آرایش سیاسی مُتناسب با این طرح را نیز ناکارا و فاقد موضوع کرده است.

اعدامها و محکومیتهای سنگین علیه کوشندگان سیاسی، صنفی و اجتماعی و به ویژه زنان کوشنده، تلاش تبهکارانه رژیم ولایت فقیه برای تصرُف و اشغال دوباره فضایی است که جُنبشهای اعتراضی و نگاه و روحیه چالشگرانه جامعه با عقب راندن آن تسخیر کرده است. دستگاه حاکم طناب دار و میله سلول در کفه ترازوی مُعادله قُدرت با جامعه می گذارد تا ترور و وحشت پراکنی، اتوریته اش را بازسازی کرده و به توازُن برساند.

جامعه اما به خوبی این ویژگی سرکوب در دوره کُنونی را بازشناخته است. خامنه ای و آدمکُشان او از موضع تهاجُمی و برای پیشروی و افزودن بر آنچه که در کف دارند، به میدان نیامده اند؛ آنها برای آنچه که از دست داده اند، برای از دست ندادن زمینها و فضاهای بیشتر و از موضع دفاعی به مُقابله برخاسته اند. اما هنگامی که ترور و سرکوب تغییری در وضعیت صحنه رویارویی نمی دهد و صُفوف جامعه مُعترض را گُسسته نمی کند، در این صورت آنچه که بیرحمی و وحشیگری تولید می کند، قُدرت نیست، شبه قُدرت مُنحطی است که تاب دوام در برابر توان مادی و اخلاقی هماوردش را ندارد.

خبر بد برای نظام ج.ا این است که زیر پای ایده اجتماعی شده‌ی آزادی و عدالت نمی توان چارپایه اعدام گذاشت و فضای بی انتهایی که نگرشها و اراده ها ایجاد کرده را نمی توان حبس کرد و زندان افکند.

 

 

بازگشت به صفحه نخست