|
|
فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۴ خرداد «انتخابات»؛ ناهمگون در مُهندسی، بلاتکلیف در نتیجه منصور امان با یک صحنه آرایی آشُفته، دستگاه ولایت فقیه برای پُر کردن جای آخوند قاتل، ابراهیم رئیسی، و تداوُم سیاستی که او را بر منصب ریاست جمهوری نشاند، به تقلا درآمده است. پس از آنکه لشکری از مُدعیان رنگارنگ و یکدست نشدهی باند حاکم به کُرسی خالی شده هُجوم آوردند تا هزینه سیاسی نمایش زودهنگام را افزایش دهند، اینک «نظام» به گونه ناشیانه ای می کوشد با تزریق آمپول رقابت به «انتخابات»، اگر نه یک واقعیت زنده، دستکم مُرده ای مُتحرک را روی صحنه عُمومی عرضه کند. اینکه تمام سرمایه گذاری حاکمیت برای رسیدن به این هدف روی یک فرد حاشیه ای در اُردوی رقیبی انجام شده که نقشی در حیات سیاسی ج.ا بازی نمی کند، خود گویای جدال نامُوفق آن با تناقُض سیاسی ای است که در حل و فصل مطلوب چالش انتخابات با آن روبروست. ریشه این ناهمگونی در تحریم یکپارچه نمایش انتخابات مجلس نهُفته است. اگرچه حاکمیت حساب خود را از جامعه جُدا کرده و بدون پروا نشان می داد که اقلیت وابسته به خود را مبنای مشروعیت اش می داند، با این همه ضربه کوبنده تحریم، واقعیتی که جُنبش انقلابی شهریور به میدان آورده بود را در ابعادی هراس آور در برابر دیدگان آن به نمایش گذاشت. چرا که ماده و نیروی برکناری توده ها از مراسم حُکومتی انتخابات را خواست تغییر بُنیادی شرایط موجود و حذف استبداد مذهبی به مثابه سد راه آن تشکیل می داد. آخوند خامنه ای و همدستانش با چشمان وحشت زده شاهد آن گردیدند که استراتژی یکدست سازی، جبهه توده مُعترض را تقویت کرده و گامها و ترفندهای آنها برای پیشبُرد این راهکار، به خود سازمان یابی مردُم و فشُرده شدن صُفوف آنها برای عمل مُتحد علیه حاکمان انجامیده است. با یا بدون رئیسی، هزینه این سیاست برای حاکمیت پرداخت پذیر نیست. از طرف دیگر، دستگاه قُدرت نمی تواند از آن عقب بنشیند بدون آنکه تهدید یک زلزله سیاسی در «بالا» با پیامدهای «نظام» شکن در «پایین» را به جان خریده باشد. این تناقُض، در چینش نامزدهای نمایش انتخابات ریاست جمهوری نمود یافته است که از اکثریت نمایندگان سیاست یکدست سازی تشکیل شده و در کنار آنها، شورای نگهبان دو نامزد را نشانده که می بایست ظاهری رقابتی به این سرهم بندی بدهند. این در حالی است که هیچیک از دو نامزد تزئینی، یک جریان جدی سیاسی با توانایی رقابت برای کسب قُدرت را نمایندگی نمی کند. آخوند جلاد، پورمُحمدی، مُتعلق به «جامعه روحانیت مُبارز»، یک تشکُل انحصاری آخوندی است که سالهاست به رُتبه بی اهمیتی درغلطیده و صلاحیت خود او که «دبیرکُل» این باند رو به زوال است، ابتدا در انتخابات مجلس خبرگان رد شد و فقط با پادرمیانی توانست جایی در آن داشته باشد. فرد دیگر، پزشکیان، یک چهره گُمنام، نامزد باند «اصلاح طلب» است؛ جریانی که پس از اخراج کمتر آبرومند از ساختار قُدرت و طرد از سوی جامعه، در عمل فاقد میدان کُنشگری ملموس است و از سوی هیچیک از این دو قُطب به بازی گرفته نمی شود. از این رو تصادُفی نیست که پزشکیان نیز خانه سیاسی مُشخصی ندارد و بین باند ولی فقیه و باند خودی در نوسان است. این واقعیت که وی از دید آخوند خامنه ای، برای رقابت کم خطرتر از «اصولگرای» شناخته شده ای مانند لاریجانی شناخته شده، جایگاه وی را به خوبی بیان می کند. کیفیت نازل عُنصر رقابت در محصول پرورده شده توسُط شورای نگهبان، سردرگُمی باند حاکم را با اسم و نشان به تماشا گذاشته است. آخوند خامنه ای از یکطرف نیازمند آن است که برای جلب مُشتری به تئاتر یکدست انتخاباتی اش، بازیگران مُتفاوتی را روی صحنه بیاورد و از طرف دیگر، باید مُراقب باشد که نفرات جدید، نقش اول نمایش را که مُنتخب اوست به سایه نبرند و سناریو به هم نخورد. نتیجهی این بلاتکلیفی، برزخ شش نفره کنونی است که نه می تواند جامعه را گُمراه کند و جبهه آن را پراکنده و به ضعف بکشد و نه قادر به سفت کردن پای مُتزلزل یکدست سازی است. |
|
|