فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۰ مهر

غزه؛ موجی برای سواری یا غرق شدن؟

منصور امان

همزمان با آنکه دستگاه حاکم و رسانه های زیر پایش آن تلاش می کنند با تبلیغات جنگ طلبانه، انتشار اخبار وارونه یا ساختگی و ایجاد فضای پرو حماس و ضداسراییلی برای سیاست خارجی ضدملی خود مشروعیت بتراشند، دو رویداد به فاصله نزدیکی از یکدیگر، دیدگاه جامعه در باره این سیاست را یکبار بیشتر به نمایش گذاشت.

روز دوشنبه ۱۰ مهر، ژست ناشیانه مسوولان حُکومتی با مُجسمه نیم تنه پاسدار قاسم سُلیمانی، به یک سیلی سخت به بناگوش «نظام» مُنجر شد. نصب این مُجسمه در ورزشگاهی در اصفهان که میزبان مُسابقه دو تیم فوتبال سپاهان و الاتحاد عربستان بود، موجب برانگیختن اعتراض تیم عربستانی و لغو بازی گردید. آنچه که در ادامه این رُسوایی روی داد، اما بی درنگ صف بندی بین المللی علیه دخالتگری و توسعه طلبی فرقه ای ج.ا را به یک مرزبندی داخلی گُسترش داد. تماشاگران سرخورده و مُعترض به برهم خوردن مُسابقه، نه تیم عربستانی، بلکه مُجسمه پاسدار سُلیمانی را آماج زُباله و بُطری آب قرار دادند و علیه نمایش مُبتذل و بی ربط حُکومت شُعار سر دادند.

مفهوم این حرکت روشن است؛ پاسدار سُلیمانی نماد جنگ افروزی خارجی رژیم حاکم و یک چهره شاخص در هدر دادن منابع و داراییهای کشور شناخته می شود. حتی اگر اندکی تفاهُم با سیاستی که او حمل می کرد وجود می داشت، به جای نیم تنه وی می بایست مسوولان محلی زُباله باران می شدند.

یک هفته بعد، روز یکشنبه ۱۶ مهر، در رویدادی دیگر، تماشاگران بازی پرسپولیس – گُل گُهر به شُعار دادن علیه یک مُزدور شیاد حُکومتی پرداختند که در پوشش حمایت از حمله حماس به اسراییل، پرچم فلسطین را به نمایش درآورده بود. ادبیات ویژه این دسته از تماشاگران اگرچه از نُرمهای معمول پیروی نمی کرد، اما همزمان نشانگر گُستردگی مرزبندی و تنفر از سیاست خارجی بُحران زا و فلاکت ساز رژیم ولایت فقیه تا عُمق جامعه بود.

این حرکت به ویژه از آن رو برجسته شد که در اوج کارزار تبلیغاتی حُکومت به نفع حماس و عوامفریبی پُر حرارت آن با ترم حمایت از فلسطین شکل گرفت. جبهه گیری مزبور نشان داد که کمتر کسی در جامعه ادعاهای دستگاه حاکم در مورد پُشتیبانی از مردُم فلسطین و دلسوزی برای آنها را باور می کند و هزینه کلانی که خرج این بالماسکه می شود را روا می داند.

اگرچه جامعه به گونه فراگیر و طبقات و لایه های اجتماعی مُعترض به طور ویژه مُدتهاست که مرزبندی خود با سیاست خارجی رژیم حاکم را ابراز داشته اند و همچنان نشان می دهند، اما تاثیر این رویکرد در شرایط حاضر که ج.ا شریک اصلی یک بُحران بُزُرگ بین المللی با پیامدهای عمیق آن گردیده، هم بر جامعه و هم بر حاکمیت دوچندان است.

رژیم ولایت فقیه که پُشتیبان اصلی ارتجاع اسلامی در غزه و نمایندگان آن حماس و جهاد اسلامی است، به شدت زیر ضرب اتهام مُشارکت در حمله اینان به اسراییل قرار گرفته و در حال فرو رفتن در باتلاق یک درگیری جدید با ابعاد نامعلوم است. گُشوده شدن جبهه خارجی درحالی صورت می گیرد که حاکمیت جبهه داخلی را نیز در برابر خود دارد و درگیر نبرد مرگ و زندگی علیه جامعه مُعترض و قیامهای سرنگونی آن می باشد. ابزار «مردُم فلسطین» در چنین شرایطی می توانست فشار داخلی را مُنحرف، خطر آن را کاهش دهد و به این وسیله دست حاکمیت را در برخورد با بُحران خارجی باز کند

اکنون اما چنین می نماید که آنچه که زمانی برای رژیم ولایت فقیه «فُرصت» به شُمار می آمد، نه تنها به «تهدید» تبدیل شده، بلکه نقش صیقل دهنده و شتاب گر «تهدید» های پیش از این را نیز بازی می کند.

 

 

بازگشت به صفحه نخست