فراسوی خبر... پنجشنبه ۲۴ اسفند

آخوند نماد فرد یا سیستم؟

منصور امان

جاسوسی رذیلانه یک آخوند در قُم از زنی که برای درمان کودک خُردسالش در درمانگاه  بسر می برد، موجی از خشم و نفرت را در جامعه ایران برانگیخته است. واکُنشها در فضای مجازی و حقیقی به آنچه که در این مرکز گذشت، چندان گُسترده و رادیکال بوده است که نه فقط دستگاه حاکم را نگران و آشُفته به دست و پا انداخته، بلکه در مجموع تلاش شکست خورده آن برای تحمیل حجاب اجباری را به موضوع اختلاف در آن بدل ساخته است.            

آنچه که این رویداد را حساسیت برانگیز کرده و مُحرک توجُه بیشتری در جامعه بوده، نقش آفرینی یک آخوند به عُنوان مُتهم اصلی آن است. نزد جامعه ی زخم خورده از استبداد دینی، آخوند به دُرُستی نماد تمامی عوارض منفی و ویرانگر رژیم حاکم به شُمار می رود و در چهره و لباس فُرم او، سیاستهای ضدمردُمی و تبهکارانه دستگاه حاکم است که مُنعکس می شود. این یک تصویر و برداشت ذهنی نیست، بلکه تجربه عینی از سُلطه فاجعه بار حُکومت دینی است که نه فقط نمایندگان و سُخنگویان اصلی آن به قشر روحانیت تعلُق دارند، بلکه ساختار، سیاست، ستمگری، جنایتها و تحمیلات آن نیز با  جهان بینی و ایدیولوژی همین قشر اجتماعی توجیه و تبلیغ می شود. هر آنکه می پندارد واکُنش جامعه به  آخوند رذل درمانگاه قُم از خشم و انزجاری سطحی و عاطفی سرچشمه گرفته، بی تردید این زمینه تاریخی و تجربی را نادیده  می گیرد.   

رویکرد سخت جامعه به دستگاه روحانیت و آخوندها مُدتهاست که از مرز یک واکُنش احساسی و لحظه ای فراتر رفته و به درکی جاافتاده و پایدار فراروییده که ترجُمان سیاسی آن در مرزبندی با حُکومت دینی و خواست نظمی غیردینی نمایان گردیده است. امروز سکولاریسم در جامعه ایران فقط یک اصطلاح مُجرد و آکادمیک نیست، بلکه گرایشی توده ای است که در زندگی روزمره، در شُعارهای اعتراضی، در مُطالبات مُشخص و در معنا کردن این یا آن رویداد و در اشکال گوناگون دیگر  به کار بسته می شود و نمود می یابد.  

تردیدی نیست که در میان آخوندها اندک کسانی نیز وجود دارند که مُخالف شرایط موجود و رژیم حاکم هستند، همچنانکه در روزهای گذشته شُماری از آنها در نقد رفتار آخوند درمانگاه گُفته و نوشته اند. با این حال رویکرد فردی آنها موجب نرم شدن یا تغییر نگاه جامعه به قشر آخوند و تفکُر آن نخواهد شد، زیرا این روحانیت به مثابه یک نهاد است که سرنوشت و مُقدرات جامعه را فلاکت زا و ستمکارانه در دست دارد. مردُم در  زندگی، کار، آزادی و معیشت با این یا آن آخوند مُنفرد روبرو نیستند، بلکه نهاد ارتجاعی روحانیت است که در قالب سیاسی حُکومت دینی در برابر آنها، علیه آنها ایستاده است. 

فریاد زن شُجاع درمانگاه قُم بر سر آخوند جاسوس، صدای اعتراض جامعه ای است که نظم حاکم همراه با آیینها و تحمیلاتش را برنمی تابد. این صدا هر بار بُلند تر از پیش به گوش می رسد.         

 

 

بازگشت به صفحه نخست