فراسوی خبر... پنجشنبه ۴ آبان

راه رژیم به جنگ غزه از جنگ با جُنبش انقلابی می گذرد

منصور امان

به مُوازات شدت گرفتن بُحران اسراییل – غزه و افزایش دو سویه ی فشارها بر دستگاه حاکم، سرکوب و ترور جامعه نیز وارد فاز تازه ای شده است. این بار حاکمیت نه فقط برای بقای خود در جنگ با جامعه، بلکه همچنین برای مُدیریت مُداخله و درگیری در این بُحران خطرناک بین المللی، بیش از پیش به خُنثی شدن خطر جامعه مُعترض وابسته شده است.

یورش حماس به اسراییل، پدرخوانده آن در ایران را به دردسر مُخاطره انگیزی افکنده است. جنگ نیابتی آن از پُشت پرده در حال تبدیل شدن به یک درگیری رودرو است. علائمی که از جانب آمریکا و اُروپا مبنی بر تغییر سیاست آسان گیری و چشم پوشی از تحریکات آن ارسال می شود، «نظام» را آشفته ساخته است.

استراتژی حاکمیت در منطقه به گونه عُمده بر محور اقدام در خفا و به واسطه گروه های بومی بنا گردیده، راهبُردی که نوعی حاشیه امن و حاشا برای او از یکطرف و برای سیاست مُماشات از طرف دیگر ایجاد کرده است. خاستگاه استراتژی یاد شده پرهیز جدی حاکمان ج.ا از درگیری مُستقیم با طرفهای خارجی شان است؛ امری که در صورت وقوع، در برابر ثبات و بقای آن یک علامت سووال پُر رنگ خواهد گذاشت. این شرطی است که فقط مانع وُرود مُستقیم آن به جنگ منطقه ای اخیر نمی شود، بلکه آنگونه که پیداست، اینک به سدی در مُقابل پیشبُرد جنگ به صورت نیابتی هم تبدیل شده.

این یک بُن بست بُنیادی برای رژیمی است که چک تضمین امنیتی خود را از این طریق نقد می کند، بدینگونه که دخالت مُستقیم در جنگ، تهدید سُقوط را به همراه می آورد و کنار ماندن از آن به معنای از دست دادن اهرُم مُداخله گری و قُدرت سازی و همراه آن از کف رفتن نُفوذ بر دست نشاندگان و وداع با حیاط خلوت «عقبه استراتژیک» است. بدیهی است که قرار گرفتن بر سر این دوراهی استراتژیک، بدون اثرگذاری بر ساختار قُدرت و باندها و دستجات تشکیل دهنده اش باقی نمی ماند و نا آرامی و تضادهای جدیدی را به سطح خواهد آورد.

گُذشته از آنکه حاکمیت کُدام گُزینه را برگزیند، فاکتور جُنبش اجتماعی نقش تعیین کننده ای در آن ایفا خواهد کرد. بدینگونه که هر وضعیتی که حاکمیت را مُتزلزل کند یا کشور و جامعه را با آسیبهای بیشتر و فشارهای جدید روبرو سازد، تضادهای فعال بین «نظام» و مردُم را تشدید کرده و فضای اعتراضی و خیزشی موجود را باز کرده و به سمت رویاروییهای گُسترده تر از پیش می برد. بنابراین هر تصمیمی در باره سیاست برخورد با بُحران اسراییل – غزه، به چگونگی توازُن قُوا در برابر جُنبش انقلابی مشروط می گردد.  

این گرهی است که حاکمیت با شدت بخشیدن به سرکوب و ترور جامعه در پی گشودن آن برآمده. پُرسش جنگ خارجی را برای رژیم ولایت فقیه، جنگ داخلی پاسُخ می دهد. دستپاچگی آن برای گرفتن هر چه شتابان تر جواب را می توان از حُکمهای افسارگُسیخته علیه مُعلمان زندانی، محکوم کردن دو روزنامه نگار زن به زندانهای دراز مُدت، تشدید هراس افکنی اجتماعی به بهانه «حجاب» و صُدور مُجوز برای مُزدوران لباس شخصی و بسیجی برای بازرسی خودروها و آزار افراد برگرفت. 

رژیم سردرگُم و فرورفته در بُحران غزه، آب در هاون می کوبد. جُنبش انقلابی حذف شدنی نیست، نه دیروز که حاکمیت می توانست با فراغ بال به جنگ آن برود و نه امروز که چنگال زیر ساطور دارد و در برزخ استخاره می گیرد.     

 

 

بازگشت به صفحه نخست