فراسوی خبر... آدینه ۹ اردیبهشت

استحاله ج.ا به یک حماس دیگر و تولید یک غزه جدید

منصور امان

از زاویه سیاست خارجی هیچ زمانی کمتر از اکنون کمپین تبلیغاتی "روز قُدس" بی مایه و توخالی تر نبوده، با این حال اهمیت داخلی اش برای کسانی که آن را راه می اندازند، به مُوازات ژرفش بُحرانهای سرنگونی و اقتصادی، سال به سال بیشتر می شود.

آنچه که آقای خُمینی به عُنوان یک دستاویز پُرسروصدا به منظور تحکیم قُدرت رژیم نوپایش به میدان افکند، امروز به یک سیرک بی مُشتری بدل گردیده که شُعارهای کوبنده اش از دهان دلقکی نزار بیرون می آید. چهل و اندی سال پس از خیز نمایشی رژیم ولایت فقیه برای "محو اسراییل و آزاد سازی قُدس"، دامنه نُفوذ رژیم تل آویو به مرزهای جُنوبی و شُمالی ایران گُسترش یافته و به گُفته ج.ا، در غرب کشور نیز به گونه غیر رسمی با "نظام" همسایه شده است؛ فاکتهایی که روشن می کند سیاست "صُدور انقلاب" در انتها به "صُدور اسراییل" انجامیده و راه مُشارکت فعال این کشور را در پهنه های مورد مُناقشه در سیاست خارجی ج.ا باز کرده است.

در همین حال سوریه برای "نظام" به گونه ناخواسته به میدان آزمونی برای سنجش لاف و گزافها و نمایشات خیابانی اش علیه اسراییل تبدیل شده. بازوی نظامی حُکومت و نیروهای مُمتازش زیر آتش حملات اسراییل دست وپا می زنند و نه تنها قادر به پاسُخگویی نیستند، بلکه حتی از دفاع از خود نیز عاجزند. از سوی دیگر، مُزدوران لُبنانی حاکمیت، باند حزب الله، که علت وُجودی اش "مُبارزه با اسراییل" توجیه می شود، با عرب کُشی در سوریه و مُشارکت فعال در کُشتار مردُم این کشور، چندان در صحنه اجتماعی لُبنان بی حیثیت و رُسوا گردیده که جُز با دادن رشوه نقدی و پخش نفت و بنزین اهدایی ج.ا نمی تواند جلب توجُه کند.  

در مجموع می توان گفت در فراگرد چهار دهه اسراییل ستیزی، رژیم ولایت فقیه به جای تبدیل  به "قُدرت منطقه ای"، به یک "حماس" بُزُرگتر استحاله شده که به همان اندازه مُنزوی است و زیر ضرب اقتصادی و نظامی قرار دارد. شوربختانه این تحول فقط مُنحصر به رژیم حاکم نمی شود، بلکه همچون حماس، قلمرویی که بر آن فرمان می راند را نیز در بر می گیرد. شرایط امروز ایران از بسیاری جهات شبیه شرایط غزه، قلمرو زیر فرمان حماس، است؛ نُقطه ای بُحرانی با انبوه مردُمی که زیر فشارهای پایان ناپذیر و شدت یابنده اقتصادی روزگار می گذرانند و سطح زندگی و معیشت آنها در انتهای جدول استانداردهای معمول سیر می کند.

همچون غزه در ایران نیز اُمور ساده زندگی مدنی مانند آب، برق، هوا، حمل و نقل، بهداشت و درمان، آموزش و جُز آنها چالشهایی غلبه ناپذیر شمرده می شود و مُطالبه شان با گُلوله و زندان پاسُخ می گیرد. در غزه نیز همچون ایران یک رژیم مُستبد، ناکارآمدی و فساد خود را با تحمیل قواعد مذهبی رفتار، ترویج خُرافات مذهبی و تجاوز پیوسته به گُستره زندگی شخصی شهروندان ماله کشی می کند. همانند غزه در ایران هم تحریکات و شرارت حاکمان بدون هر گونه تاثیر واقعی یا وجود چشم انداز فقط به مصرف بقای آنها می رسد و در عوض، تمامی پیامدهای مُخرب اش بر سر مردُمی که نقشی در آن نداشته اند، خراب می شود.

اکثریت مردُم ایران به دلیل تجربه واقعی خود، با سیاست و عربده های ضد این و آن رژیم ولایت فقیه مرزبندی دارند. کارناوال سالانه حُکومت زیر تابلوی "روز قُدس"، با فرسنگها فاصله از کنار آنها می گذرد و مُناسبتی است که یکبار دیگر به گونه روشن تضاد منافع آشتی ناپذیری که بین مصالح، امنیت و نقشه های حاکمان کشور با خواسته ها، نیازها و آرزوهای شان دارد را یادآوری می کند.  

 

 

بازگشت به صفحه نخست