فراسوی خبر... پنجشنبه ۱۱ اسفند

حمله به مدارس؛ تابلوی نااُمیدی یک رژیم پا به گور

منصور امان

بدون هیچگونه تغییری، سناریوی شناخته شده رژیم ولایت فقیه پس از ارتکاب هر جنایت، در مورد حمله شیمیایی به مدارس دُخترانه نیز در حال اجرا است؛ سناریویی که در مرحله اول با تکذیب و انکار نوشته شده، در مرحله دُوُم پراکندن گمانه زنی برای آشُفته سازی افکار و تردید افکنی قرار دارد، فصل بعدی آن مُعرفی مظنونان و مُتهمان واهی است و سپس نوبت به وعده تعقیب اشباح و قول مُجازات آنها می رسد. سناریو در فینال خود با صفحات سفیدی با سربرگ «مشمول مُرور زمان» به پایان می رسد.

آویختن «نظام» به این نمایشنامه کُهنه و دستمالی شده حتی برای هواداران آن نیز باید نااُمید کننده باشد. در حالی که حُضور آگاه گرانه یک جُنبش نیرومند اعتراضی در فضای حقیقی و مجازی جایی برای روایت سازیهای حُکومتی به جا نگذاشته، آنها از «نظام» انتظار به خرج دادن خلاقیت بیشتری در دُروغپردازی و گُمراه سازی داشتند.

حتی اگر چنته حاکمان درمانده و گیج شده این چنین خالی نبود، باز هم نمی توانست دستان آلوده اش در حمله به مدارس دُخترانه را پنهان کند. همه کسانی که از خیزش شهریور تاکُنون، شاهد رفتار وحشیانه مُزدوران حُکومت با زنان و دُختران در کوچه و خیابان بوده اند، آنهایی که سلسله وار اخبار و شهادت شکنجه، آزار جنسی و تجاوُز به زنان و دُختران نوجوان را در زندانها و شکنجه گاهها می شنوند، چهره به چهره مُتهم ایستاده اند و مُستقیم به چشم هرزه و تبهکارش چشم دوخته اند.

به همین گونه دوران روایتهای آرایش شده و دونبشه ای مانند پیش کشیدن «افراطیون» و یا «حُکمرانی بد" نیز که از سوی مشاطه گران «اصلاح طلب» و ریزه خواران پس مانده سُفره «بیت» طرح می شود، سپری شده. مُتهم شرارتهای نفرت انگیز اخیر علیه دُختران خُردسال و نوجوان، دستگاه حاکم بر کشور است که مُزدورانش را دیروز با اسید و گشت ارشاد تجهیز می کرد و امروز با سلاح شیمایی! کیست که نداند قلاده اوباش پاسدار و بسیجی و اطلاعاتی را استبداد دینی در دست دارد؛ همو که ارتکاب هر جنایت و توحُشی را برای حفظ قُدرت و ثروت روا و حلال کرده است.

این اسلام سیاسی و ایدیولوژی نفرت پراکن و نگاه ضدانسانی آن به زنان است که پُشت دیوارهای مدارس و دانشگاه به کمین نشسته. ارتجاع دینی به این وسیله بار دیگر زیر نقش مرکزی سرکوب زنان در ترویج و تحکیم قُدرت خود خط تاکید می کشد. افزایش درجه توحُش اسلام سیاسی به این مرز، بیش از همه سرچشمه در ناتوانی و ضعف آن در سرکوب جُنبش انقلابی شهریور دارد. به اندازه ای که استبداد دینی حاکم در اعمال قُدرت مُطلق خود چه به گونه عینی و چه ذهنی در نتیجه مُقاومت و بدیل سازی توده ها ناکام تر می شود، به همان میزان نیز بر افسارگُسیختگی و وحشی گری آن نیز افزوده می شود.

رژیم ج.ا نااُمید از آینده، به چشم انداز «زمین سوخته» نزدیکتر می شود. این تهدید واقعی را تنها حُضور فراگیر، همه جانبه و قاطعانه نیروی سرنگونی می تواند خُنثی کند. رژیم گانگسترهای کودک کُش بر لبه پرتگاه به فشاری سراسری و رزمنده برای کنده شدن چنگالهایش از دامن جامعه و سُقوط به اعماق نیاز دارد.

 

 

بازگشت به صفحه نخست