فراسوی خبر... پنجشنبه ۸ دی

آنچه که در کیش به زمین نشست

منصور امان

برای دانستن اینکه پس از صد روز خیزش سراسری، رژیم حاکم در چه وضعیتی بسر می برد و در کانون دستگاه سرکوب آن چه می گذرد، مُرور واکُنش مُضطرب و بهم ریخته حاکمیت به سفر دو تن از اعضای خانواده‌ی یک چهره مشهور ورزشی خالی از فایده نیست.

روز دوشنبه، پنجم دی، بر رژیم ولایت فقیه وضعیت فوق العاده حاکم بود. بالاترین اُرگان امنیت داخلی موسوم به "شورای امنیت کشور"، به شتاب و با دستپاچگی برای توقُف پرواز یک هواپیما که با بیش از ۲۰۰ سرنشین عازم دوبی بود، وارد عمل شد. هواپیمای یاد شده به گونه اضطراری در جزیره کیش به زمین نشانده شد تا دُختر و همسر آقای علی دایی از آن بیرون آورده شده و از ادامه سفر شان جلوگیری شود.

در حالیکه از زیر لحاف "نظام"، موی سیخ شده از ترسش پیدا بود، تلاش برای پوشاندن لباس مُبدل بر هیولای وحشت درونی و جا زدن این مضحکه به عُنوان سند اقتدار آغاز شد. اما در شرایط بهم ریختگی، حتی این نمایش ارزان نیز نمی توانست مُوفق از آب دربیاید و برعکس، خود گوشه دیگری از بی ثبات شدن دستگاه قُدرت را به تماشا گذاشت. قُوه قضاییه، قانون سرای خُشونت و ترور حُکومتی، در یک اطلاعیه، بسیج همه جانبه دستگاه امنیتی برای جلوگیری از سفر بستگان یک چهره مُعترض را در چارچوب قرارهای خود و در اینجا، تعهُد خانُم مونا فرخ آذری، همسر آقای دایی، اعلام کرد. تنها چند ساعت بعد، زمانی که نادُرُست بودن این ادعا بر سر هر بام حقیقی و مجازی جار زده شد، سناریوی اقتدار اختراعی نیز از هم فروپاشید و قُوه قضاییه به منظور از دست ندادن قافیه دست به یک اقدام ناشیانه دیگر زد و اطلاعیه اش را تکذیب کرد!  

در حالیکه اشتغال دو اُرگان امنیتی رده یک به چنین موضوعی و به کار انداختن چنین حجمی از اقدامات بی تناسُب مُمکن است برای برخی فهم ناپذیر یا حتی به داستانی کُمدی شبیه باشد، اما اگر به مجموعه تلاشهای ناکام حاکمیت برای مهار خیزش و دفع خطر سرنگونی دقت شود، این رفتار غیرعادی درک پذیر می شود؛ دُرُست همانند گُرگ درنده ای که با یک پا به تله افتاده و در همان حال که نمی تواند خود را رها سازد یا پس و پیش برود، با وحشت و جُنون ناشی از درماندگی، به هر آنچه و هر آنکه که نزدیکش شود، چنگ می اندازد و دندان نشان می دهد.

با این نمونه، رژیم ولایت فقیه نشان داد که با تمامی اُرگانها و اندامهایش به فاز بُن بست سیستمی پا گذاشته است؛ آنجا که رهیافتهایی که تا دیروز تضمین کننده بقا و ثباتش بود، در شرایط تحول یافته کُنونی تاثیر عملی خود را از دست داده یا ناکافی است و برابر با آن، کارکرد دستگاههایی که وظیفه اجرایش را به عُهده داشتند، مُتناقض و خود آنها به سردرگُمی مُبتلا شده اند. در شرایطی که دستگاه سیاسی و امنیتی قُفل شده - نه می تواند عقب بنشیند و نه جلو برود - هر راهکاری که در کادر موقعیت پیش از شهریور به دست بگیرد، به سُرعت به ضد خود تبدیل می شود.

"شورای امنیت کشور" و قُوه قضاییه در مساله هواپیمای دُبی، به خوبی این مُعادله را ترجُمه کرده و فراتر از آن، تشویش درونی رژیمی را بیرونی ساخته اند که همه‌ی وزن موجودیتش را آویزان شده از یک رشته نخ باریک می بیند و مُتناسب با این دریافت، به گونه هیستریک، نامُتناسب و معیوب به آنچه که در پیرامونش در جریان است، واکُنش نشان می دهد. آنچه که "نظام" به جُنبش انقلابی نشان داد، فُرو نشاندن یک هواپیما در کیش نیست، به زمین نشستن یک رژیم بُحران زده و رو به مرگ است.  

 

 

بازگشت به صفحه نخست