فراسوی خبر... پنجشنبه ۱۳ بهمن

«آتش زیر خاکستر»، کوچک شماری است

منصور امان

هُشدارهای پی در پی و قطع نشدنی پایوران ارشد و اعضای دو باند ولایت و «اصلاح طلب» پیرامون «آتش زیر خاکستر» و «دلگرم» نبودن به نتیجه سرکوب، نه فقط به گونه غیرمُستقیم شرایط واقعی کشور و توازُن نیروها را تشریح می کند، بلکه همچنین آنچه که در محافل قُدرت می گذرد و «نظام» می کوشد پُشت دیوارهای تبلیغاتش از دیده ها بپوشاند را آشکار می سازد.

آقای محمدرضا باهنر، یکی از سرکردگان باند حاکم، ابراز نگرانی کرده: «مساله هنوز باقی مانده است و این آتش زیر خاکستر می ‌شود، دوباره یک بهانه ‌ای به وجود می‌ آید، دوباره یک جرقه می‌ خورد و دوباره یک عده ‌ای شروع به اغتشاش می ‌کنند.»

یک باند امنیتی در اندرونی بیت آخوند خامنه ای به نام «مجمع ایثارگران»، با انتشار بیانیه ای دست بر دست کوفته: «این قصه آتش زیر خاکستری است که همچنان ادامه دارد و با کبریتی دیگر شعله ‌ورتر خواهد شد.»

یک کارگُزار «اصلاح طلب» به نام عباس عبدی، یادآور شده: «در یک مقطعی ممکن است موفق شوند آتش را خاموش کنند، ولی آتش زیر خاکستر روشن است و اگر بادی به آن بخورد و خاکسترها کنار بروند، دوباره این آتش بیرون می ‌آید.»

با وجود لاف و گزافهای تکراری حاکمیت و سرکردگان آن پیرامون «جمع شدن اغتشاشات» و ژست اقتدار، ترس از مردُم مُعترض چندان در جان و رگ متولیان "نظام" روان است که حتی ترافیک شهری نیز در چشم شان به تهدید بدل شده و آنها را دُچار دلهُره می کند. پاسدار زاکانی، شهردار تهران، با دندانهای کلید شده از وحشت نجوا کرده است: «ترافیک تهران می ‌تواند زمینه بروز یک انقلاب باشد.»

در همین طبقه بندی، روزنامه «جمهوری اسلامی» که به باند مغلوب تعلُق دارد، تقریبا به گونه روزانه به «مسوولان» در باره «شعله ‌ور شدن مجدد این آتش» هُشدار می دهد و به آنها اندرز می دهد که «مُراقب باشند».  

برای سنجش میزان تاثیر و کارایی سرکوب و ترور در چیرگی بر جامعه و به عقب راندن آن، جمع بندیهای یاد شده می تواند راهنمای مُفیدی باشد. حاکمیت در چهار ماه گذشته تمامی توان امنیتی، نظامی، پُلیسی و شبه نظامی خود را علیه جُنبش انقلابی به کار گرفته و با این حال در انتها نسبت به آینده خود بیمناک تر از پیش است. رژیم ولایت فقیه نه تهدیدی در دوردست که خطری فوری را می بیند و با ترس و احساس نا اطمینانی به آن واکُنش نشان می دهد.

به راستی نیز اگر حجم فعالیتهای اعتراضی بسیاری که در اشکال غیرمیدانی هر روز و هر شب در نُقاط مُختلف کشور جریان دارد در نظر گرفته شود، هم وحشت حاکمان و فرادستان مُدلل جلوه می کند و هم روش می گردد که تعریف «آتش زیر خاکستر»، کوچک شماری آنچه است که واقعیت صحنه جدال را تشکیل داده است.  

جُنبش انقلابی با آهنگی دیگر و بر دوش پیشگامانش به حرکت خود ادامه می دهد و حرکتهای اعتراضی که بیشتر با ابتکارات ضربتی نمود پیدا می کند، در سطح کشور خود را به رُخ می کشد. تشدید سرکوب و بیرحمی حاکمیت و دستگاه های آن در برخورد به توده مُعترض، فقط شکل و تاکتیکهای مُبارزه با آن را تغییر داده و جنبش انقلابی به مثابه یک فاکتور تثبیت شده در رابطه «بالا» و «پایین»، فرای ماشین سرکوب ایستاده است.

دگرگونیهای ذهنی، روانشناختی و عینی در سطح جامعه که جُنبش «زن، زندگی، آزادی» به وجود آورده، حذف و اعدام ناشدنی است و زلزله سیاسی – اجتماعی ناشی از آن دیگر قابل مهار نیست.    

 

 

بازگشت به صفحه نخست