فراسوی خبر... پنجشنبه ۳۰ مرداد

آشُفتگی و رها شدن افسار اُلیگارشی از میخ "نظام"

منصور امان 

هنگامی که اعتبار تصمیمها در بالاترین مراکز قُدرت بیشتر از یک روز هم نمی پاید، تنها می توان آن را با سردرگمی و آشُفتگی توضیح داد؛ این همان وضعیتی است که رووسای سه قُوه رژیم مُلاها پس از یک تصمیم مُشترک پیرامون عرضه نفت در بورس به نمایش گذاشتند.

"شورای سران سه قُوا"، یک اُرگان جدید دیگر در نظم پدرسالارانه بوروکراسی، در بیستُم مُرداد خبر از تدوین طرحی برای "گُشایش اقتصادی" داد که جُزییات آن را دولت به اطلاع همگان رساند. طرح مزبور فقط در یک بند خُلاصه می شود و آن پیش فُروش نفت به منظور پُر کردن حُفره های درآمد حاکمیت است. با این حال همین راهکار تک بندی به محض اعلام تفسیرهای گوناگون یافت، تا جایی که نماینده مجلس مُلاها از نامه مُشترک دو شریک دیگر طرح، آقایان رئیسی و قالیباف به رهبر باند حاکم در مُخالفت با آن خبر داد. سپس یکی از آنها (رییس قُوه قضاییه) نوشتن چنین نامه ای را تکذیب کرد، درحالیکه دیگری (رییس قُوه مُقننه) در باره اش سُکوت کرد و آن یکی (رییس قُوه مُجریه) یک راهکار جدید را نیز به میان آورد. 

برای آشوب زیر "خیمه نظام"، آقای پرویز فتاح با پرده دری غیرمُنتظره خود از لفت و لیس رووسا و مسوولین ارشد "نظام" شاهد دیگری ارائه کرده است. گُماشته آقای خامنه ای بر ریاست کارتل موسوم به "بُنیاد مُستضعفان"، در یک برنامه تلویزیونی فاش کرد که چگونه منصوبان "رهبر" و اُلیگارشهای زیر "خیمه"، کاخهای سلطنتی و املاک مُصادره شده را مال خود کرده و شاهانه به خود "خدمت رسانی" می کنند. افشاگری او نه فقط پایوران رده نخُست حاکمیت را در موقعیت ناگواری قرار داده و دادگاه های "مُبارزه با فساد" با مُتهمان درجه دو آن را نمایشی تر از آنچه که هست جلوه می دهد، بلکه فضای منفی اجتماعی موجود علیه حاکمیت فاسد و بی عدالتی آن را تقویت می کند. هیچیک از این دو عامل نه به سود آقای فتاح است و نه شاخه ای که بر آن نشسته را مُحکم می کند.

وقتی پدر عروس آقای خامنه ای در واکُنش به ابتکار تلویزیونی آقای فتاح در مقام دفاع از خود برآمد، هیچ استدلال بهتری از افشای مُداخله مُستقیم "رهبر" در بذل و بخشش داراییهای "مُستضعفان" نیافت. بنابراین یک رُسوایی مالی که تا دیروز مُتهمان آن زیردستان آقای خامنه ای بودند، به ناگاه به همت "غُلام" بیت وی به رُسوایی خود "آقا" تغییر مسیر داد و ضربه میانی آقای فتاح به هرم قُدرت را به بالاترین نُقطه آن مُنتقل کرد.

تردیدی نیست که هم آقای حداد عادل و هم آقای فتاح از بازتاب و تاثیر آنچه که برملا کرده اند، آگاه هستند. اگر با این وجود پرهیزی از آن ندارند، در درجه نخُست از آنروست که قُدرت مرکزی برای حل مسائل و تضادها در دستگاه حاکم رو به ضعف و تجزیه گذاشته است. چنین وضعیتی اعضای آن را وادار می کند به گونه روزافزونی با هر ابزار و امکانی که در اختیار دارند به میدان رقابتها و جدالهای درونی بروند و از هر جا که دستشان می رسد و گمان می کنند به نفع شان تمام می شود، خرج کنند. نبود کانون و مرجعی که جدال توزیع بتواند در میدان جاذبه و اقتدار آن جریان یابد و به اطراف نشت نکند، پیامدهای سیاسی اقدامات "خودجوش" را نیز برای مرتکب شده ها به طور جدی کاهش می دهد و به این ترتیب فشار و حرص تامین منافع فردی، قلمرو بیشتری برای تخلیه می یابد.

زیربنای مادی آنچه که در سطح سیاست ج.ا می گذرد، کمبود منابع به دلیل تحریمهای خارجی و زوال قُدرت به سبب صف بندی جامعه است. تحت شرایط اقتصادی و اجتماعی یاد شده، ناکارایی و رو به اسقاط گذاشتن "نظام" فقط در آتش سوزی جنگلها و مراتع، مدارس تخریبی، جاده های مرگ زا، سیلهای بدون مانع، رها شدگی آسیب دیدگان سیل و زلزله و جُز آن پدیدار نمی شود. یک تاثیر مُستقیم آن نیز آشوب در "بالا"، تشدید رقابت و تضاد بر سر سهم گیری و رها شدن افسار اُلیگارشی از میخ "نظام" است.

زیر فشار اعتراضات داخلی و بُحران خارجی، چرخ "نظام" دیگر نمی چرخد، بلکه به گونه ناهنجاری لنگ می زند. رویدادهای غیرعادی که سلسله وار در روزهای گذشته بر صحنه سیاست ج.ا پدیدار شد، نشان از آن دارد که سیستمی که براساس هیرارشی و تقسیم قُدرت چیده شده بود، به طور روز افزونی در حال ناکارا شدن و بهم ریختن است.   

 

 

بازگشت به صفحه نخست