فراسوی خبر ... دوشنبه 8 اسفند

پیمان «دادخواهی» و سوختن «حافظه تاریخی»

زینت میرهاشمی

در دوران انقلابی و تغییر روانشناسی جامعه در جهت سرنگونی، افراد و دسته بندیهای گوناگون اپوزیسیون برای شکل دهی عمل انقلابی مردم، متناسب با جایگاه و منافع طبقاتی خود، وارد بازیگریِ هماوردی مردم با رژیم می شوند. اگر امید به انقلاب و تلاش برای سرنگونی رمز ایستادگی مبارزان علیه حکومت طی 44 سال بود، در شرایط انقلابی «انقلاب و سرنگونی» تبدیل به گفتمان همگانی می شود و به قول معروف همه سیاسی می شوند. البته این مثبت است. اما تراژدی در اینجاست که عده ای تاریخ مبارزه با دیکتاتوری را از آنجایی که خود وارد میدان شده اند بررسی و تفسیر می کنند.

مهندسی آمار برای تغییر افکار عمومی و فروش عجولانه نتیجه نظر سنجی گاهی چنین پیش می رود که داده هایی مانند اعتماد به صندوق رای، آزادی بیان، حق تشکل یابی و بسیاری از ارزشهای دموکراتیک نادیده گرفته می شود. این نادیده گرفتن در مهندسی افکار عمومی تا جایی پیش می رود که رای گیری در شرایط سلطه استبداد، به کُنش در کف خیابان ارجحیت پیدا می کند و در نتیجه شعارهای کف خیابان و عمل شورشگرانه، 180 درجه با نظرسنجی در تضاد قرار می گیرد.

صدور بیانیه ای با عنوان «پیمان دادخواهی» در روز پنجشنبه 4 اسفند و بیانیه دیگری با عنوان «منشور خانواده های دادخواه خاوران» در آدینه 5 اسفند نمایی از وضعیتی که در بالا آمد، است. قبل از پرداختن به متن دو دادخواهی، به جاست که به حضور پر رنگ و معنا دار پرویز ثابتی، که سبب صدور این دو بیانیه شده اشاره شود. حضور و انتشار تصویر سرکرده شکنجه گران شاه در جمعی که سخنران آن رضا پهلوی بود و تداوم حمل تصویر او در حرکتهای سلطنت طلبان هدف و پیام خود را دارد. 

در این شرایط است که انتشار و محدود کردن «پیمان دادخواهی» در چارچوب جنایات حمهوری اسلامی قابل تعمق می شود. دادخواهی حق همه افراد و هر مدافع حقوق بشر است و تردیدی نیست که این حق باید به رسمیت شناخته شود. اما نام افرادی که زیر چتر رضا پهلوی خود را تعریف می کنند، در این متن خود به خود جهت گیری آن را مشخص می کند. استفاده ابزاری از خانواده شهدا برای محکوم کردن آرمانهای فرزندان شان به اسم دادخواهی، خودی و غیر خودی کردن خانواده های شهدا و... دقیقاً عکس اهداف «پیمان دادخواهی» را نشان می دهد.

از بستن «پیمان» برای «باز سازی و استقلال دستگاه قضائیه» که بگذریم می رسیم به بند «مبارزه با فراموشی با پذیرش گوناگونی روایتها و تکوین دقیق حافظه ای تاریحی به دور از هر چشم پوشی». این بند از «پیمان» دقیقا با مقوله دادخواهی خانواده ها که فرا سیاسی و گروهی باید باشد، متناقض است.

در بند دیگری از این متن آورده شده است: «پنهان کردن حقیقت با هر دستاویزی حتی به بهانه‌ آشتی ملی یا برقراری صلح و دموکراسی، پاک کردن حافظه و سوزاندن تاریخ است که به تکرار گذشته می ‌انجامد.» امضا کنندگان برخلاف نوشته شان، با محدود کردن دادخواهی به قربانیان دیکتاتوری ولایت فقیه، علاوه بر شکاف انداختن در جنبش دادخواهی، به پاک شدن و سوختن حافظه تاریخیِ جنایتهای دیکتاتوری پهلوی یاری می رسانند. اما خوشبختانه حافظه تاریخی سوختنی نیست.

به همین دلیل است که بلافاصله، متنی با عنوان «منشور دادخواهی جمعی از خانواده های خاوران» منتشر می شود. منشور خانواده های خاوران به درستی تاکید کرده است: «آزادی یکی از پایه ‌ای ترین حقوق انسانی و  اساسی ‌ترین خواسته های مردم ستم دیدۀ ایران است که بیش از صد سال برای آن مبارزه کرده اند؛ حقی که چه در نظام شاهنشاهی و چه در رژیم جمهوری اسلامی همواره با خشن ‌ترین شیوه‌ها و ابزارهای خفقان و کشتار سرکوب شده است.».

منشور خانواده های خاوران به پرویز ثابتی اشاره کرده و می نویسد: «شگفت آنکه در این میان جنایتکاران و شکنجه ‌گران رژیم سابق امثال پرویز ثابتی بیرون خزیده و داغ خانواده ‌های دادخواه را که عزیزان شان زندانی و زخم خوردۀ هر دو رژیم سرکوبگر و آزادی‌ کُش بوده‌ اند، تازه کرده‌ اند.»

 https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول