فراسوی خبر... دوشنبه ۱۸ شهریور

فرزندان ما و فرزندان خاتمی

منصور امان

هنوز دو ماه از دعوت دراماتیک آقای مُحمد خاتمی از مردُم به "فداکاری و از خود گذشتگی به خاطر ایران" نگذشته که این پایور ارشد "اصلاح طلب" یک آقازاده دیگرش را زیر تابلوی تحصیل راهی دیار امن و آسوده فرنگ می کند. پیشتر دو دُختر وی نیز راهی ییلاق خارجه شده اند تا از زندگی بدون "ایران" لذت ببرند.

بر آقای خاتمی نمی توان خُرده گرفت که چرا زندگی بهتر و آینده روشن تری را برای فرزندانش فراهم می کند؛ میلیونها پدر و مادر ایرانی همین آرزو را برای فرزندان خود دارند و به تلاش جانفرسایی برای برآوردن آن دست می زنند. هیچیک از این مادران و پدران اما همچون آقای خاتمی دیگران را به "فداکاری" و پذیرش سرنوشتی که آینده نامعلومی را برای فرزندان شان نوید می دهد، تشویق نکرده. کسی از آنها بیش از دو دهه مُتوالی وعده اصلاح و بهبود شرایط حاضر را نداده و دیگران را به امید و یقین بدان فرا نخوانده است.

هم از این روست که آینده نگری آقای خاتمی برای فرزندش به سطح یک دورویی شرم آور سُقوط می کند و مهر پدری او همچون وهن و دهن کجی به صورت جامعه کوفته می شود. مردُم می بینند که او از یکطرف آنها را دعوت به شرکت در انتخابات حاکمیت ساخته می کند تا گویا "جلوی خطر اصلی گرفته شود" و از طرف دیگر، در اولین فُرصت ممکن از آقازاده اش دفع بلا کرده و او را از محدوده خطر دور می کند.

نتیجه اخلاقی رفتار دوگانه آقای خاتمی این است که فقط فرزندان فرودستان هستند که باید کولبری کنند، به دستفروش بیافتند، بیکاری بکشند، تحقیر شوند، بیگاری کنند، گوشت دم توپ شوند، برای تامین زندگی آواره سُلیمانیه و اربیل شوند و حتی تحصیلات عالی هم نتواند نجات شان بدهد. در مُقابل، فرزندان حاکمان "حق" دارند در بهترین مدارس خُصوصی درس بخوانند، با غم نان، درد بیکاری و آرزوهای فروخفته بیگانه باشند، به طور بدیهی در خارجه تحصیل یا زندگی کنند و البته زندگی لوکس و مُرفهی که در داخل داشتند را آنجا پی بگیرند.

آقای خاتمی به مادر و پدرهایی که همچون وی نه پولی دارند که فرزند خود را برای تحصیل به خارج بفرستند و نه نُفوذ و امکانی که دُختر یا پسرشان را از جهنم ج.ا نجات بدهند، توصیه می کند که "از خودگذشتگی" کنند و به این بُن بست تباهگر مُجوز بدهند که آنها را همچنان در اسارت نگه دارد، "پای صندوق بروند" و کُمک کنند تا شرایطی که به آقازاده های او اجازه می دهد از همه چیز برخوردار باشند و از فرزندان آنها همه چیز را دریغ می کند، برقرار بماند.

با این همه، ریشه رفتار فریبکارانه آقای خاتمی فقط ضعف فاحش اخلاقی نیست، بلکه پیروی بی چون و چرا از منافع خود است. او آگاهانه راهکارهایی را انتخاب می کند که این منافع را تامین کند. در دستگاه فکری رییس جمهور پیشین مُلاها تناقُضی بین درخواست فداکاری از مردُم و فراری دادن آقازاده اش از مهلکه وجود ندارد؛ هر دوی آنها در یک راستا قرار دارد: اولی منفعتی به دست می دهد که در شکل دُوُمی خرج می شود. همین قاعده در مورد ادعاها و تبلیغات وی مبنی بر امکان اصلاح و رفُرم رژیم ولایت فقیه نیز صادق است؛ تفاوُت فقط در سطح منافع است. در مورد آقازاده، آقای خاتمی برای منافع خُرد ریاکاری می کند، در ادعای "اصلاحات" اما به سود منافع کلان است که دُروغ می گوید و فریب می دهد.     

دعوت آقای خاتمی به شرکت در انتخابات و سفت کردن پای "نظام"، در کادر یک جنگ طبقاتی تمام عیار علیه جامعه صورت می گیرد که بر پرچم آن حفظ امتیازات حاکمان و بقای مُناسباتی نوشته شده که این مزایا را مُهیا و از آنها حفاظت می کند. فراهم آوردن زندگی آرام و سبُکبار برای آقازاده ها یکی از این امتیازهای تبعیض آمیز است که آقای خاتمی برای داشتن و حفظ آنها با خاطر آسوده دُروغ می گوید، نیرنگ می زند و خاک به چشم جامعه می پاشد.    

 

 

بازگشت به صفحه نخست