فراسوی خبر... دوشنبه ۱۴ خرداد

"دیگه تمومه ماجرا"

منصور امان

رژیم جمهوری اسلامی با بُزُرگترین اعتصابات صنفی از هنگام به قُدرت رسیدن خود روبرو شده است. جامعه ناراضی به تکان درآمده و انرژی اعتراضی آن چونان سیل رها شده از بند، سلسله وار هر روز به کرانه تازه ای می رسد.

نیروی سوم، قُدرت مُستقلی ورای باندهای حُکومتی و منافع دسته بندیهای اُصولگرا، میانه و اصلاح طلب، گرد مُطالبات خود جُنبش گرفته است. طبقات و قشرهای مُعترض با تبدیل به قُطب اصلی در مُوازنه اجتماعی موجود، آرایش سیاسی حاکم را برهم زده اند و بخشی از بازیگران آن همچون "اصلاح طلبان" و "اعتدالیون" را بی مصرف و محکوم به زوال ساخته اند. این یک تحوُل مُهم با پیامدهای سنگین برای حُکومتی مُستبد و ستمگر است که آماج بی واسطه مُطالبات جامعه قرار می گیرد و عُریان و بدون برگ انجیر "اصلاح پذیری" ناچار به روبرو شدن و مُدیریت خواسته های فزاینده ای است که نه می خواهد و نه می تواند برآورده سازد.   

پنج ماه پس از خیزشهای دی ماه، فقط آنهایی که در نقش سُخنگویان وحشت از سرنگونی مجالی برای ابراز وجود می یابند، مُنکر توفانی هستند که با نخُستین وزش خود بساط چیده شده حاکمیت را برباد داده است. تنها باید کمی به عقب نگریست تا دریافت صدای غُرش سهمناکی که در دی ماه شنیده شد، فقط ناقوس شُروع حرکتی از نهاد جامعه بود که از آن پس تاکُنون گام به گام اوج گرفته و انتهایی نیز بر آن مُتصور نیست.

حاکمیت هنوز مشغول لیسیدن زخمهای دی ماه خود بود که با حرکت اعتراضی درویشان روبرو شد، سپس این کشاورزان پینه دست ورزنه بودند که در ماه اسفند انبوه انبوه به حرکت درآمدند و زمین را زیر پای آن به لرزه درآوردند. ماه بعد بازاریان بانه کرکره مغازه هایشان را پایین کشیدند و پایدار و سخت اراده، با اعتصابی طولانی به رویارویی با حُکومت رفتند. آنگاه نوبت مردُم اهواز بود که آسفالت خیابانها را زیر پای "نظام" داغ کنند و آن را به چالشی سخت بطلبند. فریاد آنها هنوز در آسمان میهن طنین انداز بود که کارگران فولاد آستینها را علیه شرایط فلاکت بارشان بالا زدند.

اُردیبهشت با اعتراضهای نیرومند در نیشکر هفت تپه و خواست به دست گرفتن اداره شرکت آغاز شد و با خیزش توفانی کازرون که در آن مردُم غیر مُسلح در برابر نیروهای سرکوب حُکومت دست به مُقاومت فعال زدند، به پیش رفت. مُعلمان، گُردان دیگری از لشکر جامعه مُتلاطم، در همین ماه در سراسر کشور دست از کار کشیدند و به خیابان آمدند تا تنها کمی بعد با یک اعتصاب مُتشکل و مُتحدانه، چرخ کامیونها از گردش باز ایستد و "نظام" را به درون بُحرانی تازه با پیامدهای سخت فرو ببرد.

و اینک خُرداد جرقه اعتصاب را شهر به شهر و کوی به کوی برده است و بازاریان، دامداران، تاکسی دارها، رانندگان اتوبوسهای شهری و دانشجویان آتش آن را برافروخته اند. این در حالی است که در تمام این مُدت، اعتصابها و اعتراضات مُنفرد کارگری در همه نُقاط کشور به گونه پیوسته و پیاپی جریان داشته است.

قُطب جامعه، نیروی سوم صحنه قُدرت و سیاست، خودنمایی می کند و هر ماه حُضور محسوس و نیرومند تری از ماه پیش می یابد. تحوُلات پنج ماه گذشته از یک دگرگونی ریشه ای حکایت می کند که در آن طبقات و اقشار به حرکت درآمده نه فقط باندهای فریبکار حُکومتی و وعده "تدبیر" و "اصلاحات" آنها را پُشت سر گذشته اند، بلکه باور به خلل ناپذیر بودن قُدرت حاکم و دستگاه سرکوبی آن را از دست داده و بیش از پیش به مُبارزه و مقاومت مُتحدانه و جمعی روی می آورند.     

 

 

بازگشت به صفحه نخست