فراسوی خبر... دوشنبه ۱۳ فروردین

با شمشیر چوبی به جنگ اینترنت و تلگرام

منصور امان

با انتشار اخبار و روایات مُتناقض پیرامون فیلتر شبکه اجتماعی تلگرام، زمینه چینی حُکومت برای اجرایی کردن آن همچنان ادامه دارد. در تازه ترین فضا سازی روانی، یک کارگُزار بدنام امنیتی از قطع تلگرام تا پایان ماه جاری خبر داده و برخی دیگر از پایوران رژیم مُلاها به تکذیب آن پرداخته اند.  

نخُستین هدف از این معرکه رسانه ای، کاستن تدریجی از حساسیت جامعه و مشغول کردن اذهان با سوژه و به این ترتیب عادی سازی آن است. همزمان، مسوولان سانسور و اختناق به این وسیله دست به آزمایش واکُنش جامعه زده و برای مُدیریت امنیتی شرایط پس از این اقدام تدارک می بینند.

در پس پرده نمایش اما از همین فاصله نیز می توان دید که "نظام" تمام توان خود را برای جلوگیری از دسترسی آزاد مردُم به اطلاعات و اخبار بسیج کرده است و با چنگ و دندان تلاش می کند مانع شکل گیری خیزشهای سراسری و سرایت شبکه ای اعتراضها از نوع حرکتهای اعتراضی دی ماه شود.

آستین بالا زدن برای انسداد یک شبکه اجتماعی که به اعتراف منابع رسمی بیش از چهل میلیون نفر در آن عضویت دارند، دارای چند پیام روشن است:

۱- حاکمیت جمهوری اسلامی نه تنها قصد شنیدن صدای مُطالبات و نیازهای جامعه را ندارد، بلکه تیغ برکشیده تا آن را در گلو خفه کرده و مانع طرح و ابرازش نیز بشود.

۲- حاکمیت تا زیر چانه در ترس و نگرانی از تراکُم اعتراضهای موجود در جامعه و فوران آن فرو رفته است. کُرسی ای که آقای خامنه ای و همدستانش روی آن نشسته اند، هر روز با به جوشش درآمدن نارضایتی در یک گوشه دیگر از کشور، کمی بیشتر از پیش به نشیمنگاهی ناراحت و آزار دهنده تبدیل می شود.

۳- دستگاه عظیم تبلیغ و ترویج "نظام" با صداوسیما، لشکری از رسانه های چاپی و الکترونیکی، انبوه مُبلغان سیاسی و مذهبی و پُشتوانه نامحدود مالی در برابر قُدرت نُفوذ توده ای اینترنت و سازه های اجتماعی آن شکستی سنگین و جُبران ناپذیر خورده است.

۴- نظام استبدادی – مذهبی در یک شرایط دموکراتیک و برابر، نه به لحاظ سیاسی و نه به لحاظ ایدیولوژیک قادر به رقابت با هیچ نیرویی که تحت این قواعد به میدان وارد شود، نیست. رژیم ولایت فقیه با همه دُلارهای نفتی و ابزارهای سرکوب اش، بازی را به نرم افزار تلگرام باخته و حال میز را به هم می زند و لگدپرانی می کند. این همان فقر و نابهنگامی ایدیولوژیک و بی مشروعیتی سیاسی ای است که در پس ممنوعیت و سرکوب احزاب و گروه های سیاسی در دهه ۶۰ و پیگرد، آزار و قتل مُستمر دگراندیشان، مُخالفان و مُنتقدان پس از آن نیز پنهان شده است.      

خبر بد برای حاکمان کشور این است که در عصر انقلاب اطلاعات، آگاهی و ارتباطات، شمشیر چوبی فیلتر بر این هیولا کارگر نیست. راه ها، میانبُرها و مسیرهای تکنولوژیک رساندن این خدمات به دست مُخاطب به گونه پیوسته در حال تحول و تکامُل است. این امر تدبیرهای سرکوبگرانه رژیمهای مُستبد و عهد بوقی از نوع جمهوری اسلامی را تاریخ مصرف دار و بیهوده ساخته. تنگنای بقا به اینگونه رژیمها اجازه نمی دهد که دریابند توسعه ابزارها و نوآوریهای ارتباطی مساله ای روزمره و دایمی است و آنان همیشه یک گام عقب هستند و در پس این روند حرکت می کنند.

از سوی دیگر، نیاز و اشتیاق جامعه خود به تنهایی برای شکست این تاخت وتاز ریشخند آمیز بسنده می کند. شُمار خیره کننده کاربران شبکه تلگرام، اینستا گرام  و توییتر و جهش آن در جریان خیزش دی ماه به خوبی این گرایش را نشان می دهد. ضرورتی که این بخش چند ده میلیونی را به سمت امکانات آگاهی رسانی و ارتباط گیری اینترنتی هدایت کرد، از بین بُردنی نیست. فیلتر و سانسور فقط آن را برای شان شدید تر و مُبرم تر جلوه گر می سازد. اگر یک مثال برای این امر وجود داشته باشد، فیلتر شبکه های اجتماعی بعد از خیزش دی ماه و عقب نشینی اجباری حکومت از آن است. آنجا که نیازی وجود داشته باشد، هم اراده و هم راهی برای بر آوردن آن پیدا خواهد شد.

 

 

بازگشت به صفحه نخست