منصور یاقوتی؛ صدای محرومان و زحمتکشان م. وحیدی
«یاد بعضی نفرات روشنم میدارد. نام بعضی نفرات رزق روحم شدهست قوتم میبخشد.» نیمایوشیج
هشتم دی ماه امسال، نویسنده انسانگرا و سوسیالیست، مـنصور یاقـوتی، براثر بیـماری درگذشت. او یکی از برجستهترین و مردمیترین نویسندگان معاصر ایران بود؛ با صدایی پرطنین و واقعگرا که در تاریکترین دوران حاکمیت شاه و شیخ قلم زد و نوشت. او در سختترین شرایط اجتماعی و سیاسی، ازرویارویی و نبرد با دیکتاتوری و ارتجاع بازنایستاد. چون چراغی برفراز شبها درخشید و روح عفت، امید، شهامت و راستی را در مردم، بیدار نگاه داشت و جاودانه شد. مضمون روابط اجتماعی و مقایسهِ آن با حرکت عینی تاریخ، شالودهِ داستانهایش را پی میریخت. او با برجستهکردن عنصررئالیسم در آثارش، آینده را ترسیم میکرد. شـعر و داستان برای او، صحنهِ مبارزه وکشف حقیقت، امید، همزیستی و پیوند انسانها و تجلی گاه زیباترین اندیشهها و احساسات و آفـرینندگی بود. بنیان آثار او، عشق به مردم و سعادت آنها و امید به تحول و دگرگونی بود. منصور در سال ۱۳۲۷ در سنقر کرمانشاه به دنیا آمد. زندگی پرفراز و نشیبی داشت. معلم سپاهی دانش شد و سپس به استخدام وزارت اموزش وپرورش درآمد. در دوران آموزگاری، با کولهباری از رنج و درد و آگاهی به روستاها رفت و به بچهها درس مبارزه آموخت. از اوایل دههِ ۴۰، شروع به نوشتن داستان کوتاه کرد. سبک نوشتنش، مانند «صـمد بهرنگی» ــ و برخی گفتند چون چخوف ــ روان و واقعگرا بود. او اینچنین، به گفتهِ «سارتر» با ادبیات وارد میدان نبرد شد. علاوه بر داستـان نویسی، دو مجمـوعه شعر، «اخگری در مه» و «ماه و پرچین» در سال ۱۳۵۳و ۱۳۹۴ منتشرکرد.
سرودهها و نوشتههای او، آیینهای از زندگی، امیدها و آرزوهای مردم و عـرصهِ پیکار منافع متضاد مادی جامعهاند. او در قصهها و رمانهایش خواننده را وادار به تفکر میکند و شخصیتهای داستانهایش را که از طبقات فرودست و محروم انتخاب میکرد، در مسیری قرار میداد که دریابند اصلیترین نیرو، و سازندگان محتوم تاریخند و هرگاه اراده کنند، قادر به تغییر محیط و زندگیشان خواهند بود. منصور انسانگرایی را با نبرد فداکارانه و همهجانبه برای آزادی پیوند میزند و با تفکر تاریـخگرایی، مبارزهِ دائمی بـشر برای برابری و عدالت را برجسته نموده و نشان میدهد. همچنین با نشان دادن شکاف عمیق طبقاتی و تـضادهای عینی و ملموس جامعه، دیالکتیکوار کمک به شناخت قوانین آن میکند و با چشمی تیزبین و هنرمندانه، ویژگیها و ابعاد مبارزه، اهمیت اتحاد و روحیهِ جمعی را به دور از «تقدیرگرایی» و با تأکید بر واقعیات ــ چیزی که انگلس به آن نظر داشت ــ به صورتی پرخون نشان میدهد. انسان تاریخی او با واقعیات بیگانه نیست و با اراده و آگاهی و شعور، همراه جریان تاریخ حرکت میکند. او مفهوم رویارویی و مبارزهِ اجتماعی، اختلافات و تضادها را با مفاهیم و مضامین واقعیِ طبقاتی درهم میآمیزد، تا ژرفای شخصیتهای داستانهایش فرو میرود و آنها را صادقانه بیان میکند. زبان نوشتههایش ساده و صـمیمی و به دور از پیچ وخم یا پرگـویی و فـارغ از تصاویر نامتعارف و غیر ضروریست. او علاوه بر آفریدن امید، احساسات خواننده را نیز برمیانگیزاند. او با برگزیدن شخصیتهای خود از میان مردم عادی و پیوندی حیاتی و عمیق با آنها، تواناییهایی های شان را میستاید و آگاهی وآرمان آنها را تقویت می کند. منصور عشق به محرومان و آزادی را وظیفهِ ادبیات میدانست و همواره بر مقاومت و عدالتخواهی تأکید میکرد. به این ترتیب، وی یکی از نویسندگان شاخص و متعهد میگردد که جایگاهی ویژه در ادبیات واقعگرا مییابد. منصور یاقوتی دوبار در سالهای ۴۶ و ۵۶ دستگیر و زندانی شده بود. بعد از قیام ضـد سلطنتی، به خاطر دیدگاهها و فعالیت سیاسی اش، از آموزش پرورش پاکسازی و خانهنشین اش کردند؛ اما او دست از نوشتن برنداشت. بعداز ۳۰ خرداد سال۱۳۶۰، با «سازمان چریکهای فدایی خلق ایران» ارتباط فعالتری برقرارکرد و تحت تعقیب قرار گرفت. سه سال مخفی و سپس دستگیر و زندانی شد. بعد از پنج سال آزاد گردید و به دنبال امرار معاش رفت. کارگری کرد، سرایدار ساختمان و نگهبان شد و در رنج و سختی و تنگنای مالی قرارگرفت؛ اما هیچگاه سرخم نکرد و قلمش را زمین نگذاشت. او سختیها را با امید پشت سرگذاشت و آرمان قهرمانان داستانهایش را دنبال کرد.
«چراغی بر فراز مادیان کوه»، «دهقانان»، «پاجوش»، «کودکی من»، «گل خاص» و...«داستانهای آهو دره» از جمله آثار ارزشمند وی هستند. آثاری که همواره ارزش خود را در فرهنگ و ادبیات ایران حفظ خواهند کرد. منصور یاقوتی علاوه بر داستاننویسی و شعر و مقاله، دست به پژوهش و تحقیقات فولکوریک و ترجمه و گردآوری و انتشار جنگ زده و آثاری خلق کرده است. آخرین نوشتهاش رمان «حماسه بابک خرمدین» است که درآن به شخصیت «بابک» و مبارزات او در برابر ظلم و استبداد میپردازد؛ رمانی که نشاندهندهِ تعهد او به تاریخ و آرمان آزادی است. برخی نوشـته هایش هنوز چاپ نشده و یا ممنوع الانتشار باقی مانده اند.
منصور یاقوتی چندی دچار بیماری سرطان شد و پـس از نـبردی طولانی با آن، در هشتم دی ۱۴۰۳ درگذشت. مرگ او نه تنها فقدانی بزرگ برای ادبیات ایران، که یادآور دشواریهای زندگی هنرمندانیست که در راه آرمانهای شان، رنجهای بسیار متحمل شده و میشوند. او با قلمش تاریخ زندگی پرمشقت مردم را بهثبت رساند و یادگارهایی از خود بهجا گذاشت که برای نسلهای آینده، الهامبخش خواهند شد. یاد و نام منصور یاقوتی در قلب دوستداران ادبیات و آزادی زنده خواهد ماند. با تعظیم به روان منصور یاقوتی دی ۱۴۰۳
منبع: نبرد خلق شماره ۴۸۵، دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵
|