حلقه میلیاردرها در کابینه ترامپ تجسم سلطه الیگارشی آمریکا ایالات متحده باوجود ابراز وسواس در باره آرمانهای دموکراتیک، نشان داده که یک الیگارشی پلوتوکراتیک (توانگرسالار) تمام عیار است و برای چهار سال آینده، بی واسطه توسط خود الیگارشها اداره خواهد شد.
تروثآوت برگردان: بابک در روایت رسانه های جریان اصلی ایالات متحده، الیگارشها – افراد فوق ثروتمند و مرتبط با سیاست که بر دولت نفوذ دارند – فقط در کشورهای پساسوسیالیستی و جوامع پسااستعماری در آمریکای لاتین، آسیا و آفریقا وجود دارند. قدرت آنها به عنوان یک انحراف خارجی و غیرآمریکایی از سرمایه داری تلقی می شود. با این حال، در واقعیت، الیگارشهای خود ایالات متحده در حال شکوفایی هستند. ایالات متحده باوجود ابراز وسواس در باره آرمانهای دموکراتیک، نشان داده که یک الیگارشی پلوتوکراتیک (توانگرسالار) تمام عیار است و برای چهار سال آینده، بی واسطه توسط خود الیگارشها اداره خواهد شد. دونالد ترامپ، رییس جمهور منتخب، دولتی متشکل از میلیاردرها و جنگ طلبان تشکیل داده است که مجموع ثروت آنها به صدها میلیارد دلار می رسد. به نوعی، هیچ شگفتی در مورد این تحول نگران کننده وجود ندارد؛ ثروتمندان در ایالات متحده در طول ۳۰ سال گذشته شاهد افزایش چشمگیر ثروت خود بوده اند و چهار سال گذشته به ویژه برای میلیاردرها عالی بوده است. اکثر مردم در ایالات متحده فکر می کنند که اقتصاد فقط برای ثروتمندان و قدرتمندان کار می کند. البته پول در ایالات متحده همیشه «معیار همه چیز» بوده است و سیاست و اقتصاد این کشور همیشه تحت سلطه عده ای معدود ثروتمند بوده است. بنیانگذاران این کشور نه تنها سفیدپوست، بلکه مردان ثروتمندی بودند که تصور بسیار محدودی از آزادی و برابری داشتند. بیشتر آنها نیز برده دار بودند. «توماس جفرسون»، نویسنده اصلی اعلامیه استقلال و سومین رییس جمهور ایالات متحده، بیش از ۶۰۰ نفر را به بردگی گرفته بود. زمین داران سفیدپوست تنها گروهی از مردم بودند که در اولین انتخابات ریاست جمهوری مجاز به رای دادن بودند. در قرن نوزدهم، شوالیه های دزد و ناخدایان عصر طلایی صنایع، نفوذ سیاسی عظیمی داشتند که نتیجهِ ثروت عظیمی بود که با استفاده از شگردهای غیراخلاقی برای تسلط بر صنایع و روشهای بیرحمانه برای استثمار کارگران انباشته کرده بودند. افرادی مانند «کورنلیوس وندربیلت»، «اندرو کارنگی»، «جان دی راکفلر» و «جی پی مورگان» بر کشور حکومت می کردند. مورگان حتی دوبار در طول زندگی اش دولت ایالات متحده را نجات داد. در وهله اول چگونه مورگان این چنین ثروتمند و قدرتمند شد؟ او ثروت خود را به طور عمده از طریق تاسیس بانکهای خصوصی و ادغام صنعتی، یعنی با ترکیب شرکتهای کوچک در یک شرکت بزرگ و در نتیجه ایجاد انحصار، انباشته کرد. مورگان از رقابت متنفر بود و معتقد بود که سرمایه داری ایالات متحده باید تحت کنترل جادوگران مالی مانند خودش باشد. او ثروت هنگفتی از راه آهن و فولاد به دست آورد. او وزارت خزانه داری ایالات متحده را در سال ۱۸۹۵، پس از وحشت بانکی سال ۱۸۹۳، با فروش بخشی از ذخایر طلای شرکت خود به دولت در ازای اوراق قرضه ۳۰ ساله نجات داد. او البته در این فرآیند، دوچندان پول به جیب زد. مورگان همچنین در طول بحران سال ۱۹۰۷، با ترتیب دادن نجات چندین بانک بزرگ نیویورک، از فروپاشی سیستم مالی که کل اقتصاد را مختل می کرد، جلوگیری کرد، زیرا بانک مرکزی هنوز وجود نداشت و بنابراین وام دهنده ای هم برای آخرین راه حل در کار نبود. مورگان دوبار کشور را نجات داد و بسیاری از آمریکاییها او را یک میهن پرست واقعی می دانستند. اما، همانطور که مورخ «ریچارد ناکلریو » نوشته است: «برای کسانی که اقدامات او را به دقت بررسی می کردند، او هیولایی بود که از ویرانی و بحران اقتصادی تغذیه می کرد.» حضور یک الیگارشی پلوتوکراتیک در جامعه ایالات متحده یک استثنا نیست، همیشه وجود داشته و تا زمانی که سرمایه داری وجود داشته باشد، وجود خواهد داشت و در شرایط موجود اجتماعی-اقتصادی، قابل حذف نیست. آنچه در تیم میلیاردرهای ترامپ منحصر به فرد است، این است که اگر همه آنها تایید شوند، دولت او را به ثروتمندترین دولت در تاریخ ایالات متحده تبدیل خواهند کرد. و سپس ایلان ماسک است؛ یک الیگارش فناوری و فاشیست دوقبضه که ثروتمندترین فرد جهان است. او «حداقل ۲۶۰ میلیون دلار» برای کمک به ترامپ به منظور انتخاب مجدد و راه یافتن به حلقه داخلی نزدیکان وی هزینه کرد. ماسک اکنون وظیفه دارد همراه با «ویوک راماسوامی»، یکی دیگر از اهداکنندگان مالی اصلی، «وزارت کارآمدی دولت» (DOGE) را که به تازگی ایجاد شده است، هدایت کند؛ نهادی که به گفته ترامپ خارج از دولت فعالیت خواهد کرد. به عبارت دیگر، DOGE یک اداره فدرال یا کمیسیون رسمی نیست که نیاز به نظارت و پاسخگویی به کنگره برای تصمیماتش داشته باشد و نقش آن مشاوره به کاخ سفید در مورد کاهش هزینه ها و برچیدن بوروکراسی فدرال عنوان شده است. ایجاد DOGE بخشی از چشم انداز محافظه کارانه برای دولت کوچکتر است که توسط پروژه ۲۰۲۵ مشخص شده است. انتظار می رود که این ارگان جدید بر لغو مقررات دولتی، کاهش برنامه های استحقاقی مانند تامین اجتماعی و «مدیکر» (بیمه درمانی)، هدف قرار دادن اداره مالیات و وزارت آموزش و پرورش، سلب حمایت عملی از کارکنان فدرال با جایگزینی کارمندان دولت با منصوبان سیاسی و حتی حذف بخشهای خاصی از دولت تمرکز کند. هدف اعلام شده، کاهش حداقل ۲ تریلیون دلار از بودجه سالانه و در جمع نزدیک به ۷ تریلیون دلار است. ماسک به ویژه مقرراتستیز است و کاملا تصادفی درگیر چندین نبرد حقوقی مداوم با نهادهای نظارتی می باشد. یکی از شرکتهای او، «اسپیس ایکس»، حتی شکایتهایی را برای برچیدن «هیات ملی روابط کار» (NLRB) تنظیم کرده است؛ نهادی که از حقوق کارگران و کارکنان شرکتهای خصوصی دفاع می کند. اگرچه گردآوری ۲ تریلیون دلار از طریق کاهش بودجه فدرال کاملا غیرواقعی است، اما طرح کاهش شدید بودجه دولت فدرال می تواند آسیب زیادی وارد کند. بسیاری از جمهوری خواهان کنگره از برنامه های ماسک سرمشق خواهند گرفت و حتی انتظار می رود برخی از دموکراتها به فراکسیون DOGE بپیوندند. محدود کردن قدرت دولت فدرال در قاعده مند شرکتها و حمایت از کارگران همیشه هدف اصلی تفکر سیاسی محافظه کار و پایان بازی پلوتوکراسی الیگارشی ایالات متحده بوده است. در حقیقت نیز سابقه ای در ایجاد DOGE وجود دارد. در سال ۱۹۸۲، «رونالد ریگان» که پایه های نظم نولیبرال را بنا نهاد، کمیسیونی به نام «بررسی بخش خصوصی رییس جمهور در مورد کنترل هزینه ها در دولت فدرال» (PPSSCC) ایجاد کرد که به نام رییس آن «جی پیتر گریس»، مدیر عامل شرکت «دبلیو آر گریس و کمپانی»، یک فروشنده جهانی مواد شیمایی با درآمدی میلیاردی، شناخته می شود. این کمیسیون متشکل از بیش از ۱۵۰ مدیر تجاری بود و هدف اصلی آن کاهش کسری بودجه ایالات متحده از طریق شناسایی نقطه های کاهش بالقوه از طریق اقدامات اجرایی یا قوانین بود. یکی از هشداردهنده ترین توصیه های «کمیسیون گریس»، خصوصی سازی دستگاههای اداری دولتی، به ویژه قدرت بخش عمومی بود که محافظه کاران از دهه ۱۹۲۰ علیه آن مبارزه می کردند و آن را به عنوان یک طرح سوسیالیستی می دانستند. ترامپ در اولین دوره ریاست جمهوری خود با چیدن کابینه اش با افرادی مانند «رکس تیلرسون»، وزیر امور خارجه و مدیرعامل سابق «اکسون موبیل»، «ویلبر راس»، وزیر بازرگانی، سرمایه گذار معروف به «پادشاه ورشکستگی» وال استریت و وزیر خزانه داری، «استیو منوچین»، یک بانکدار سرمایه گذار، الیگارشی را به کاخ سفید آورد. اما اینک رییس جمهور منتخب که در طول مبارزات انتخاباتی خود قول داده بود «آمریکا را دوباره ثروتمند کند» از خود پیشی گرفته است و تعداد بی سابقه ای از میلیاردرها را برای دولت دوم خود انتخاب کرده است. در حالی که ترامپ ریاست جمهوری را از سر می گیرد، به نظر می رسد که مصمم است به پلوتوکراتها اطمینان دهد که آنها مسوول کشور و آینده آن هستند. دولت دوم ترامپ مطمئنا تلاشهای تهاجمی خود را برای مقررات زدایی پی خواهد گرفت، به ویژه با هدف قرار دادن اقتصاد و محیط زیست. ترامپ آماده است تا اقدامات شدیدی مانند ممنوعیت سرمایه گذاریهای زیست محیطی، اجتماعی و حاکمیتی، تمدید قانون کاهش مالیات و اخراج شاغلان را که در اواخر سال ۲۰۱۷ تصویب شد و به نفع شرکتها و ثروتمندان بود و از بین بردن شبکه های تامین اجتماعی دست بزند. ایالات متحده در حال حاضر به جز نام، یک پلوتوکراسی است، ترامپ ویرایش ۲.۰ می خواهد با افتخار آن را اعلام کند.
منبع: نبرد خلق شماره ۴۸۵، دوشنبه ۱ بهمن ۱۴۰۳ - ۲۰ ژانویه ۲۰۲۵
|