سرمقاله ... پایان بازی «انتخابات»، عقبگرد به دُنیای «عادی» منصور امان
هنوز رییس جمهور جدید مُلاها کار خود را به گونه رسمی آغاز نکرده بود که مُهمترین پروژه و محور تبلیغات انتخاباتی اش توسُط رهبر ج.ا به بایگانی سپرده شد. این تعیین تکلیف می تواند چشم انداز چهارسال آینده دولت پزشکیان را نیز ترسیم کند.
تخفیف عقبگرد روز سی و یکم تیر ماه، آخوند خامنه ای در حالی که پزشکیان و اعضای مجلس مُلاها را به حُضور طلبیده بود، با نیشتر دفاع قاطع از قانون تنش زای مُصوب مجلس پیرامون برنامه هسته ای، حُبابی که پزشکیان و ظریف در جریان جلوه نماییهای انتخاباتی بر آن دمیده بودند را ترکاند. قانون موسوم به «اقدام راهبُردی» در عمل برای تنها یک وظیفه طرح شده است و آن مسدود کردن روزنه های تخفیف یا رفع بُحران خارجی ج.ا و تحریمهای ناشی از آن است و این به گونه مُشخص انتقادی است که - به یک بیان - برنامه یک خطی پزشکیان بر پایه آن اُستوار شده بود. با خاموش شدن پروژکتورهای صداوسیما و برچیدن صندوقهای آرا، اکنون آخوند خامنه ای به عُنوان کارگردان، بر نمایش انتخابات نُقطه پایان گذاشته و می گوید این انتقاد «مُطلقا وارد نیست» و «مجلس کار بسیار دُرُستی کرده». به بیان دیگر، تا جایی که به پزشکیان و ظریف مربوط می شد، او روشن کرد که بازی هرچند شیرین و نام افزا، تمام شده و حالا نوبت عقبگرد به دُنیای واقعی است. بازگشت «نظام» به کارکردهای معمولش از تعطیلات انتخاباتی اما فقط در «برنامه های کُلی» نیست که پدیدار می گردد، در جُزییات حُکمرانی و آنچه که به اُمور ویژه دولت نیز مربوط می شود، به گونه تدریجی اما گرایش وار خود را به نمایش گذاشته است. نخُستین گام عملی و اجرایی در این زمینه چینش کابینه و تعیین وُزرا بود که آخوند خامنه ای افزون بر وزارتخانه هایی که برای خود رزرو کرده، در بقیه وزارتخانه ها نیز افراد مطلوب خود یا خُنثی را به پزشکیان تحمیل و از وُرود اعضای باندهای رقیب جلوگیری کرد. انتصاب مُحمدرضا عارف به عُنوان مُعاون اول ریاست جمهوری، نماد این مکانیزم تمامیت خواهانه است که خامنه ای بر آن جامه «وفاق ملی» پوشانده است که گاه به گونه تخفیف یافته در قامت این پایور بی خاصیت و چاکرمنش خود را نشان می دهد و گاه آشکارا در هیات آخوند خطیب نمایان می شود.
مهره ها: دو نوع بر کسی پوشیده نیست که ترکیب کابینه و اینکه چه کسانی به اُمور روزمره کشور می پردازند، تاثیری در سمتگیری یا کیفیت حُکمرانی ج.ا در مجموع ندارد، همانگونه که مردُم ایران با گوشت و پوست خود لَمس کرده اند، سطح زندگی و معیشت آنها کابینه به کابینه و سال به سال بدتر و سخت تر شده. با هر جابجایی دولت، سرکوب، خفقان و توحُش دستگاه حاکم دامنه دار تر گردیده و دایره غارت آنها توسُط «رهبر» و بیت اش و دولتیها و پایوران اش ابعاد بیشرمانه تری یافته است. آنچه که به این سیر انحطاط ثبات بخشیده، سیستمی است که افراد زیر مکانیزمها و قواعد آن به امر سیاست و اجتماع می پردازند و در تاثیر بی واسطه از آن، تصمیمها، روشها و گامهای خود را تنظیم می کنند. کسانی جذب سیستم می شوند یا توسُط آن به کار گُمارده می شوند که بیشترین میزان سازگاری را با نظم حاکم بر مجموعه داشته باشند یا دارای استعداد لازم برای سازگار ساختن خود با آن باشند. دسته نخُست را مُهره های ایدیولوژیک و مُتعصب یا با رشته هایی قوی از وابستگی به سیستم تشکیل می دهند. اینان به سبب برخورداری از منابع ثروت و قُدرت، بیشترین منافع را در دوام و ثبات نظم موجود دارند. دسته دُوُم تکنوکراتها و پادو مَسلکهای بی هُویت هستند که تواناییهای خود را در اختیار هرکسی که پیشنهاد خوبی بدهد، می گذارند. آنها بسته به کارفرما، می توانند به هر رنگی در بیایند و هر چه که او مایل باشد را نمایندگی کنند. فقط یک عوامفریب و کُلاهبردار می تواند چرخش مُهره ها و تغییر افراد در یک نظم استبدادی و اُستخوان شده را دلیلی برای اُمیدواری به تغییر شرایط موجود و نشانه ای از چرخش اوضاع مُعرفی کند. این همان کاری است که باندهای «اصلاح طلب» و «اعتدالگرا» در جریان نمایش انتخابات رییس جمهور مُلاها بدان اشتغال داشتند و مهارت آنها در آن، نتیجه سالها تجربه اندوزی در عرضه بسته های رنگ و لعاب دار اما توخالی در حراجهای حُکومتی مُشابه است. باید توجه داشت که اینجا سُخن از کارزارهای معمول انتخاباتی در نظامهای مُتعارف نیست، از نظامهای استبدادی کلاسیک نیز سُخن گفته نمی شود، بلکه سُخن از سیستمی است که افزون بر بسته و استبدادی بودن، جایگاهی الهی برای خود قائل است و «رهبر» آن با تکیه به این صفت، خویشتن را مُقید به هیچ قانونی، حتی قانونی که خود وضع کرده نمی داند و در برابر تصمیمها و اعمالش به هیچکس، حتی نهادهایی که خود برپا داشته پاسخگو نیست.
گُریز صحنه گردان از معرکه میزان پوچ بودن جست وخیزها هیزُم کشان «انتخابات» را از اینجا می توان اندازه گرفت که رژیم حاکم حتی اجازه نداد اندکی فضای تبلیغاتی که به یاری آنها دُرُست کرده بود سرد شود و بعد ادعاها و وعده های مُشتری پسند مطرح شده را از روی پیشخوان «نظام» بردارد. واکُنش جواد ظریف، یکی از جارچیهای اصلی معرکه، به جارو شدن شتابان لافهای پیشین اش در باره «برجام» و «مُذاکره» نه فقط به گونه نمونه وار سبک کار و بی مایگی کارگزاران تراز ج.ا را نشان می دهد، بلکه برای آن دسته هم که هنوز مُستعد فریب خوردن از چنین شارلاتانهایی هستند، می تواند عبرت آموز باشد. او کُرنش کنان گفت: «قانون اقدام راهبردی در مورد مذاکرات هسته ای قانون کشور است و باید رعایت شود.» وی که در شوهای تبلیغاتی اش پُز مُنتقد گرفته بود و مجلس را به دلیل تصویب این قانون «مسوول ادامه تحریمها» و «سخت شدن زندگی مردُم» مُعرفی می کرد، این بار در نقش سپر بلای مجلس پدیدار شده و مُقصر را آمریکا و سه کشور اُروپایی را دانست که «قانونگذاران ما را وادار به واکُنش کردند». این کارمند حُکومت که برای کشاندن مُخاطبانش به دام «انتخابات» به شدت بازارگرمی می کرد و وعده «تضمین آینده»، «هوای تنفُس» و حتی «زنده کردن زاینده رود» می داد، تنها چند هفته پس از این معرکه گیریها و پایان ماموریت، با «پوزش در برابر پیشگاه مردم» استعفا کرد و پا به فرار گذاشت. اما ریختن رنگ این تابلوی بیرونی «انتخابات» علی خامنه ای، ریزش فقط بخشی از دکوراسیون در «پیشگاه مردُم» بود و وزیرانی که پزشکیان مُعرفی کرد، باقیمانده آن را هم به خاک کشید. اگر تنها یک شاهد برای دُرُستی و واقعی بودن رویکرد توده ها در تحریم انتخابات نمایشی لازم بود، آن را رییس جمهوری برگُزیده خامنه ای–جنتی با رونمایی از هیات وزیران پیشنهادی اش ارایه کرد. او به روشنی به اکثریت مردُمی که به بازی حُکومتی «انتخابات» بی اعتنا ماندند نشان داد که تا چه اندازه تصمیم شان دقیق و واقع بینانه بوده است.
موفقیت مرحله ای خامنه ای در ادامه گذشته برخلاف مضمون نزاعی که بین باندهای حُکومتی بر سر سهمیه گرفتن در دولت درگرفته، مساله این نیست که وزیران رئیسی وابسته به کُدام باند و محفل هستند یا نیستند؛ موضوع این است که همگی آنها بدون استثنا در دولتهای مُختلف ج.ا کارگُزار و مجری سیاستهایی بوده اند که کشور و مردُم را به نُقطه فاجعه بار کنونی کشانده است. به این اعتبار، هیات دولت بعدی رژیم ولایت فقیه، حتی دولت «حفظ وضع موجود» نیست، بلکه دولتی برای تداوُم بخشیدن و هُل دادن روند شرایط سیاسی – اقتصادی وخیمی است که بیش از چهار دهه است فشار آن بر دوش جامعه به گونه پیوسته سنگین و سنگین تر می شود. هیات دولتی که پزشکیان به مجلس مُلاها ارایه کرد، گرایش کُلی حاکم بر ترکیب و جهتگیری آن را نیز روشن کرد. افراد شناخته شده ای که به گونه مُستقیم یا غیرمُستقیم مسوول فلاکت همگانی، ورشکستگی اقتصادی، بُحران نا لازم خارجی، سرکوب مردُم، تخریب مُحیط زیست و جُز آن هستند، نقش علامت راهنمایی را بازی می کنند که مسیر همیشگی دولتهای زیر بلیط علی خامنه ای به سمت سُقوط و انهدام را نشان می دهد. با توجُه به این گرایش کُلی، جایگزینی احتمالی این یا آن فرد به سبب فشار مجلس یا اصرار شُرکای پزشکیان، اهمیت زیادی ندارد و در هر صورت می توان یقین داشت که «قطار بی دنده و تُرمُز» رژیم حاکم روی ریل کج و اسقاط «سیاستهای کُلی رهبری» و با زیر گرفتن و له کردن زندگی مدنی و سعادت انسانی به راه خود ادامه می دهد. کابینه پزشکیان پیام آخوند خامنه ای به مردُم مُعترض است. او به این وسیله می گوید تغییر سیاستی در کار نیست و احتمال هرگونه عقب نشینی حتی جُزیی از سرکوب داخلی را رد می کند. علی خامنه ای به مردُم نوید می دهد که فقر، تورُم، گُرسنگی، تبعیض، زن ستیزی و بی حُقوقی همچنان بخش جدایی ناپذیر زندگی شان خواهد بود و هر صدای اعتراضی به آن را با شلاق و ساچمه زن کیفر می دهد. دولت پزشکیان، یک موفقیت مرحله ای برای اوست که طرحش برای فُرو کردن تیغ «انتخابات» به قلب جُنبش اعتراضی و شکستن مُقاومت آن ناکام ماند. او پس از دریافت ضربه سنگین جامعه که درب نمایش انتخابات مجلس را تخته کرد، ناچار عقب نشست و با دیده خونبار به استراتژی «یکدست سازی» بدرود گفت. شدت این ضربه و درجه هراس خامنه ای تا آنجا بود که پس از سالها قهر و جراحی، «اصلاح طلبان» را به کُمک خواست تا همچون دوران شیرین «عبای شُکلاتی» و «عمامه بَنفش» به چشم مردُم خاک بپاشند و برای آوردن آنها زیر پرچم «نظام» آستین بالا بزنند. هدف او استفاده از اینان به عُنوان پادو و رای جمع کُن بود و وجود پزشکیان در میان نامزدهای تایید صلاحیت شده، در ابتدا نقشی تزئینی داشت. اما «رهبر مُعظم» اینجا هم در مُحاسباتش دُچار اشتباه شده بود و میزان اتوریته خود بر باندهای زیردستش را با درجه بالای توهُم خویش اندازه گرفته بود. بقیه داستان را همه می دانند؛ قالیباف، نورچشمی خامنه ای، در جدال درگرفته بین باندها حذف شد و او برای جلوگیری از قُدرت گرفتن باند «پایداری»، ناچار پیچ مُهندسی «انتخابات» را به سمت پزشکیان سفت کرد. بر این اساس چندان دور از انتظار نبود که دستگاه حاکم برای جُبران زیانی که در پهنه پُست ریاست جمهوری مُتحمل شده، نیروی خود را روی ترکیب کابینه و دادن فُرم مطلوب خود بدان مُتمرکز کند. بهترین حالت برای آن چیدن مُهره هایی است که بنا به گفته خامنه ای «ادامه راه شهید رئیسی» را تضمین کنند و کمترین انتظار از آنان، مُزاحم نشدن و چالش ایجاد نکردن است. در انتظار آخوند خامنه ای و باند غالب اما تضادهای جدید و در نتیجه آن، تضعیف دستگاه قُدرت نشسته است. فشار جامعه مُعترض از یکسو و فشار باندهایی که بیرون از بازی مانده اند، به کانون دولت ریخته و سرریز خواهد شد و دولت نیز به نوبه خود، آن را به بیت خامنه ای خواهد کشاند. نشانه های این امر از هم اکنون پیداست و نشانگر شتابی است که در دوره های بُحرانی تحولات را شکل می دهد یا به پیش می راند.
برآمد تاکید خامنه ای بر بُحران آفرینی خارجی و آشکار شدن سمتگیری دولت پزشکیان، به راستی مردُم ایران را با پدیده تازه ای روبرو نمی سازد. اکثریت جامعه که شریک خیمه شب بازی انتخابات رژیم حاکم نشدند، به خوبی از نبود ظرفیت تغییر و اصلاح رژیم حاکم آگاهی داشتند. آنها به این آگاهی رسیده اند که رویاها و نیازهای انسانی شان در صندوقهای رای رژیم ولایت فقیه جا نمی گیرد. توخالی بودن بادکُنکی که اکنون ترکانده شده، از پیش برای آنها روشن بود. این «اصلاح طلبان» و مشاطه گران مُزدبگیر بودند که نوید «تغییر» می دادند و به سبک حراج بُنجُل فروشها، همگان را به استفاده از این «فُرصت نادر» تشویق می کردند. این در حالی بود که حتی اندک کسانی که از سر نااُمیدی و درماندگی در «انتخابات» شرکت کردند، رای شان بازتاب خواسته ها و نیازهای واقعی آنها نبود، بلکه نقش دستگیره ای برای فرو نرفتن بیشتر در مُرداب رژیم ولایت فقیه را بازی می کرد. تحولات پسا انتخاباتی به آنها نیز یادآور شد که به جای رو آوردن ناگُزیر به بهترین گُزینه در چارچوب یک منطق شکست خورده، باید به راه حلی فراتر از آنچه وضعیت موجود در اختیار می گذارد اندیشید و برای آن جنگید. نبرد خلق شماره ۴۸۰، پنجشنبه ۱ شهریور ۱۴۰۳ - ۲۲ اوت ۲۰۲۴
|