گاهی به پشت سر نظری کن

فتح الله کیائیها

 

 لازم است که گاهی به پشت سر نظری انداخت؛ نه برای بازگشت به عقب، که برای تخمین میزان پیشرفت. در کوهنوردی آموختم که گاهی برای تقویت اراده و روحیه، بایستی به پشت سر نگاهی کرد، زیرا قله های سر سخت و مغرور چنان خودستایی و جلوه نمایی می کنند که خستگان راه اراده را درهم می شکند و رسیدن بر فراز شان را خیالی دور از دست و  امکانی غیر ممکن می نماید. در اینگونه موارد نگاهی به پشت سر خالی از فایده نیست و این درس بزرگی از کوهنوردی در تعیین موقعیت و میزان موفقیتها و پیموده ها است. چرا که از آن بالا ساختمانها و راه ها و دره ها و رودخانه های خروشان را کوچک و حقیر می بینید و متوجه می شوید که به چه ارتفاعی دست یافته اید و این بر قدرت اراده و نیروی پیشروی شما می افزاید. 

مسیر مبارزه برای فردایی روشن تر و بهتر، مسیری سخت و پر از فراز و نشیب است؛ مسیری چنان دور و دراز که ممکن است رهنوردانی را خسته و وازده کند، بخصوص که دشمن با ترفندهایی قصد درهم شکستن روحیه و باور آنان به پیروزی را در دستور کار دارد و روزانه به تبلیغات منفی و خنثی سازی عملکردهای مثبت آنها می پردازد.

در اینگونه مواقع لازم است که نگاهی دقیق و واقعگرا به پشت سر داشته باشیم؛ به دورانی که میرحسین آنرا «دوران طلایی امام» نامید، یعنی همان دورانی که دسته دسته جوانان و انقلابیون را به جوخه اعدام سپردند، یا دوران جنگ ضد بشری با عراق که خمینی بدینوسیله  پایه های استبداد دینی را ثبات بخشید و یا دوران «سردار سازندگی» و سپس «اصلاحات» و و و و.

آن دوران که خبرنگار پارلمانی، سینه چاک «شیخ اصلاحات» و رییس چندین دوره مجلس جمهوری اسلامی، کروبی، چونان مار از آستین ولایت بیرون پریده و «آزادیهای یواشکی» و «چهارشنبه های سفید» را به عنوان راه حل برای سرنگونی شیخ معرفی کرده و سپس به دامان «شاهزاده» خزید و یا آن دیگرانی را که تا همین چند روز پیش سر در آخور شیخ داشتند و در علفهای رنگین مرتع اش می چریدند، به عنوان هنرمندان و ورزشکاران سلبریتی به دامان گرگ زاده دیروز می افکند تا اتوبوس همه با هم خمینی گونه  را دوباره سرهم بندی کرده و به ناف قافله شورش ببندند.

و یا آن خودشیفته ای که تا اقبال مادران و پدران و دختران و پسران دادخواه چندین دهه ظلم و جور و جنایت را دید، عنان اختیار از کف داده و یکشبه خود را قافله سالار جنبش «زن، زندگی،  آزادی» نامید و اختیارش به دست شاهزاده بی تاج و تخت سپرد و اعتبارش را در قماری احمقانه باخت، به گونه ای که اینک در پاسخ آنانکه که از او علت عدم اعلام تجمع و راهپیمایی اعتراضی را می پرسند، سیاست تجاهل العارفین پیشه کرده و می گوید راه دیگری از مبارزه یافته که آثارش بعدها نمود می یابد!

و اینک گروهی روشنفکرنما که ضمن محکوم کردن قیام ۵۷ راه را در مبارزه مدنی می بینند و راهکار پیشنهاد می کنند بدون آنکه به این نکته ظریف توجه کنند که مبارزه مدنی در جامعه ای منطقی و نتیجه دار است که دولتمردان و سیاستگزارانش حداقل استانداردهای مدنی را رعایت کنند. خانمها و آقایان! شما در جمهوری اسلامی کدام مدنیت را دیده اید و یا می بینید که راه گذار را در مبارزه مدنی به سبک سوییس و آلمان پیشنهاد می کنید؟ چند جوان و دختر و پسر رعنای دیگر بایستی کشته و کور و زندانی شوند تا به شما سبعیت و نامدارایی رژیم جمهوری اسلامی ثابت شود؟ 

نگاه پشت سر به ما نشان می دهد که سیل خروشان مردمی که از چشمه های زلال حق خواهی و دادخواهی سرچشمه گرفته، در طول این چند دهه خون و ظلم و ستم، چه سنگلاخهایی را از جلوی راه انقلاب برکنده و چه نقابهایی را از چهره ملا و حامیان نان به نرخ روز خورش برگرفته. نگاه پشت سر می نمایاند که اینک زنان و جوانان شورشگر  همه روزها را روزهای سپید و همه آزادیهای یواشکی را علنی و در صحن خیابان می رزمند و در این راه از هیچ کوشش و جدیتی  فروگذار نیستند و ترس و وحشتی از مبارزه رو در رو و علنی ندارند.

می نگریم به جامعه فعالی که خوانندگان شان با صدای بلند می خوانند و نوازندگان شان می نوازند، زنانش روسری از سر بر می گیرند و حتی در بیدادگاهها بدون حجاب اجباری ظاهر می شوند، به جامعه شورشگری که طومار «وکالت» را به مضحکه بدل می سازد و «اتوبوس مجانی» شاه مات شدهِ دیروز را در بیراهه های شیخ و شاه سرنگون می کند. 

آری، این صدای راستین انقلاب است که شبکه های برون مرزی و تبلیغاتی جمهوری جنون و جنایت را یکی یکی به تعطیلی و ورشکستگی می کشاند و قلم به مزدان خبرگزاریهای کذایی  وامدار شیخ و شاه را روسیاه می کند. این صدای انقلاب ایران است که گوشهای ناشنوای مماشات را وادار به شنیدن کرده و سیاستمداران به ظاهر قدر قدرت جهان را آچمز بازی زیبای شطرنج خود نموده است.

نگاه به پشت سر نشان می دهد که این قافله از شط خون و شکنجه و زندان و تهدید و وحشت گذر کرده و اینک بر بام ویرانه اقتدار استبداد مذهبی به رقص و پایکوبی در آمده است.

 

 

منبع: نبرد خلق شماره ۴۷۴، سه شنبه یک اسفند ۱۴۰۲ - ۲۰ فوریه ۲۰۲۴

 

 https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول