از حماسه سیاهکل تا انقلاب ژینا، پیکار با دو دیکتاتوری برای آزادی

زینت میرهاشمی

درود به همگی شما که در بزرگداشت این روز تاریخی در جنبش ضد دیکتاتوری شاه، همراه ما هستید.

یاد چریکهای فدایی خلق به فرماندهی رفیق علی اکبر صفایی فراهانی که حماسه ماندگار سیاهکل را آفریدند، همیشه جاودان. در باره عظمت و دستاوردهای رستاخیز سیاهکل، تولد جنبش نوین کمونیستی مستقل از قطبهای جهان، نقش آنها در سرنگونی رژیم پهلوی و روبرو شدن با دریایی از طرفداران در هنگامه انقلاب ضد سلطنتی ... در بیانیه سازمان به مناسبت 19 بهمن آورده شده است که بخشهایی از آن توسط رفیقمان کامران قرائت شد. برای رعایت  وقتی که تعیین شده از آن می گذرم.

وظیفه خود می دانم به خانواده های دادخواه شهیدان و زندانی سیاسی درود بفرستم و ادای احترام کنم. یاد و خاطره شهیدان سرفرازی که در دو رژیم دیکتاتوری شاه و شیخ زیر شکنجه، پای چوبه دار یا در هماوردی با مزدوران سرکوبگر در خیابان جان شان را از دست دادند گرامی می دارم.

به زندانیان سیاسی درود می فرستم. مبارزه و مقاومت آنها در زیر شکنجه در سیاهچالها به بخش مهمی از مبارزه ضد دیکتاتوری تبدیل شده است. زنان زندانی سیاسی با مقاومتشان در زندان تفکر و عمل ارتجاعی زن ستیز رژیم را به چالش گرفته و سر خم نیاورده اند. شجاعت آنان از زینب جلالیان، سپیده قلیان، گلرخ ایرایی،  مریم اکبری منفرد، نرگس محمدی و بیشمار دیگر زنان سرفراز، ستودنی و امید بخش است که به دلیل تنگی وقت نمی شود اسامی همه این زنان مبارز را بر شمرد.

ما با کهکشانی از ستاره های انقلاب روبرو هستیم که در خیزشها و قیامها علیه رژیم ولایت فقیه، برای آرمانهایی انسانی و عدالت طلبانه جانشان را از دست دادند. همه آنها رویاهایی در سر داشتند و برای تحقق رویاهای شان ترس و بردگی را به چالش گرفتند. با دستانی خالی اما با اراده و مصمم برای تغییر شرایط به جنگ رژیم رفتند.

رزم و ایستادگی آنها شجاعت را تکثیر کرد. این ستارگان انقلاب سرمایه های ارزشمندی از خود به جای گذاشته اند که به تداوم چنبش انقلابی یاری می رساند. به قول دایه شریفه، مادر رامین حسین پناهی، که به درستی گفت: «با تفنگ و طنابتان راه رسیدن به آزادی را نخواهید توانست گرفت، رامین من را اعدام کردید هزاران رامین متولد شدند.» بله از کردستان تا بلوچستان، از خوزستان تا خراسان، از آذربایجان، گیلان، مازندان و لرستان تا تهران و اصفهان و شیراز و کرمان، هزاران رامین سر بلند کردند. از مادر محمد قبادلو بگویم که بعد از سر به دار شدن پسرش شجاعانه گفت:«نمی تونم به جات بخندم، بلد نیستم به جات برقصم، ولی؛ قول شرف میدم به جات بجنگم.»

از رویای کیان پیرفلک، خالق خدای رنگین کمان کودکان، خدانور لجه ای که به چوب بسته شد، از نوید افکاری که گفت این جنایتکاران دنبال گردنی برای چوبه دار می گردند، از مهدی کرمی که گفت به مادرم حکم اعدامم را نگو، از مجیدرضا رهنورد که گفت در خاکسپاری من شادی کنید، از یلدا آقافضلی که گفت آنقدر منو زدند ولی اظهار پشیمونی  نکردم،  از آرزوی انسانی آرمیتا گراوند بگویم که نوشته بود: «حتی تاریک ترین شب نیز پایان خواهد یافت و خورشید خواهد درخشید» و از حدیث و سارینای شانزده ساله تا کیانا پانزده ساله و از گلناز صمصامی، ۳۴ ساله، باردار و مادر یک کودک هشت  ماهه که در اینستاگرامش نوشته بود: «یه روز خوب هیچوقت خودش نمیاد، یعنی پا نداره که بیاد، ما باید بیاریمش.» از مادر ملیکا مهدوی دختر 17 ساله شهید راه آزادی بگویم که نوشته است:«الگوی من ملیکاست که بعد از آزادی از زندان باز هم به فعالیتش ادامه داد  و گفت میدونم برام دردسر میشه ولی سکوت نکردـ»

از جاویدنامان شجاع 4 نفر از زندانیان سیاسی  از هموطنان کردمان که در هفته گذشته اعدام شدند بگویم. از پژمان فاتحی که گفت:«این مرگ برای من یک افتخار است برایم سسیاه نپوشید و گریه نکنید.» مادر پژمان فریاد زد «پژمان را به آزادی بخشیدم» مادر وفا آذربار بگویم که شجاعانه فریاد زد که «هیچ گاه برایشان سر خم نمی کنیم.»

محمد فرامرزی گفت:«چیزی وجود نداره که بشه ازش ترسید»

محسن مظلوم گفت:«از جونا و همه ی همسنگرانم می خوام که محکم و با اراده باشند، هر اتفاقی افتاد گریه و زاری نکنند و به ما افتخار کنند.» تکثیر شجاعت یعنی همین. سربلند و سرافراز برای آزادی برای جانشان با رژیم چانه نزدند.

از زندانی سیاسی گلرخ ایرایی بگویم که به درستی بعد از اعدام چهار زندانی سیاسی گفت: «برای سرنگون کردن بنیان استبداد به خیابانها بازگردید»

از درد و رنج زندانی سیاسی جنبش اعتراضی دی ماه 1396 مهدی موسویان بگویم که قرار است چشمهای بینای او توسط مزدوران خامنه ای تخلیه شود.

از شکنجه و درد دهها هموطن بگویم که حکم اعدام گرفته اند و خانواده و فرزندان آنها در اضطراب آخرین دیدار فرزندانشان یا همسران و پدرانشان، رژیم زندگی معمولی را از آنها سلب کرده است.

از کودکان بدون شناسنامه بلوچ بگویم که سهمشان از شهروندی در کشور ثروتمند ایران، فقر و کولبری، و در بزرگسالی شکنجه و زندان و اعدام است. از شهادت 14 کودک بلوچ در جمعه سیاه زاهدان بگویم که با گلوله های ماموران و پاسداران، شناسنامه دار در دفتر زرین جنبش ضد دیکتاتوری شدند.

به راستی سپهر جنبش انقلابی پُر ستاره است و «هر شب ستاره ای به زمین می کشند و باز/ این آسمان پُرستاره غرق ستاره هاست.»

همه قیام آفرینان و مبارزینی که زمین را زیر پای خامنه ای لرزاندند آرزویی داشتند و شورشگرانی که همچنان کابوس خامنه ای هستند و آرامشش را بر هم می زنند رویایی در سر دارند. بدون شک تا تحقق آرزوها و رویاهای انسانی و عادلانه آنان، مبارزه ادامه خواهد داشت.

سازمان چریکهای فدایی خلق ایران، مانند میلیونها ایرانی در بند استبداد دینی، برای تحقق آزادی، دموکراسی، برابری، عدالت اجتماعی  رفع هر گونه تبعیض حنسیتی، ملی، دینی و ... مبارزه می کند. ما خود را متعهد به تحقق خواسته های انسانی و آزادی طلبانه مردم ایران می دانیم و معتقدیم که تحقق خواسته های عادلانه و حقوق شهروندی مردم با رژیم ولایت فقیه و همه ی دارو دسته آن شدنی نیست. هیچ نقطه اتصالی بین مردم و رژیم نیست. با نگاهی به مجموعهِ شعارهای جنبشهای اعتراضی در خیابان درک می کنیم که خروجی مطالبات مردم سرنگونی است. به این معنا که خود این رژیم مشکل است و راه حل نمی تواند باشد.

جرقه انقلاب با پیشتازی زنان روز ٢٥ شهریور ۱۴۰۱ در پی قتل حکومتی زنده یاد ژینا (مهسا) امینی با شعار «زن، زندگی، آزادی» آغاز و به سرعت تمامی تار و پود جامعه را با شعار «مرگ بر دیکتاتوری مرگ بر خامنه ای» درنوردید و رژیم و همه دسته بندیهای آن از پس لرزه های آن آرام و قرار ندارند.

جنبش انقلابی ۱۴۰۱ جلوه دیگری از بحران و شرایط انقلابی را در برابر همگان چه در داخل ایران و چه در خارج از مرزها نشان داد. انقلابی که خیزش دی ١٣٩٦ را پشت سر گذاشته بود، با گذر از قیام قدرتمند هفته آخر آبان ١٣٩٨ جامعه را وارد چنان كشاكشی كَرد که نوید انفجار بزرگی را در پی داشت. سرنگونی رژیم تبدیل به خواسته ای همگانی و در روانشناسی و عمل مردمی دست یافتنی شد. اثر این جنبش چنان است که دادخواهی مادران تبدیل به کابوس رژیم شده و مزار شهیدان به میعادگاه عاشقان آزادی تبدیل شده است. رژیم از مزار و بدنهای بی جان شهیدان در زیر انبانی از خاک هم ترس دارد تا جایی که مزدوران خامنه ای بزدلانه سنگ مزار آن اختران شب سوز را می شکنند.

 اما انقلابی که می رفت تا تاروپود دیکتاتوری را از هم بدرد، تنها موجب ناراحتی رژیم نشد بلکه جریانهای عقب افتاده و از دور خارج شده را هم رنجاند. از جمله جریان راست سلطنت طلب. آنها حتا به شعار زن زندگی آزادی که رهایی از بردگی و شکستن تمام قوانین زن ستیز را هدف قرار داده بود رحم نکردند و سعی کردند آن را به ابتذال و پوچی بکشانند. آنها مذبوحانه سعی کردند از آب گل آلود ماهی بگیرند و نَمدی برای تاج سلطنت مدفون شده بدوزند.

دوستان گرامی، واقعیت این است که رضا پهلوی و دار و دسته های وابسته به او از جمله ساواکیها نقشی مخرب، تفرقه افکنانه و به شدت لمپنی در جریان جنبش انقلابی داشتند.

تلاش آنان تزریق سرخوردگی به جنبش بود. اما تداوم انقلاب در اشکال مختلف و افشاگریهای نیروهای انقلابی، درب تجارتخانه «وکالت» آنان در «اتوبوس مجانی» را گِل گرفت.

 

چرا سرنگونی رژیم پاسخی ضروری است؟

از ویژگیهای اقتصاد ایران، متمرکز بودن اقتصاد و سیاست، قدرت و ثروت در دست عده قلیلی که حاکم هستند است. اسم آن را اقتصاد مقاومتی گذاشته اند. کانون سیاست اقتصادی نه سفره و سلامت و دانش مردم بلکه امنیت نظام و همه چیز به سود نظام آخوندی است؛  اقتصادی در خدمت تولید بحران و پیشبرد سیاست ماجراجویی و تروریسم در منطقه به سود امنیت نظام ولایت فقیه؛ اقتصادی امنیتی، شبه دولتی، خصولتی، فامیلی که تولیدات آن رانت خواری، فساد، سلطانها، اختلاسگران و... است. اعلام آمار، افشای چپاولگری، نقد کردن و اعتراض کردن و... همه چیز در باره محصولات این اقتصاد، امنیتی محسوب می شود و مجازات دارد.

دستاورد این اقتصاد، تورم بالای ۶۵ درصد است، از جمعیت ۸۶ میلیونی حدود ۶۴ میلیون نفر در سن کار هستند که صرفا ۳۷ درصد به کار اشتغال دارند. حقوق پایه نیروی کار به ۶ میلیون نمی رسد اما خط فقر بالای ۲۰ میلیون تومان است.

کولبران و سوختبران توسط مزدوران رژیم به قتل می رسند اما مافیای قاچاق، اختلاسگران و ابردزدها زیر چتر حمایت حکومت مجازاتی از قبلی اعدام و یا قطع انگشتان دست ندارند.

در واکنش به بحران معیشت، فلاکت اقتصادی و تورم و بیکاری موجود، حرکتهای اعتراضی در سراسر ایران جریان دارد. جنبش اعتراضی نیروهای کار، رنگ سیاسی گرفته و در ستیز با منافع حکومت قرار دارد. حکومت در برابر حق طلبی، فعالان کارگری و شرکت کنندگان در اعتصاب را با حکم شلاق و حبس سرکوب می کند. ابعاد و کیفیت حرکتهای اعتراضی نیروهای کار و یازنشستگان متدوام و سیر صعودی دارد. در سیاستهای رژیم هیچ چشم اندازی برای بهبود اقتصادی و تحقق خواسته های معترضان وجود ندارد.

در حوزه سرکوب و نقض حقوق بشر

متاسفانه ما در قرن بیست و یکم از کشوری حرف می زنیم که زنان به خاطر حجاب اختیاری و نداشتن حجاب حکومتی و سپردن موهای شان به باد، 74 ضربه شلاق می خورند. شرم آور تر این که حکم قرون وسطایی شلاق را مرد مزدوری با داشتن قران در زیر بغل اجرا می کند. دزدان و چپاولگران برای خودشان بهشت درست کرده و زندگی را برای مردم به جهنم تبدیل کرده اند. مرتجعان بیشرمانه خود را خدای روی زمین و با شلاق و تحقیر به نام دین، زنان شجاع میهنمان را سرکوب می کنند. حتما می دانید که فقط در 3 کشور حکم شلاق برای زنان به خاطر چند تار موی شان اجرا می شود: در افغانستان توسط طالبان، در مناطق تحت سیطره داعش و در ایران! مقاومت زنان در برابر حجاب اجباری حکومت، دقیقا اعتراضی سیاسی و بنیان شکن است.

اما آنچه در سپهر سیاسی جامعه ایران موج می زند این واقعیت است که تضاد اصلی مردم ایران با رژیم حاکم در تمامیت آن است. تمامیت منظور تمام نهادها و باندهای آن است. این تضاد آشتی ناپذیر است. جنبش انقلابی در بطن جامعه جریان دارد و خود را در حرکتهای اعتراضی در همه زمینه ها نشان می دهد و نیروهای آگاه جامعه هزینه زیادی در پیکار برای آزادی و برابری و عدالت می پردازند. شرایط سیاسی گونه ای است که حکومت قادر نیست به شکل گذشته حکمرانی کند و مردم نیز نمی خواهند به شکل گذشته زندگی کنند. سیاست یکدست سازی حکومت شکست خورده و به شکاف بیشتر درون هرم قدرت هر لحظه بیشتر می شود.

ما به مثابه کمونیستهایی وفادار به آرمانها و ارزشهای مبارزاتی که رفقای فدایی بر جای گذاشتند، و همان طور که بارها گفته ایم خود را متعهد به  مبارزه تا رسیدن به آزادی و سوسیالیسم می دانیم. در شرایط كنونی خواست اولیه و مقدم مردم ایران و پیکارگران شیفته آزادی، سرنگونی رژیم حاكم با همه دسته بندیها و باندهای درونی آن و به سرانجام رساندن انقلاب دمكراتیك نوین ایران است. این خواست، كانون ستیز (تضاد عمده) و گرانیگاه تحول جامعه ایران برای رهایی را تعریف می كند.

منطقی است که در جایی که عدالت نباشد و خشونت دولتی برای سرکوب اعتراض اعمال شود،  برای حکومتگران هم آرامش نباید باشد و این حق طبیعی ستمدیدگان است که آرامش ظالمان را بر هم بزنند و بارگاه حاکمیت شان را روی سرشان خراب کنند. 

سازمانی که من افتخار عضویت در آن را دارم، برای ویران کردن بارگاه حکومت استبداد مذهبی، «ایجاد هسته های مخفی مقاومت، تشكیل هسته های كوچك رسانه ای و خبر رسانی، ایجاد كمیته های مخفی عمل و شوراهای هماهنگی، سازمانیابی برای نافرمانی مدنی و... را راهكارهای ایجاد بی شمار كانونهای شورشی می داند. این راهكارها اشكال مناسب و عملی برای هماهنگی مبارزه كارگران، معلمان، كارمندان، مزدبگیران، پرستاران، دانش آموزان، دانشجویان و جوانان، زنان، روشنفكران، فرهنگیان و هنرمندان است و ما به سهم و توانایی خود در این مسیر تلاش می كنیم.»

براي تحقق اين خواست ما از شوراي ملي مقاومت ايران پشتيباني كرده و به سهم خود در اين ائتلاف دمكراتيك مداخله مي كنيم

ما ادامه رستاخیز سیاهکل هستیم و خرسندیم که مردم مان پرچم شورش و عصیان علیه استبداد، تبعیض و ستم را همواره برافراشته نگه داشته اند. افتخار می کنیم که زنان ایران زمین پیشتاز رهایی هستند. خروش جوانان شورشی، مقاومت زندانیان سیاسی و رزم بی امانی که هر روز در کف خیابان جریان دارد، اندوه از دست دادن کودکان و نوجوانانمان در جنبش انقلابی را تسکین می دهد.  

سپاس از شما که به من گوش کردید و سپاس از رفقا که این فرصت را به من دادند.

پایدار باشید

 

منبع: نبرد خلق شماره ۴۷۳،  بهمن ۱۴۰۲ - فوریه  ۲۰۲۴

ویژه ۱۹ بهمن سالگرد حماسه سیاهکل

 

 

 https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول