تاثیر حماسه سیاهکل بر شعر و ترانه و موسیقی در دهه پنجاه

بابک

متن گفتار از برنامه ویژه رادیو پیشگام با صدای صَنَم روشنی و سپيده

از گذشته های دور، هنر و ادبیات فارسی در کنار مبارزات مردم این سرزمین بوده و داستان خیزشها، عُصیانها، پیروزیها و شکستهای آنها را روایت کرده است. قهرمانان نبردهای دور و نزدیک، در زَخمه های ساز، در امواج آهنگین شعر، در تصویرهای شورانگیز داستانها و افسانه ها، سرگذشت خویش را باز گفته اند. رویاهای مردمان پرچمدار، تصویر نیمه شبان هنر  و ادبیات بوده و پابه پای آنها جستجوی سخت و طولانی سعادت، شادی، عدالت و آزادی را گام زده است. 

اینگونه است که داستان سرخ جامگان و بابک،  مزدک و به آفرید، قیام اسماعیلیه علیه خلافت عباسی و خیزش سربداران علیه بیداد مغول نه فقط در سینه تاریخ، بلکه در قلب و ذهن مردمان ثبت شد و  به ما معاصران رسید تا همچنان به استقبال آیندگان برود و به بخشی از آگاهی اجتماعی آنها بدل شود.

هنر همان پل عاطفی بوده است که مبارزه پرشور سیاسی و نظامی انقلاب مشروطه را به  تاریخ پیوندی پابرجا زده است و یاد و نام رهبران آن را زمزمه حَماسه ها و شگفتی ها کرده است.

سرفصلی دیگر از این مبارزات در دیباچه هنر و ادبیات فارسی، قیام سیاهکل است که همچون آذرخش در فضای تیره و مایوسی که بعد از کودتای ۲۸ مرداد بر ایران خیمه زده بود، درخشش گرفت و جان تازه ای به آن بخشید. برای دو دهه، روح و مضمون بیشتر آثار منتشر شده، امیدهای از دست رفته و ناامیدی های پیش رو  را بازتاب می داد. آنچه که به عنوان «ادبیات شکست» مشهور شد، چکیده فضای حاکم هنری در این دوره بود.

شاید بتوان گفت نخستین بار هنر بود که با عاطفه نیرومند خود در میانه دهه چهل متوجه جنب و جوش پرسشگرانه ای شد که در میان جوانان و به ویژه دانشجویان نسبت به وضع موجود آغاز می گردید. فروغ فرخزاد در شعری به نام «دلم برای باغچه می سوزد»، از پشت دیوار به آن سوی نظر می اندازد و می سراید:

«حیاط خانه ی ما تنهاست،

تمام روز از پشت در صدای تکه تکه شدن می آید و منفجر شدن ،

همسایه های ما همه در خاک باغچه هاشان بجای گل خمپاره و مسلسل می کارند ،

همسایه های ما همه بر روی حوض های کاشی شان سرپوش می گذارند،

و حوض های کاشی بی آنکه خود بخواهند ،

انبارهای مخفی باروتند ،

و بچه های کوچه ی ما کیف های مدرسه شان را از بمب های کوچک پر کرده اند،

حیاط خانه ی ما گیج است.»

صدای انفجاری که فروغ آن را از دوردست شنیده بود، در شامگاه ۱۹ بهمن ۱۳۴۹ از جنگل سیاهکل بلند و صریح به گوش رسید. حرکت چریکهای فدایی خلق اعلام آغاز فصل ایستادگی مسلحانه در برابر دیکتاتوری و خفقان بود. غرش سیاهکل فضای ترس و ناامیدی و درماندگی را بر هم زد، روح زمانه را تغییر داد و جان تازه ای در کالبد مبارزه علیه دیکتاتوری و بی عدالتی دمید.

اینگونه هنر سرپیچی پا به میدان گذاشت و اینک نوبت نسل نویی از ترانه‌ نویسان، موسیقیدانان، خوانندگان و فیلمسازان مانند ایرج جنتی عطایی، شهیار قنبری، اردلان سرافراز، داریوش اقبالی، فرهاد، فریدون فروغی، اسفندیار منفردزاده، مسعود کیمیایی و غیره بود که پوسته وحشت را بدرند و به مخالفت و برآشوبی علیه وضع موجود، گفتار و بیانی عمومی و درک پذیر بدهند. 

دو ترانه در این دوره که مضمون آنها به طور مشخص به قیام سیاهکل اختصاص دارد، بیان کننده جایگاهی است که هنر معترض برای این نقطه عطف تاریخی باز کرده است. اولین ترانه «جمعه» است که یکسال بعد از حماسه انتشار یافت، جمعه روزی بود که نبرد در جنگلهای سیاهکل آغاز شد. ایده این ترانه از آن اسفندیار منفرد زاده، آهنگساز، بود و شعر آن را شهریار قنبری سرود. منفردزاده در مصاحبه ای در باره زمینه ساخت این ترانه از دلدادگی اش به چریکهای سیاهکل و خفقانی که اجازه نمی داد به آن حتی در جوامع هنری اشاره ای شود، می گوید. او می گوید با ساخت این ترانه قصد داشت سیاهکل را به موسیقی پیوند بزند و به آن تریبون بدهد و اینگونه به آن ادای دین کند. 

عکس 1

 

این ترانه با صدای فرهاد بلافاصله بعد از انتشار همه گیر شد و با استقبال جامعه روشنفکری از یکطرف و مردم کوچه و بازار از سوی دیگر روبرو گردید. توجه عمومی به این ترانه نشان داد که چگونه آهنگ آن با آهنگ نبض جامعه همخوان است:

 

ترانه بعدی «جنگل» است. شاعر آن ایرج جنتی عطایی و آهنگش را بابک بیات ساخت و با صدای داریوش اجرا شد. این ترانه به عنوان ترانه‌ فیلم «خورشید در مرداب» به کارگردانی محمد صفار منتشر شد. جنتی عطایی در مورد علت انتشار ترانه بر روی این فیلم‌ می‌گوید: «ما آن زمان برای فرار از مساله‌ سانسور مَفّری پیدا کرده بودیم که سینما بود؛ چون در سینما سناریو را یک اداره می‌ دید و تصویب می ‌کرد و فیلمش را هم یک اداره‌ دیگر و کسی توجهی به موسیقی ‌اش نداشت، تا که گندش درآمد و جلوی آن کار را هم گرفتند! بنابراین چند تا ترانه را من و همکارانم توانستیم به این طریق از زیر تیغ سانسور فرار بدهیم.»

ترانه «جنگل» تلاش می کند فضای جنگ و گریزی که بر نبردهای سنگین چریکها با نیروهای ارتش و ژاندارمری رژیم شاه از ۱۹ بهمن تا ۸ اسفند جریان یافت را بازتاب دهد.

عکس 2

در همین دوره است که احمد شاملو در شب شعری در تهران در سال ۱۳۵۲ سروده بلند  «ضیافت» را می خواند که آن را به آنچه که «حماسه جنگلهای سیاهکل» نام می نهد، تقدیم می کند. این شعر برای یک اجرای نمایشنامه ای تنظیم شده و در یک قالب حَماسی دو قطب مرگ و زندگی، سکون و حرکت را به جدال یکدیگر می برد و غرور و شیدایی فاتحان این نبرد را به تصویر می کشد. مجموعه اشعاری که شاملو در این شب خواند، بعدها در مجموعه ای به نام «در جدال با خاموشی» انتشار پیدا کرد. بخشی از دکلمه زنده این شعر توسط شاملو در همان شب یاد شده را می شنوید.

 

بعدها بر روی این سروده، کارگاه هنر ایران ترانه – سرودی ساخت که با همین نام انتشار پیدا کرد. این ترانه سرود اولین بار در مراسم بزرگداشت پنجاهمین سالگرد حماسه سیاهکل اجرا شد.

در همین دوران است که باقر مومنی، نویسنده، پژوهشگر و مترجم, به نام کشورمان، چند شعر کوتاه در ستایش حَماسه سیاهکل سرود که از جمله آنها شعری با نام «سیاهکل» است که در اردیبهشت ۱۳۵۰، زمان کوتاهی بعد از تیرباران ۱۳ فدایی خلق به دست رژیم جنایتکار شاه در اسفند ۴۹، به رشته تحریر درآمد.

 

سیاهکل

انار بلوغ

بر سینه ی مادر دهان گشود

و سیزده دانه ی سرخ، جبهه بر خاک نهاد

کودکان

از محراب قربانگاه ساختند

جوانان

از قربانگاه عَماریْ خواهند ساخت

 

آثار هنری و ادبیات اعتراضی الهام گرفته از جنبش مسلحانه - که ما در اینجا تنها به فصل وِیژه ای از آن در رابطه با قیام سیاهکل پرداختیم – از اطاعت و دنباله روی از جهان بینی، گفتمان و قالبهای دستوری حکومت سر باز زد. این آثار، پیام چریکها را به گوش بخشهای پیشرو جامعه  رساند و فراتر از آن، تریبونی علنی و عمومی  برای بیان مخالفت ایجاد کرد که توده ی خاموش در فضای اختناق را به پای آن آورد. هنر اعتراضی، صدای ایستادگی مسلحانه در برابر دیکتاتوری را به گوشها رساند، به مبارزه مخفی تصویری ملموس بخشید و از خودگذشتی و وفاداریِ تا پایِ جانِ چریکها به بهروزی توده را، ورد زبانها ساخت. در ترانه ها، سرودها و فیلمهای سرکش، این حافظه تاریخی توده بود که صیقل می خورد و به فرهنگ تاریخی ظلم ستیزی و ایستادگی فلات ایران در برابر حاکمان ستمکار یا اشغالگران بیگانه جانی تازه می داد.

 

آری سیاهکل و سازمان پیشتاز فدایی در ترانه و کلام، صدا و سروده، قلم و سطر تکثیر شد و در راه طولانی آزادی زبانی هنری نیز یافت که با نمادها، استعاره ها و اسطوره هایش  پیکار بی امان و بی دریغ آن را تصویر می کرد و همراه و همدم اش، سد بلند اختناق را به سوی دریای خلق می شکافت.          

در آخرین سالهای دهه پنجاه، آنگاه که سد دیکتاتوری شاه به تمامی فرو ریخت، ترانه سرود «آفتابکاران جنگل» به موسیقی متن اعتلای سازمان چریکهای فدایی خلق ایران بدل شد. استقبال بی نظیر توده ای از این ترانه سرود تا همین امروز نیز ادامه دارد و جاودانگی پیکارگران فدایی، آنها که شفیعی کدکنی در وصف شان «عاشقان شرزه ای» می نامد که «با شب نزیستند» را به رنگ سرخ مقاومت و به ضرب ـ  آهنگ رژه ی رزم، مُهر می کند.

با آنها که برآمدن آفتاب مقاومت مسلحانه و هنر مقاومت را نوید دادند، آغاز کردیم و با آنها نیز این بخش برنامه را به پایان می بریم.

منبع: نبرد خلق شماره ۴۷۳،  بهمن ۱۴۰۲ - فوریه  ۲۰۲۴

ویژه ۱۹ بهمن سالگرد حماسه سیاهکل

 

 

 https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول