نیاز رژیم کودک کُش به مرده ریگ سلیمانی زینت میرهاشمی دو انفجار تروریستی کرمان در روز ۱۳ دی ماه ۱۴۰۲ و پیامدهای آن، از تجاوز رژیم به خاک کشورهای همسایه، عراق و پاکستان و پاسخ پاکستان، رویدادهایی که منجر به کشته شدن کودکان و مردم غیر نظامی شد به شدت محکوم است. بر بستر موشک پرانیهای رژیم، بار دیگر امنیت مردم ایران مورد تهدید قرار گرفته است. هر اقدامی که منجر به کشته شدن مردم غیر نظامی شود، رژیم مسبب آن است. شرایط امروز که بیش از هر هنگام، امنیت جانی مردم ایران و به ویژه مردم محروم روستاها و مناطق مرز نشین را تهدید می کند در اساس نتیجه سیاستهای خرابکارانه و جنایتکارانه سپاه تروریستی قدس، بازوی برون مرزی سپاه پاسداران است که سرکرده کل آن خامنه ای است. انکار کشته شدن یک کودک در اربیل عراق و ۲ کودک در پاکستان، در اثر تجاوز موشکی سپاه، باوجود پخش عکس و نام این کودکان، بار دیگر اشک تمساح رژیم برای کودکان محروم فلسطین را نشان داد. واکنش رژیم در برابر پاسخ نظامی پاکستان و کشته شدن بیش از ده نفر از مردم روستای مرزی که بسیاری از آنها کودک بودند، نهایت وقاحت و بی شرمی یک حکومت در برابر جان شهروندان یک کشور است. اعلام خبر خوشحال کننده از طرف کارگزار رژیم در تلویزیون حکومتی مبنی بر این که آنها اتباع بیگانه بودند و «خدا را شکر» گفتن مجری در برابر شنیدن کشته شدن اتباع بیگانه در حاک ایران و... را فقط از وارثان به جای مانده از خمینی و قاتلی مثل قاسم سلیمانی می توان انتظار داشت. به حساب نیاوردن مردم بلوچ و بی اهمیت دانستن کودکان بدون شناسنامه این بخش از کشور، محروم کردن آنها از ابتدایی ترین حقوق شهروندی و زندگی معمولی و... به جایی می رسد که این ایده را در پاسدار خبرنگاری مثل آمنه سادات ذبیح پور به روز می کند. او توئیت کرد که «اصلا هم معلوم نبود ایران و پاکستان با هم هماهنگ بودند.». این کلام به نوعی تایید هماهنگی برای کشتن بلوچها ار هر دو طرف است. کودکان و جوانان بلوچ فقط در زمانی هویت پیدا می کنند که در برابر بی عدالتی و تبعیض سر بلند کنند. رژیم تنها در چوبه های دار است که به هموطنان بلوچ هویت می دهد. اعدام فله ای زندانیان سیاسی بلوچ و یا از محکومان عادی بلوچ، سیاست نسل کشی در برابر مردمان محروم مرزی که زیر پایشان ثروت نهفته است را نشان می دهد. از منظر منافع رژیم، شهروندان بلوچ جان داده در زیر آوار حمله نظامی پاکستان، قربانیان گزینشی در راه امنیت نظام بودند. این نوع واکنش، دادن چراغ سبز به کشورهای همسایه برای هدفمند کردن حمله های احتمالی دیگر است. رژیم کودک کش، به مانورهای عوامفریبانه با استفاده از خون کودکانی که در انفجار تروریستی ۱۲ دی ماه در سالمرگ قاسم سلیمانی کشته شدند، دست زد. شارلاتانیسم رژیم در استفاده از کودکانی که با اجبار از مدرسه ها به مراسم فرستاده شده بودند تا جایی پیش رفت که تصاویر «دختر کاپشن صورتی و گوشواره قلبی» مدتها در تیتر اول رسانه های حکومتی جای داشت و ساخت تندیس او در دستور قرار گرفت. روزنامه های حکومتی در برابر تنفر مردمی از قاسم سلیمانی، دست به تبلیغ «وحدت کلمه حول حاج قاسم» زدند. در روزنامه حکومتی همشهری، همراه عکس فتوشاپی دختر کاپشن صورتی در آعوش سلیمانی کودک کش، نوشته شده «وقتی مظلومیت شهدا وحدت ساز می شود دختر گوشواره قلبی نماد همدلی شد». این تبلیغات مشمئز کننده در حالی بود که بسیاری از مردم سوریه و عراق سلیمانی را قاتل کودکان و نماد پیشبرد سیاست «محور مقاومت» سپاه تروریستی قدس، شاخه برون مرزی پاسداران در منطقه برای ترویج جنگ، خشونت، قتل کودکان، زنان و نیروهای مترقی می دانند. قاسم سلیمانی در میان مردم ایران، تروریستی است که با ریختن ثروتهای مردم ایران به جیب مزدوران نیابتی به مردم فقر و تنگدستی را تحمیل کرده است. او کسی است که در زنده بودنش جان بیشمار انسانها را گرفت و بعد از هلاکتش، رژیم با مرده ریگ او، جان مردم را می گیرد. واکنشهای سرکوبگرانه رژیم به کنشهای مردمی در برابر انفجار کرمان و ابراز تنفر به قاسم سلیمانی و یا کار رژیم دانستن این حادثه، نشان دهنده شکست سیاستهای رژیم در استفاده از بهره برداری دستاوردهای جنایتکارانه این تروریست در منطقه است. باوجود سرکوب و خفقان شدید، بر اساس گفته معاون فرهنگی پلیس فتا «۵۰۰ تارنمای توهین کننده و حرمت شکن» در این مورد شناسایی شده و تاکنون تعدادی در این رابطه دستگیر شده اند. واضح است که وقتی کاربرد کلمه «کُتلِت» یک جرم امنیتی محسوب می شود، موضوع محوری هنجار شکنی تارنماها، بروز خشم نسبت به قاسم سلیمانی است. بیدادستان عمومی اصفهان روز ۳۰ دی، از تشکیل پرونده قضایی برای ۸۰ نفر به دلیل «توهین» به قاسم سلیمانی در شبکه های مجازی خبر داد. رژیم در سالمرگ قاسم سلیمانی و در انفجار کرمان، مانند همیشه سعی کرد تنفر عمومی نسبت به حکومت را تبدیل به فرصتی برای گرم کردن نمایش انتخابات مجلس ارتجاع کند. به این معنا که با یک تیر به دو نشان شلیک کند. هم از زیر بار پاسخگویی در ناتوانی حل بحران فرار کند و هم با مظلوم نمایی شکاف درون حکومت را به سود نمایش انتخابات پیش رو ببندد. اما خروجی فاجعه کرمان و پیامدهای پس از آن، رژیم را هر چه بیشتر ناتوان و ضعیف کرده و ریزش و شکاف را بیشتر خواهد کرد. کابوس سرنگونی همچنان دامنگیر نظام و در راس آن ولی فقیه خواهد بود. منبع: نبرد خلق شماره ۴۷۲، یکشنبه یکم بهمن ۱۴۰۲ - ۲۱ ژانویه ۲۰۲۴
|