معنای پریدن

م. وحیدی (م. صبح)

کسی از شب آمده

با پاهای کوتاه و

جغرافیایی بی نام

که با زبان انتظار سخن می گوید

سایه اش

بر جان می لغزد

و شادی شاخه ها را

                         می چیند

نگاه منسوخش

در گذشته و حال

                 می دود

و کلامش

حقیقت را

رنگ ساحرانه می زند

چه می نوازد

این فلوت شکسته عتیق

در گوش خلوت بی خبران

تردیدی ست

تب آلود و

جاری

در جان و تن زمان

می ترسم

و نیمه مانده ام

در راه

متوقف می شود

جهان کوچک من

خیابانی ست

با بغضی کهن

ثانیه ها

آبستنند

و پندارها

زندانی توفانند

معنای پریدن

خشمی ست

عاشقانه

که نسلها را

به هم متصل می کند

 

 

  منبع: نبرد خلق شماره ۴۷۰، چهارشنبه یکم آذر ۱۴۰۲ - ۲۲ نوامبر ۲۰۲۳

 https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول