نجوای رنگ ها

م. وحیدی (م. صبح)

 

روز را

و آفتاب را

در تاریکی جستجو کن!

در فرجام غروبی

که آرام آرام

در آینه گم می شود

و شادی را

در برگان خزان زده بی حاصل

زیر پای عابران جهان

آن جا

که دستها

در مرز ویرانی

            به هم می رسند

نظرکن!

بر فلات خونفشان درد

در انباشت غریزه های سربی

وقتی

عریانی مرگ

روز مرگی را

            بوسه می زند

و اتفاق

مجال تکثیر می یابد

 

صدای رنگها را

                   می شنوی؟!

کرانه ها

به وسعت دستهای ما

                  بنا می شوند

و هر آسمان

فاصله رسیدن  را

               کم می کند

منبع: نبرد خلق شماره ۴۶۹، دوشنبه یکم آبان ۱۴۰۲ - ۲۳ اکتبر ۲۰۲۳

 https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول