سرمقاله نبردخلق شماره ۴۶۶ اول مرداد ۱۴۰۲

فرار از انقلاب به دامن «تقیه» بی ثمر مانده

منصور امان

همچنانکه رژیم ولایت فقیه در داخل کشور و در زمینهای تسخیر شده توسُط جُنبش انقلابی شهریور درگیر جنگی بی چشم انداز است، در پهنه خارجی نیز با وُجود عقب نشینی تاکتیکی، از کسب امتیازی حیاتی بی بهره مانده است. و این باوجود انتظارات فراوانی است که دستگاه قُدرت ج.ا از حرکت عادی سازی مُناسبات با عربستان سعودی و مُذاکره چندمحوری با دولت ایالات مُتحده داشت.

گوی شیشه ای کدر

مطلوب ترین انتظار حاکمیت تجدید حیات دوره کوتاه «برجام» است؛ زمانی که کوته نظرانه می پنداشت در صُلح مُسلح با طرفهای خارجی خود بسر می برد و به واسطه تن دادن به محدودیتهای هسته ای، با آنها در پهنه های دیگر اختلاف به توازُن رسیده است. اگرچه دولت آقای اوباما با کنار گذاشتن سه مساله دخالتگری خارجی، تروریسم و شرارت موشکی از توافُق «برجام»، زمین حاصلخیزی برای رویش چنین سووتفاهُمی فراهم آورده بود، اما این امر فقط می توانست به معنای تعویق درگیری و تنش برای یک دوره کوتاه و تا هنگامی باشد که اراده سیاسی مُماشات با مُلاها بر فاکتهای مُشخص میدانی غلبه دارد.

آنگاه که در چرخش قُدرت در آمریکا نوبت به جمهوریخواهان و آقای ترامپ رسید، اراده ای دیگر به پارامتر اصلی تبدیل شد که با ج.ا کمتر سر سازش داشت و در همین راستا نیز «برجام» به همراه مُحاسبات شیرین رهبران ج.ا، به شتاب به تاریخ پیوست. اما این به معنای پایان رویا پردازی آنها و چشم برداشتن از گوی شیشه ای جهان بین نیست؛ دستگاه قُدرت، خود را دوباره در موقعیت هشت سال پیش، زمانی که توافُق وین را زیر بغل داشت، احساس می کند. این بار ولی درجه اشتباه مُحاسبه خود را به دوچندان غنی تر ساخته است؛ چرا که اکنون حتی یک تفاهُم بین المللی مُعتبر نیز برای دامن زدن به توهُم دستیابی به نُقطه تعادُل با «دُشمنان» وجود ندارد. آنچه که هست، ورود به دوره تعلیق راه حل سیاسی و کشیدن یا شُل کردن مقطعی لگامی است که به گردن «نظام» انداخته شده.

ورود شورای امنیت

اگر یک تنفُس کوتاه به سبک «برجام» برای ج.ا وجود می داشت، مُشارکت جنگی آن در یک بُحران اُروپایی امکان فرضی آن را به کُلی از بین بُرد. صورت حساب این جانبداری را رژیم ولایت فقیه با تصمیم اتحادیه اُروپا مبنی بر تمدید تحریمهای موشکی پس از تاریخ انقضای آن در اواخر مهر ماه سال جاری پرداخت. پیام اتحادیه اُروپا روشن است و آن به حساب آوردن رژیم ج.ا به مثابه یک فاکتور مُخرب در کشمکش نظامی با روسیه است و همزمان نمایش آمادگی برای رویارویی با این تهدید. دولتهای اروپایی و نیز دستگاه بوروکراسی اتحادیه اُروپا در ماههای گذشته به گونه نامُوفقی تلاش کرده بودند با گُفتُگو، ژست حُسن نیت و فشارهای موضعی، حاکمان ایران را از ادامه سیاست کُنونی خود منصرف سازند. پاسُخی که آنها دریافت کردند، از سطح انکار اصل موضوع و تکرار چند جُمله کلیشه ای با مضمون «حمایت از دیپلماسی جهت حل اختلافات» و «بیطرفی فعال جمهوری اسلامی ایران در جنگ اوکراین» فراتر نرفت.

ج.ا زمان زیادی نباید مُنتظر واکُنش سه کشور اُروپایی طرف «برجام» می ماند. ۱۶ تیر موعدی بود که نامبُردگان تهدید خود مبنی بر فرستادن پرونده آن به شورای امنیت سازمان ملل را عملی کردند. در نشست ویژه این نهاد برای بررسی پایمالی قطعنامه ۲۲۳۱ از سوی ج.ا، آلمان، فرانسه و بریتانیا فعالیتهای هسته ای و موشکی رژیم ولایت فقیه را برخلاف مُصوبات این قطعنامه دانسته و ضمن درخواست برای رسیدگی بیشتر، بر تداوُم تحریمهای موشکی پس از تاریخ سرآمدن تاکید کردند.

به این ترتیب اُروپا گامی را برداشت که باید مدتها پیشتر برمی داشت. رژیم ج.ا از پنج سال پیش به بهانه خُروج آمریکا از توافُق وین و بدون به حساب آوردن طرفهای اُروپایی که به برجام مُتعهد باقی مانده بودند، فعالانه مشغول نقض تعهُدات «برجام»ی خود در هر دو بُعد هسته ای و موشکی بوده است. اُروپا در طول این مُدت فقط تماشاگر بوده و به اُمید تغییراتی در سیاستهای رژیم ولایت فقیه مانده که بیش از سه دهه است بیهوده انتظار آن را می کشد. پهپادهایی که امروز در آسمان اوکراین به پرواز درمی آید، از تولیدات سیاست دیروز اُروپا است و موشکهای بالستیکی که فردا کیف یا یک شهر اُروپایی دیگری را هدف قرار خواهد داد، محصول امروز همین سیاست خواهد بود. فقط درگرفتن یک جنگ خونبار و مهیب زیر بینی لازم بود تا اُروپا شکایت کنان به شورای امنیت برود و این بهترین شاهد برای یک سیاست خارجی دوراندیشانه و عُقلایی نیست.

ج.ا یک طرف جنگ اوکراین

اقدام اُروپا ناشی از آن است که محور جدیدی که رژیم ولایت فقیه به محورهای اختلاف فعلی در مُناسبات خویش با غرب افزوده، حساس تر و تعیین کننده تر از نُقاط تنش همیشگی است. وُرود ج.ا به جنگ تجاوزگرانه روسیه علیه اوکراین به نفع مُسکو و پُشیبانی فعال از آن، «نظام» را به جایگاه طرف جنگی غرب نشانده است. این تحوُل به ویژه برای اتحادیه اُروپا که همسایه دیوار به دیوار روسیه است و هراس از نُفوذ و توسعه طلبی این کشور در اُروپا ریشه ای تاریخی و نیز مُعاصر دارد، چشم پوشی ناپذیر است. اگر برای برلین، پاریس و لندن، دمشق یا بیروت جایی دوردست و تاثیرات آنچه که در آنجا می گذرد، حداکثر غیرمُستقیم است، کشمکش نظامی در اوکراین رویدادی با ابعاد عظیم امنیتی، اقتصادی، سیاسی و نظامی است که بی واسطه آنها را زیر شُعاع خود می گیرد. صدراعظم آلمان، آقای شولتز، برای نشان دادن ابعاد این تحول از آن به عُنوان «تغییر دوران» نام برده است.

اُروپا حمله روسیه به اوکراین را در چارچوب تلاش این کشور برای تغییر نظم امنیتی این قاره پس از پایان دوران جنگ سرد ارزیابی می کند و آن را تهدیدی مُستقیم می شمارد. از همین روست که اتحادیه اُروپا تمام وزن اقتصادی، سیاسی و نظامی خود را به سود اوکراین به میدان جنگ افکنده و به یک طرف دوفاکتوی آن تبدیل شده است. بنابراین شگفت آور نیست اگر اُروپا همدستی ج.ا با روسیه را در این جنگ در صدر فهرست اختلافات خود با آن بنشاند، به گونه ای که حل و فصل هر محور اختلاف دیگری را به حل آن مشروط کند.

همزمان باید توجُه داشت که اهمیت مُشارکت ج.ا در جنگ در اُروپا، برای ایالات مُتحده و کشورهای اُروپایی یکسان نیست. درحالی که اُروپا با تاثیرات مُستقیم جنگ روبروست و با پیامدهای ناشی از آن در شکل مُشکل تامین انرژی، افزایش هزینه های نظامی، افزایش تورُم، کاهش رُشد اقتصادی و کمبود مواد اولیه در رشته های صنعتی و خدماتی دست و پنجه نرم می کند، آمریکا فقط در یک دوره کوتاه با پیامدهای تورُمی جنگ مُواجه شده و گذشته از آن در سایه تجارت انرژی و تسلیحات و جذب سرمایه فراری از اُروپا، از آن بهره نیز برده است. این تفاوت عینی می تواند در چگونگی برخورد با بُحرانهایی که ج.ا آفریده و در دستور کار غرب قرار دارد، تاثیراتی برجا بگذارد که لزوما تعیین کننده و استراتژیک نیست و بیشتر در پهنه تاکتیکها خود را به نمایش می گذارد. برای مثال در حالیکه دولت انگلیس در حال گنجاندن سپاه پاسداران در لیست تروریستی خود بود، آمریکا این امر را مُخل مُذاکرات پنهانی می دانست که با ج.ا پیش می برد و مانع از آن گردید.

جُغرافیای درماندگی

دیپلُماسی مخفی آمریکا در رابطه با ج.ا را در همین چارچوب قرار داد. پیرامون این مُذاکرات، زمان آن، موضوعات و سطح طرفهای شرکت کننده اطلاعات زیادی وجود ندارد و آنچه که تاکنون گفته شده، استناد پذیر نیست. فاکت این است که مُذاکرات دیگر در چارچوب «برجام» قرار ندارد و موضوع بُحرانهای هسته ای و موشکی به سوی قالب سیاسی - امنیتی جدیدی رهسپار است. این در حالی است که تلاش «نظام» برای جا دادن خود در یک نظم سیاسی – امنیتی دیگر مُوفق نبوده است.

در شرق کشور، بُنیادگرایان طالبان آرزوهای کودکانه «نظام» را بر باد داده اند و تلاش می کنند علامتهای روشنی از فاصله خود با آن به وسیله اقداماتی همچون ندادن حق‌آبه هیرمند، درگیریهای محدود مرزی، اخلال در صادرات ج.ا به افغانستان و سرانجام فشار به جمعیت شیعی این کشور ارسال کنند. رژیم ولایت فقیه در طالبان سیمای یک مُتحد را می دید که به دلیل مواضع ضد آمریکایی و از آن نیز مُهمتر، خویشاوندی ایدیولوژیک، می توانست موقعیت آن را در منطقه تقویت کند و پایگاهی برای صادرات ارتجاع اسلامی و از این طریق بخشی از «عقبه استراتژیک» باشد.

در جُنوب، دستاورد تجدید مُناسبات با عربستان به قرار گرفتن در حالت پات محدود شده است. در یمن جنگ تعلیق گردیده، در حالیکه راه حل سیاسی نیز در چشم انداز نیست. در لُبنان، یک حوزه منافع عربستان، گروه دست نشانده ج.ا همچنان به اخلال در روند تشکیل دولت و تحریکات جنگ افروزانه در مرزهای این کشور با اسراییل ادامه می دهد و پروسه نزدیکی رسمی ریاض و تل آویو نیز همچنان به جلو می رود. همزمان، پُشتیبانی عربستان از ادعاهای ارضی بر جزایر سه گانه نیز کماکان موضوع روز مانده است.

در شُمال، روسیه از سطح یک شریک فرضی فراتر نرفته و این در حالی است که حاکمان ج.ا همه تُخم مُرغهای خود را در سبد «نگاه به شرق» و شکل گیری یک قُطب بندی جدید جهانی به رهبری روسیه و چین گذاشته اند که گویا در پناه آن از انزوای بین المللی خارج می شوند. این توهُمی است که کرملین به زیرکی به آن پروبال می دهد و درماندگی مُلایان مُنزوی را به سرمایه ای سود ده در اقتصاد و سیاست خارجی خود بدل ساخته. مُسکو در این راه بخشهای مُهمی از دستگاه قُدرت ج.ا را در خدمت دارد و نُفوذ آن در ساختار قُدرت ج.ا تا آنجاست که - همانگونه که آقای جواد ظریف، وزیر خارجه پیشین مُلاها، فاش ساخت - سپاه پاسداران به مثابه دست دراز آن در تهران عمل می کند. روسیه به اتکای همین روابط یکجانبه توانسته ج.ا را به جنگ اوکراین بکشاند، بدون آنکه به حاکمان مُطیع خویش امتیازی داده باشد. تنها نتیجه ای که این دُنباله روی برای آنها داشته، دامنه دار شدن بُحران خارجی و در پی آن، تنگ تر شدن کُنجی است که از نظر بین المللی به آن رانده شده اند.

برآمد

هنگامی که آخوند خامنه ای در اُردیبهشت ماه سال جاری از چیزی به نام «تقیه» در سیاست خارجی نام برد و تاکید کرد «انعطاف یک جاهایی لازم است»، روشن بود که رژیم ولایت فقیه زیر فشار جُنبش انقلابی شهریور در تلاش برای تخلیه فشار خارجی است. اسنادی که از مُکاتبات بین دستگاههای سیاسی و نظامی – امنیتی مُنتشر شده 1، این ارزیابی را تایید می کند و آشُفتگی حاکمیت از فشار دوجانبه و لُزوم کاستن از آن در مُناسبات با طرفهای خارجی را مُستند می سازد. طرح «تقیه» اما آنگونه که حاکمیت اُمید داشت پیش نمی رود و این بیش از همه به دلیل سیاست ناهمگون آن است که از یکطرف برای تخفیف بُحران اقتصادی و معیشتی به سازش در خارج نیاز دارد و از طرف دیگر، همین امر را تهدیدی برای بقای خود می شمارد. آثار این سرگردانی و روزمرگی، در وخیم تر شدن پیوسته‌ی شرایط زیست و کار جامعه و همچنین گُستاخی و بی رحمی فزاینده تر حاکمان ج.ا در غارت جامعه خود را به نمایش می گذارد و بدینگونه موضوع تعیین تکلیف در سیاست خارجی نیز همچنانکه به موضوع مرگ و زندگی توده ها تبدیل می شود، هر چه مُحکمتر نیز به جُنبش سرنگونی گره می خورد.

پانوشت

1) اسناد یاد شده از سوی گروهی از مُبارزان اینترنتی، هوادار سازمان مجاهدین خلق، به نام «قیام تا سرنگونی»، و در آدرس تلگرامی https://t.me/ghyamsarnegouni منتشر شده.

منبع: نبرد خلق شماره ۴۶۶، یکشنبه یکم مرداد ۱۴۰۲ - ۲۳ ژوئیه ۲۰۲۳

 

 

 https://t.me/nabard_khalgh

بازگشت به صفحه اول