م. وحیدی (م. صبح)
نگاه کسالت آور ابرها پنجره دل را زَنگار می زند نَفَسهای بریده آوای آخرین چکامه هایی ست که از لابلای سایه ها بر می آیند حیات حقارتی ست بی جذبه که میلادم را دستبرد می زند اوهامی ازگور برآمده و سرگردان که با افسانه قرون مشغولم کرده ست ساعتهای خوابیده برچهره ام شیار می زنند و علفهای پژمرده خود ماشه پایانی را بر سینه شان می چکانند
منبع: نبرد خلق شماره ۴۶۵، پنجشنبه یکم تیر ۱۴۰۲ - ۲۲ ژوئن ۲۰۲۳
|